استقبال از موضع اخیر قالیباف/ سهم‌خواهی‌ها صدای پسر رئیس‌جمهور را درآورد

گروه سیاسی الف،   4031002064 ۱۹ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱۰ تکراری یا غیرقابل انتشار

هر روز اخبار فراوانی در رسانه‌ها منتشر می‌شود که دنبال‌کردن آن‌ها ـ حتی برای آنانی که اهل مطالعه اخبار هستند‌ ـ کار دشواری است. بسته خبری ـ تحلیلی «الف» با رصد اخبار، رویدادهای مهم و همچنین تحلیل‌های صورت‌گرفته، مخاطبان خود را از مهم‌ترین وقایع روز آگاه می‌کند.

تروریست دیروز، جولانی امروز 

روزنامه وطن‌امروز نوشت:

در روزهایی که تعریف «تروریسم» از سوی قدرت‌های جهانی همچون ایالات متحده به چالشی سیاسی و نه حقوقی تبدیل شده، تازه‌ترین نشست دیپلماتیک میان مقامات آمریکایی و نمایندگان گروه تحریرالشام بار دیگر این واقعیت را برجسته کرده است. ابومحمد جولانی، رهبر گروهی که همچنان در فهرست گروه‌های تروریستی ایالات متحده قرار دارد، تا ۲ هفته پیش با وعده ۱۰ میلیون دلاری برای اطلاعاتی که منجر به دستگیری‌اش شود، تعقیب می‌شد اما حالا در یک چرخش آشکار و با اعلام رسمی مقامات آمریکایی، این جایزه لغو شده است. این موضوع بار دیگر نشان می‌دهد در نگاه آمریکا، «تروریسم» و «تروریست» مفهومی سیاسی دارد که می‌تواند بسته به منافع منطقه‌ای و جهانی، تغییر کند.

این امر نه‌تنها اعتبار وعده‌های مالی برای مبارزه با تروریسم را زیر سوال می‌برد، بلکه برای کشورهایی نظیر ایران که با فشارهایی همچون تصویب لوایح مرتبط با FATF مواجهند، پیام مهمی دارد، چرا که تصویب بدون قید و شرط این لوایح می‌تواند به ابزاری برای بهره‌برداری سیاسی آمریکا تبدیل شود و اتهاماتی جدید را علیه گروه‌های مقاومت و نهادهایی نظیر سپاه پاسداران تسهیل کند، در حالی که برخی دیگر از گروه‌ها مانند هیات تحریرالشام از این دایره بیرون می‌مانند. رویکرد آمریکا در لغو جایزه تعیین‌شده برای جولانی و تعامل با گروه تحریرالشام به ‌وضوح نشان می‌دهد تعریف «تروریسم» در سیاست خارجی این کشور، بیش از آنکه مبنایی حقوقی داشته باشد، تابعی از ملاحظات سیاسی است. بر اساس اصول حقوق بین‌الملل، تروریسم تهدیدی برای صلح و امنیت جهانی تعریف می‌شود و باید با آن برخوردی ثابت و یکپارچه شود اما در عمل، معیارهای آمریکا برای تعیین تروریست‌ها و نحوه مواجهه و تعامل با آنها به منافع ژئوپلیتیک این کشور وابسته است.

******

انتقاد کیهان از اظهارات اخیر جهانگیری

روزنامه کیهان نوشت:

معاون اول رئیس‌جمهور در دولت روحانی، در ادبیاتی کنایه‌آمیز گفته خدا را شکر کسانی در انتخابات کاندیدا شدند که اطلاعات کمتری از اوضاع کشور داشتند. اظهارات از موضع بالای آقای جهانگیری در حالی است که دولت متبوع وی، سرآمد بسیاری از غافلگیری‌ها و بی‌خبری‌ها و سوءتدبیر‌ها محسوب می‌شود و شخص او معاون اول رئیس‌جمهور در دولتی بود که هم کلاه برجام سرش رفت، هم قبول کرد کلاه توافق آب و هوائی پاریس را سرش بگذارند و به کاهش مصرف سوخت فسیلی و در نتیجه توقف روند توسعه نیروگاه‌ها تن داد، هم وزیر نیروی آن ادعا کرد به خاطر 200 مگاوات برق زیر بار مافیای نیروگاه‌سازی نمی‌رود، هم دو برابر شدن تحریم‌ها را به جان خرید و هم کشور را گرفتار خسارت‌های جاری برجام (مثل مکانیسم ماشه و...) کرد، هم بدترین رکورد تورم را به ثبت رساند و هم دولت را با خزانه خالی تحویل شهید رئیسی داد و اعضای آن در اولین جلسه با آقای رئیسی گفتند دولت پولی ندارد تا حقوق مرداد 1400 کارمندان خود را بپردازد.

