در روزهای اخیر شاهد افزایش ملموس و پلهکانی قیمت ارز در کشورمان بوده ایم. در این راستا، قیمت هر دلار آمریکا به بیش از 84 هزار تومان افزایش یافته است. موضوعی که با انتقادات مختلفی همراه شده و بسیاری بر این باورند که مدیریت بازار ارز باید به شیوه ای دیگر اعمال شود.
در این رابطه حتی برخی از منتقدان با حمله به وزیر اقتصاد و تیم بانک مرکزی معتقدند که رویکردهای آن ها در مدیریت بازار ارز، راهگشا نیست و دستاوردی جز افزایش بیشترِ قیمت ارز را به دنبال نخواهد داشت. جالب اینکه در همین فضا، برخی منتقدان دولت از امکان کاهش قیمت ارز تا 20 هزار تومان صحبت می کنند و برخی دیگر نظیر محمد هاشمی هم تاکید کرده اند که تداوم وضعیت فعلی می تواند به افزایش قیمت دلار تا مرز 110 هزار تومان تا شب عید ختم شود. این موضع گیری های متفاوت، علامت سوال های زیادی را برای افکار عمومی در مورد معادله ارز در ایران ایجاد کرده است.»
با این حال، باید اذعان کنیم که مساله ارز و قیمت آن و به طور کلی، نحوه تعیین ارزش پول ملی، به طور خاص در سال های اخیر که شاهد جهش ارزی قابل توجهی در اقتصاد ایران بوده ایم، برای طیف های گسترده ای از مردم کشورمان به یک مساله مهم تبدیل شده است. از این رو، عجیب نیست که شاهدیم شمار قابل توجهی از افکار عمومی ایران دیدگاه روشنی نسبت به بازار ارز و مکانیسم های موثر فعال در قالب آن ندارند. موضوعی که تا حد زیادی ریشه در ماهیت تخصصی اصلِ موضوع دارد. از این رو، در تحلیل معادله ارز در ایران، توجه به 2 گزاره ضروری است. گزارههایی که می توانند برای افکار عمومی نیز روشنگر باشند.
1: ارزش پولِ ملی در اقتصادهای مختلف جهان چگونه تعیین می شود؟
در سطح بنیادین و پایه، ارزش هر ارز، به واسطه دو مولفه عرضه و تقاضا برای آن تعیین می شود. موضوعی که هم در بُعد داخلی و هم خارجی معنا و مفهوم می یابد. افزایش تقاضا برای یک ارز خاص، ارزش آن را بالا می برد این در حالی است که افزایش عرضه یک ارز، ارزش آن را کاهش می دهد. ورای این ها، مولفه های بسیاری در تعیین قیمت یک ارز اثرگذار هستند که می توان به 2 مورد از آن ها اشاره کرد.
اولا، کشورهایی که نرخ های بهره بالاتری را ارائه می کنند، ارز آن ها ( واحد پول شان) گرایش بیشتری به افزایش ارزش دارد. دلیل این مساله نیز این است که سرمایه گذاران با درآمد ثابت به نرخ های بهره بالاتر هجوم می برند که این مساله تقاضا و ارزش یک ارز را افزایش می دهد.
دوم، مولفه تورم است. تورم بالا سبب می شود تا قدرت خرید دارنده یک ارز کاهش یابد و البته که هزینه تولید کشورها افزایش می یابد. کشورهایی که تجربه تورم بالا را دارند، با کاهش تقتاضا برای ارز خود رو به رو می شوند و در نتیجه ارزش پول ملی آن ها کاهش می یابد.
سوم، جریان سرمایه است. جریان سرمایه نماینده میزان تقاضا برای یک ارز خاص است. جریان سرمیاه بالا وقتی به سمت هر کشوری سرازیر باشد، موجب افزایش ارزش آن می شود این در حالی است که خروج سرمایه از کشورها باعث کاهش تقاضا برای پول و ارز یک کشور می شود و در نتیجه ارزش آن را نیز کاهش می دهد.
و در نهایت چهارم اینکه باید به عرضه پول در کشورها اشاره کرد. هر چه عرضه پول در اقتصاد یک کشور بیشتر باشد، ارزش آن کاهش می یابد و روند معکوس، ارزش آن ارز را بالا می برد.
وقتی به چهار نکته ای که پیشتر به آن ها اشاره شد دقت می کنیم، می بینیم که اقتصاد ایران در سال های گذشته با مشکلاتی نظیر چاپ پول(عرضه فزاینده پول)، خروج جریان سرمایه، تورم بالا، و چالش در مساله نرخ بهره رو به رو بوده است. درست به همین دلیل است که سال به سال شاهد کاهش فزاینده ارزش پول ملی کشورمان در برابر دیگر ارزهای بین المللی بوده ایم.
2: ایران و سردرگمی در مساله ارز
تحریم های خارجی در نوع خود بر اقتصاد ایران و به طور خاص تحمیل جهش ارزی به کشورمان، اثرگذاری زیادی دارند. در واقع، جهان غرب و به طور خاص دولت آمریکا با وضع تحریم های گسترده علیه تجارت بین المللی و مراودات اقتصادی خارجی ایران، سعی در فلج کردن جریان ورود ارز و درآمد به ایران داشته و دارند.
فرآیندی که هم محروم سازی سیستماتیک ایران از نظام بانکی بین المللی و هم طرح تهدیدات معتبر و جدی علیه بازیگران تجاری مختلف در اقصی نقاط جهان که به دنبال تجارت با ایران هستند را در دستورکار دارد. از این رو، کاهش ورود ارز به ایران، خود به مولفه ای برای افزایش قیمت آن در داخل و کم ارزش شدن پول ملی کشورمان تبدیل شده است. البته که همین تحریم ها نقشی مهم در خروج سرمایه ها از کشورمان و البته تحمیل تورم به اقتصاد ایران و تضعیف بخش تولید در این کشور بازی کرده اند.
با این همه، یکی از نکات قابل تامل و مهم در مورد حکمرانی اقتصادی ایران که در نوع خود به افزایش قیمت ارز و کم ارزش شدن پول ملی کشورمان نیز ختم شده این است که هنوز در عرصه حکمرانی این حوزه، تکلیف ما با خودمان مشخص نیست. در طی دولت های مختلف ایران در سال های گذشته، دیدگاه های مختلف اقتصادی، امکان مطرح شدن و تسلط بر حکمرانی اقتصادی ایران را یافتهاند و البته که نتوانسته اند یک روند پایدار و منطقی را در سطح اقتصاد کلان ایران و البته در حوزه ارزی کشورمان ایجاد کنند.
از این رو در شرایطی که در دوره ای شاهد قدرتگیری حامیان اقتصاد لیبرالی در ایران بوده ایم، در دوره ای دیگر حامیان اقتصاد اسلامی و توجه به بلوک قدرت های نوظهور دنیا و تلاش برای دلار زدایی از مراودات تجارت بینالمللی ایران قدرت یافته اند. هیچکدام از حامیان این دو ایده نیز یکدیگر را قبول ندارند. معادله ای که جز تلفشدن سرمایه ها و زمان برای اقتصاد ایران را به همراه نداشته است.
از این رو، تحریم های خارجی و بلاتکلیفی چند ساله کشورمان در حوزه سیاست های ارزی نیز در ایجاد چالش برای اقتصاد ایران در حوزه ارزی و وقوع جهش های ارزی مختلف، ایفای نقش جدی داشته است.
نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.