منفی شدن رشد اقتصاد، سقوط چشمگیر صادرات نفت، قتل‌عام 709 نفری کرونا از مردم، قطع گاز و برق در فصول مختلف سال، توقف خودکفایی گندم و واردات 8 میلیون تن گندم و... از جمله ویژگی‌های دورانی است که آقای جهانگیری معاون اول بود و روزنامه‌های همسو از او کاریکاتور سوپرمن تصویر می‌کردند. اما دولت شهید رئیسی با اعتقاد به این که نباید اسیر عملیات فریب و فرصت‌سوزی غرب ماند، واکسیناسیون کرونا را به سرانجام رساند، رایزنی با شرکای سیاسی و اقتصادی فرا غرب را توسعه داد، صادرات نفتی را با وجود تحریم‌ها احیا کرد، بخش مهمی از ناترازی برق و گاز را با تدابیر مختلف مهار کرد، خودکفایی گندم را احیا کرد، به هشت هزار کارخانه تعطیل یا نیمه تعطیل یاری رساند تا تولید را از سر بگیرند، و رشد اقتصادی را به بالای 5 درصد رساند. قطعا اگر آن روند تداوم پیدا می‌کرد، رشد هشت درصد هم در دسترس بود.

******

ایده‌هایی برای حکمرانی ژول‌ورنی

روزنامه فرهیختگان نوشت:

روز گذشته خبری در رسانه‌ها منتشر شد مبنی بر اینکه دولت خواستار حذف 4 صفر از پول ملی و تبدیل واحد آن از ریال به تومان شده است. این نخستین بار نیست که بحث حذف صفر از پول ملی مطرح می‌شود. موضوعی که سال‌هاست و از زمان دولت خاتمی مطرح است، در نهایت در دولت دوازدهم تبدیل به لایحه شد. این لایحه که بر اساس پیشنهاد هیئت وزیران دولت دوازدهم و در جلسه مورخ ۱۳ مرداد ۱۳۹۸ به تصویب رسیده بود، این بار توسط مسعود پزشکیان، رئیس دولت چهاردهم به عنوان لایحه یک فوریتی به مجلس ارائه شد. مسئله اصلی برای این طرح و طرح‌های کلان مشابه که اجرای آن هزینه‌های اجتماعی و اقتصادی درپی دارد بیش از آنکه ابعاد فنی باشد این است که عزم جدی برای اتخاذ یک تصمیم جدی وجود ندارد. به همین دلیل نیز در دولت‌های مختلف علی‌رغم انجام‌ کار‌های مطالعاتی، بسیاری ایده‌ها سال‌هاست بدون رسیدن به مرحله اجرا از دولتی به دولت دیگر منتقل شده و چالش‌های حکمرانی نیز همچنان به قوت خود باقی مانده است. برای رسیدن به حکمرانی کارآمد و تصمیم‌گیری‌های بلندمدت در ایران، لازم است روند‌های اجرایی بهبود یابند و از تجربیات گذشته به‌طور مؤثر استفاده شود. حکمرانی در ایران باید بر مبنای تحلیل‌های علمی و کارشناسی، همکاری بین‌نهادی و اراده سیاسی برای اجرای تصمیمات بلندمدت استوار باشد. تنها در این صورت است که می‌توان از چرخه تصمیمات ناتمام ر‌هایی یافت و به توسعه پایدار و بهبود وضعیت کشور امیدوار بود.

چندین عامل در عدم موفقیت طرح‌های بلندمدت و اجرایی شدن پروژه‌ها در ایران نقش دارند. این عوامل نه تنها به مسائل فنی و اقتصادی مربوط می‌شوند، بلکه در بسیاری از موارد به مشکلات مدیریتی، سیاسی و اجتماعی مرتبطند. یکی از بزرگ‌ترین مشکلات در این زمینه، عدم وجود اراده سیاسی برای اجرای تصمیمات بلندمدت است. در بسیاری از موارد، طرح‌هایی که نیاز به اقدام جدی دارند، به‌دلیل ترس از واکنش‌های منفی، شکست یا تغییرات در شرایط اجتماعی یا اقتصادی، به مرحله اجرا نمی‌رسند. در واقع، بسیاری از مسئولان دولتی از ترس عدم موفقیت یا برخورد‌های سیاسی با مخالفت‌های داخلی یا حتی بین‌المللی، از اجرایی کردن طرح‌ها خودداری می‌کنند. دولتمردان از ترس ایجاد نارضایتی در میان مردم یا انتقاداتی که ممکن است از سوی رسانه‌ها یا دیگر گروه‌ها صورت گیرد، از اجرای این طرح‌ها خودداری می‌کنند.

******

سهم‌خواهی‌ها صدای پسر رئیس‌جمهور را درآورد

روزنامه جوان نوشت:

فضای لابی و سهم‌خواهی در دولت باوجود معلوم شدن پست‌های درجه اول، همچنان برای در اختیار گرفتن جایگاه‌های میانی ادامه دارد و باعث شده صدای اعتراض علنی یوسف پزشکیان، پسر رئیس‌جمهور هم بلند و خواستار توجه به «شایستگی» در انتصابات شود. گرچه جایگاه او در دولت هم که با عنوان «مشاور و دستیار رسانه‌ای رئیس دفتر رئیس‌جمهور» رسمیت یافت، چندان مشخص نیست که غیر از نسبت فامیلی با رئیس‌جمهور به دلیل کدام شایستگی یا سابقه عملکرد اجرایی و رسانه‌ای داده شده است. یوسف پزشکیان در مطلبی در صفحه شخصی خود در شبکه ایکس، بدون ذکر نام به استانداری اشاره کرده که خواستار یک مورد توصیه ویژه یا همان پارتی‌بازی شده که واکنش منفی پسر رئیس‌جمهور را در پی داشته است. یوسف پزشکیان نوشته: «استانداری تماس گرفته آن موردی که برای منطقه آ مطرح بود... قبل از اینکه تمام کند، گفتم من اصلاً در جریان نیستم. موارد دیگری هم بوده که با ارجاع به نظر و رأی من تلاش شده برای پستی لابی کنند. لازم بود بگویم در هیچ عزل و نصبی دخالت نداشته و ندارم. انتصابات باید بر مبنای شایستگی باشد.»

سهم‌خواهی اصلاح‌طلبان در دولت از ابتدای اعلام نتیجه انتخابات ریاست جمهوری آغاز شد و گویا حتی تا مدیران میانی که هیچ، قرار است تا آبدارچی ادارات هم ادامه داشته باشد! بسیاری از اصلاح‌طلبان تندرو معتقدند که باوجود دفاع از مسعود پزشکیان در جریان رقابت‌های انتخاباتی، دولت به تمامی به آنها سپرده نشده است و به اسم وفاق، کرسی‌های اجرایی کشور در اختیار جریاناتی غیر از جریان آنها و افرادی غیر از افراد مدنظر آنها قرار گرفته است. در حالی که از نگاه آنان، چون آنها باعث پیروزی پزشکیان بوده‌اند، باید همه دولت بی‌کم و کاست در دست آنها قرار می‌گرفته است. پیش از این بهزاد نبوی، از چهره‌های قدیمی اصلاح‌طلب به این سهم‌خواهی‌ها اعتراض و دولت پزشکیان را گوشت قربانی توصیف کرده بود که برخی گروه‌ها به دنبال سهم خواهی از آن هستند.

همچنین محمد قوچانی، روزنامه‌نگار اصلاح‌طلب هم از موج تخریبی گفته بود که پس از نگرفتن سهم در دولت از سوی اصلاح‌طلبان آغاز شده بود و معتقد بود که اصلاح‌طلبان با دولت روحانی همین کار را کردند. او تصریح کرده بود که دلیل پشیمانی اصلاح‌طلبان از رأی دادن به حسن روحانی در سال ۹۶ این بوده که پست‌هایی را که در دولت دوم روحانی می‌خواستند، به آنها ندادند. قوچانی اصلاح‌طلبان را قدرت‌طلب توصیف می‌کند و می‌گوید: «اصلاح‌طلب‌ها هم استراتژی ندارند و هم قدرت طلب هستند. در بدنه اصلاح‌طلب‌ها مهم این است که ماشین دولت را بگیرند. در ستاد آقای پزشکیان می‌شد رفتار‌های مشمئزکننده برای گرفتن پست‌ها را دید.»

******

اقتصاد سیاسی ناترازی‌ها

روزنامه ایران نوشت:

ناترازی‌ها محور اصلی آخرین گفت‌وگوی تلویزیونی رئیس‌جمهوری با مردم بود. اما به رغم فوریت و فراگیری این مسئله برای ایران، آخرین موضوع مطروحه در این گفت‌وگو بود که مورد توجه مردم و کارشناسان قرار گرفت. حتی حالا که بار دیگر خاموشی‌های برنامه‌ریزی شده بازگشته است، باز هم به مسائل حاشیه‌ای پرداخته می‌شود و نه اصل، منشأ، ریشه و ماهیت ناترازی. چرا این اتفاق افتاد و به مهم‌ترین موضوع کشور که در این گفت‌وگو مطرح شد، کمتر از موضوعات دیگر توجه شد؟ علت را می‌توان در این سخن مسعود پزشکیان جست و جو کرد که در مراسم روز دانشجو گفت: «امروز نسبت به اصلاح هر بخشی که می‌خواهیم اقدام کنیم، عده‌ای می‌گویند به آن دست نزنید.»

اینکه «عده‌ای می‌گویند به آن دست نزنید» یعنی ناترازی‌ها، مسئله به غایت پیچیده و دارای ابعادی بسیار بزرگ است و دست زدن به آن، یعنی تلاش برای حل آن، می‌تواند پیامدهای وسیعی داشته باشد. احتمالاً همین ابعاد بزرگ و نزدیک به بحران باعث شده عده‌ای به جای تلاش برای حل آن، به دولت پیشنهاد کنند که تو هم این مسئله را حل نشده بگذار و روی دوش دولت بعدی بینداز. اما اگر این اتفاق بیفتد و ناترازی‌ها حل‌نشده باقی بماند، نه فقط ظرفیت‌های تمدنی و زیستی در ایران رو به افول می‌رود، بلکه آن اتفاقی می‌افتد که رئیس‌جمهوری در این گفت‌وگوی تلویزیونی گفت: «اگر برای نسل آینده نتوانیم مدیریت کنیم، زمین سوخته به آنان تحویل می‌دهیم.»

******

تی‌آرتی فارسی و پاشنه آشیل ایران

سایت فرارو نوشت:

خبر کوتاه، اما تکراری بود: شبکه تلویزیونی تی آر تی فارسی توسط دولت ترکیه افتتاح شد. دولتی که به تازگی، رقابت ایران با آن پس از وقایع سوریه به سطحی بالاتر ارتقاء پیدا کرده و روابط دو دولت تا حدی متشنج شده است. پس از صدای آمریکا و بی‌بی‌سی فارسی این سومین شبکه فارسی‌زبانی است که از سوی یک دولت خارجی روی آنتن می‌رود. شبکه‌هایی که هیچ کدام با نیت خیر برای جمهوری اسلامی تاسیس نشدند. البته استفاده از چنین حربه‌ای، قدمتی طولانی دارد. ایران هم از این ابزار استفاده می‌کند، اما میزان تاثیر آنها با یکدیگر متفاوت است. دولت‌ها برای تاثیرگذاری بر جوامع دیگر، عملیات روانی و استفاده از رسانه به عنوان اهرم فشار دست به تاسیس رادیو و تلویزیون‌هایی با زبان کشور‌های دیگر می‌زنند. شاید قدیمی‌ترین نمونه معاصر آن رادیو اروپای آزاد باشد که سال 1949 توسط آمریکا تاسیس شد برای این که کشور‌های کمونیستی را تحت تاثیر قرار بدهد. این رادیو هنوز هم فعالیت می‌کند و بخشی فارسی آن را به نام رادیو فردا می‌شناسیم.

تی آر تی فارسی قرار است چه برنامه‌هایی پخش کند؟ مانند صدای آمریکا و بی‌بی‌سی فارسی، روایت دولت‌های خود را روی آنتن خواهد برد. چرا که فلسفه تشکیلش این است. از این به بعد روایت آنکارا را نیز کنار روایت‌های واشنگتن و لندن خواهیم داشت. اما کار از جایی به مشکل می‌خورد که تجربه نشان داده رسانه‌های رسمی ایران، چه در داخل مرز‌ها و چه خارج از آن توان مقابله با این موج‌های پروپاگاندا را ندارند. این شرایط نیز یک شبه یا یک روزه به وجود نیامده بلکه محصول سال‌ها سیاست‌های نادرست رسانه‌ای کشور در سطح کلان است. رسانه رسمی چابک و حرفه‌ای نیست و نه خود رشد کرد نه اجازه داد دیگران از او بالاتر بروند. در عوض به تشکیلات عریض و طویل بوروکراتیکی تبدیل شد که روایت‌هایش خریدار ندارد. هم در داخل کشور قافیه را باخته است و هم در خارج از ایران و شبکه‌های برون‌مرزی‌اش تاثیر خاصی ندارند.

این دست رسانه‌ها مثل تی‌آرتی فارسی، کارکرد عملیات روانی دارند و فلسفه و هدف تاسیس آنان نیز همین است. در طول زمان، افکار عمومی جامعه هدف خود را هدایت می‌کنند تا در زمان مناسب، بتوانند از آن بهره‌برداری کنند. یادآوری می‌کنم که در جریان عادی‌سازی روابط ایران و عربستان، شبکه تلویزیونی اینترنشنال یکی از موارد مذاکره میان دو کشور بود. چون اینترنشنال در جامعه نفوذ پیدا کرده و در بزنگاه‌هایی خود را نشان داده بود. کشور‌های رقیب و حریف ایران، پاشنه آشیل یا چشم اسفندیار این کشور را پیدا کردند که همان حوزه رسانه است. روایت‌های خود را به نام حقیقت به خورد جامعه هدف می‌دهند و در نهایت اگر لازم شد ضربه‌ای وارد می‌کنند. این شبکه با شبکه‌هایی که به اصطلاح سریال ترکی پخش می‌کردند و بر جامعه ایران تاثیر فرهنگی و اجتماعی می‌گذاشتند، متفاوت است. کارکردی سیاسی دارد و گذر زمان نشان خواهد داد که چه اهدافی پشت آن است. ما نیز در این طرف مرز، باید منتظر تاثیر آن باشیم. چون با این دست فرمان کار بیشتری از دست‌مان برنمی‌آید.

******

استقبال از موضع اخیر قالیباف

روزنامه هم‌میهن نوشت:

رئیس محترم مجلس در آخرین اظهارات روشن و درست خود اعلام کرد که «قانونی ننویسیم که قابل اجرا نباشد؛ اگر این کار را کردیم، اولین قانون‌شکن خودمان هستیم. حتماً باید با خرد جمعی و جمع‌سپاری قانون تنظیم کنیم؛ چون جامعه باید این قانون را بپذیرد.» ما از این رویکرد درست و منطقی استقبال می‌کنیم و معتقدیم که آقای قالیباف به صفت رئیس مجلس بر نکته مهمی انگشت گذاشته است. شاید این مسئله که مرتبط با فلسفه حقوق و قانونگذاری است، یکی از مهمترین مسائل موجود در ایران است؛ زیرا درک درستی از آن وجود ندارد. اگر وجود داشت، هیچگاه قوانین ماهواره و صیانت و پوشش زنان تصویب نمی‌شد. قانون قواعدی با ضمانت اجرا است. این قواعد برای تنظیم روابط میان مردم با یکدیگر و با حکومت تصویب می‌شوند. بنابراین، باید مردم آن را قبول داشته باشند تا اگر افراد اندکی از آن تخطی کردند، مطابق قانون و از خلال دادرسی عادلانه مجازات شوند. قانونی که مورد قبول مردم نباشد و آن را ضروری ندانند، منجر به تقابل حکومت و مردم می‌شود و ظلم حاکم بر روابط طرفین می‌گردد و این نقطه آغاز سقوط حکومت‌ها است. خداوند هم نخواسته انسان‌ها را از طریق اجبار به راهی رهنمون کند؛ چه رسد به اینکه این وظیفه را برای بندگان ضعیفش خواسته باشد.

اکنون پرسش این است که چگونه می‌توان فهمید که قانون مطابق خواست مردم هست یا نیست؟ و اگر نیست، دنبال تصویب آن نرفت. راه اول این است که مرجع قانونگذاری باید منحصر به نمایندگان واقعی مردم باشد. به‌طور عادی اگر نمایندگان واقعی مردم باشند، احتمال کمی وجود دارد که اکثریت آنها قانونی را خلاف خواست مردم تصویب کنند. نماینده واقعی هم هنگامی است که فیلتر‌های موجود به صفر برسد، مگر فیلتر‌هایی که عقل عمومی آن را تایید می‌کند و اگر هم رعایت نشود مردم به آنان رای نمی‌دهند. امام در دیدار با اعضای خبرگان قانون‌اساسی به روشنی این نکته را گفتند که: «اکثریت هر چه گفتند آرای ایشان معتبر است ولو به خلاف، به ضرر خودشان باشد. شما ولیّ آنها نیستید که بگویید که این به ضرر شماست ما نمی‌خواهیم بکنیم. شما وکیل آنها هستید؛ ولیّ آنها نیستید.» این جملات نشان‌دهنده واقعیت فلسفه حقوق است. تازه این را در دیدار با خبرگان قانون اساسی گفتند؛ نمایندگان مجلس که جای خود دارند. البته اگر نظام قانونگذاری کشور بر روال قانون اساسی بود، بدون‌شک انحصار قدرت قانونگذاری در اختیار چنین نمایندگانی قرار می‌گرفت و مثل امروز نبود که ابطال مصوبات شورای‌عالی انقلاب فرهنگی هم ممنوع شود.

******

موسویان :  در توافق تک‌ موضوعی، احتمال بدعهدی امریکا بسیار زیاد خواهد بود

سایت جهان‌نیوز نوشت:

روزنامه دولت (ایران) یادداشتی از حسین موسویان، عضو تیم مذاکره کننده هسته‌ای در زمان دبیری روحانی در شورای عالی امنیت ملی منتشر کرده و تیتر آن در صفحه نخست خود نیز جا داده است. خلاصه یادداشت موسویان در روزنامه ایران آن است که وضع فقر و فساد در کشور روزافزون است و باید راه جدیدی هم در این باره انتخاب کنیم اما راه موسویان نه تنها جدید نیست بلکه کاملا تکراری و مملو از اشتباه است.

موسویان نوشته است: «به هر حال در شرایط فعلی همه مسئولین کشور در مورد اوضاع نابسامان اقتصادی کشور، رشد روزافزون فقر و فساد و تورم و گرانی اتفاق‌نظر پیدا کرده و رسماً نیزاعلام کرده‌اند. آنچه که از گذشته مغفول و مفقود مانده، یک راه‌حل واقع‌بینانه است و در صورت استمرار شیوه موجود هم امیدی به راه‌حلی مؤثر نیست. نهایت اینکه مسئولین کشور باید بپذیرند که شیوه گذشته قابل استمرار نیست و ضروری است برای اصلاح تصمیمات بزرگ و شجاعانه‌ای در حوزه روابط خارجی و سیاست‌های داخلی اتخاذ کنند».

این چهره نزدیک به روحانی در ادامه پیشنهاد می دهد که ایران همزمان با روی کارآمدن ترامپ سریعا از باب مذاکره با رئیس جمهور جدید آمریکا استفاده کند و فرصت زیادی هم برای این کار ندارد چون ترامپ تحت فشار است. البته موسویان اذعان می کند که توافق جدید هم ضمانتی ندارد و ممکن است آمریکا از آن هم خارج شود و یا به آن عمل نکند پس بهتر است درباره چند موضوع توافق کنیم! به عبارت واضح تر، فقط بحث برجام هسته‌ای نباشد و برجام موشکی و برجام منطقه‌ای هم این بار در آن بگنجانیم!

در یادداشت موسویان آمده است: « اگر واقع‌بینانه بنگریم کشورها برای تأمین منافع ملی خودشان و در شرایط خاص در انتخاب بین بد و بدتر تصمیم می‌گیرند. البته اگر توافق جامع باشد به پایداری آن می‌توان بیشتر خوشبین بود. اگر توافق تک‌موضوعی باشد، احتمال بدعهدی امریکا بسیار زیاد خواهد بود. برداشت من این است که ترامپ در صورت اعلام آمادگی، بیشتر ازچند ماه منتظر پاسخ تهران نخواهد ماند، چون قادر به تحمل فشار مخالفین مذاکره با ایران از داخل امریکا و متحدین منطقه‌ای نخواهد بود. از طرف دیگر، روابط ایران و اروپا در بدترین وضعیت بعد از انقلاب قرار گرفته و اروپایی‌ها هم رسماً اعلام کرده‌اند که قبل از مهرماه آینده از مکانیزم ماشه استفاده خواهند کرد که موجب اعمال مجدد تحریم‌های بین‌المللی شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران خواهد شد.»

اصلاح طلبان به جای عذرخواهی به دلیل تحمیل خسارت سنگین به کشور دوباره پیشنهاد می دهند به همان دولتی که تعهدات خود را انجام نداد، مدتی بعد برجام را پاره کرد، سردار سلیمانی را ترور کرد و بنای براندازی جمهوری اسلامی را با شدیدترین تحریم‌ها داشت، دوباره توافق هسته ای داشته باشیم و این بار حتی سطح توافق هم بالاتر ببرد؛ البته که ممکن است آمریکا به این هم عمل نکند!

******

«میراث داعش» برای تئوریسین‌های شکست ایران

سایت مشرق‌نیوز نوشت:

الهه کولایی، از فعالان جریان اصلاح‌طلب در مصاحبه با روزنامه اعتماد گفته است: «تحولات سوریه بار دیگر نشان داد، عمق استراتژیک ایران در داخل کشور و در تامین رضایت و برآورده کردن نیازها و خواسته‌های مردم ایران قرار گرفته است‌. در مورد ایران به ویژه این موضوع از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، زیرا کشور ما به گونه‌ای «تنهایی استراتژیک» دچار است، که اهمیت اراده و خواسته‌های مردم را برجسته‌تر می‌سازد.»

*حرف خانم کولایی به این معنی است که ایران باید سر جای خودش می‌نشست و در سوریه هم حضور پیدا نمی‌کرد! این فهم ناشی از نداشتن مطالعه، ندانستن فلسفه و فقدان تحلیل صحیح در ذهن یک انسان شکل می‌گیرد. چه اگر خانم کولایی از این سه برخوردار بود، آنگاه می‌دانست که نخستین نیاز یک انسان و هر جامعه انسانی امنیت است. امنیتی که اگر نباشد، نه رضایتی هست و نه نانی برای خوردن! او سپس می‌دانست که یک حکومت خردمند نمی‌تواند برای تأمین امنیت مردمانش صرفا به داخل مرزها اکتفا کند و هنگامی که شاهد شکل‌گیری هسته‌های ناامنی علیه خود در خارج از کشور نیز هست باید به سمت محو آنها بشتابد.

خانم کولایی همچنین نمی‌داند که عملگری‌های فرامرزی مصداق اتمّ خواست و رضایت مردم هستند آن هنگام که امنیت می‌آورند، مؤید فرصت‌های اقتصادی جدید هستند و بسط هژمونیک ایجاد می‌کنند. جالب است که خانم کولایی در اظهارات خود نخواسته مقولاتی مثل "محو داعش به دست ایران"، تفاوت گروه‌های غالب سوری در حرکت اخیر با تکفیری‌های سابق و خرد شدن قلم پای گروه‌های تروریستی که تا ۵۰ کیلومتری مرز ایران هم رسیده بودند را به یاد بیاورد. می‌ماند بحث شرایط جدید سوریه و مبحث همیشگی "تغییرات ژئو پولتیک" که آن هم شامل اظهارات خانم کولایی نیست. بلکه یک پدیده ممکن‌الوقوع در هر زمان و مکانی است که یک کشور هژمون مثل ایران باید همواره خود را با شرایط جدید منطبق سازد. اشتباه‌ترین و البته خطرناک‌ترین نتیجه در قبال قضایای سوریه، مباحثی است که خانم کولایی مطرح کرده‌اند. ما نظیر همین تجربه سوریه را در جنگ بوسنی و هرزگوین هم داشتیم. بعدها از بوسنی رفتیم اما قوی‌تر سر بر آوردیم.

به نظر می‌رسد تئوریسین‌های شکست ایران باید نسبت خود را با واقعیت‌ها مشخص کنند. طبعا داعش هم که نباشد اما میراث فکری داعش این است که ایران بزرگ و دستاوردهایش را شکست‌خورده جلوه دهد! ماجرای تنهایی استراتژیک ایران نیز در چارچوب اغلاط قبلی خانم کولایی قابل فهم است.