نگاهی به کتاب «روایت دارالخلافه» شرحی تاریخی از تهران قدیم

  4040125057

به سخن نویسنده تهران جایی است که در آن گذشته و زندگی روزمرۀ امروزش به یک‌دیگر متصل شده‌اند و ما را به یادآوری این حقیقت می‌اندازند که تهران، بیش از یک شهر، داستانی زنده و پویاست که همواره در حال نوشتن است.

شرحی تاریخی از تهران قدیم

 کتاب «روایت دارالخلافه» شرحی تاریخی از تهران قدیم، شهر پرآوازه‌ای که از دیرباز تاکنون قلب تپندۀ ایران شناخته می‌شده، به قلم سالار صارمی است که از سوی انتشارات زرین اندیشمند به پیشخوان کتاب‌فروشی‌ها آمده است.

به سخن نویسنده تهران جایی است که در آن گذشته و زندگی روزمرۀ امروزش به یک‌دیگر متصل شده‌اند و ما را به یادآوری این حقیقت می‌اندازند که تهران، بیش از یک شهر، داستانی زنده و پویاست که همواره در حال نوشتن است. آن‌چه در این مجموعه جمع‌آوری شده تنها بخش کوچکی از قرائن، شواهد و حافظۀ تاریخی این شهر است که داستان‌هایش پایانی ندارد. نویسنده ترس از قضاوت و تحقیر آیندگان را بنای نوشتن این کتاب ذکر می‌کند و این کتاب را متممی بر مطالب و گفتار کتاب «روایت تهران» و در حقیقت تکه‌ای از پازل تکمیلی آن مجموعه برمی‌شمارد و می‌نویسد: هرچند که مطالب کاملاً به‌صورت مستقل از قبل به نگارش درآمده ولی پیشنهاد می‌شود به جهت درک بهتر موضوعات، در ابتدا گذری بر جلد اول داشته باشید و سپس به مطالعۀ مطالب پیش رو بپردازید. در کل این اثر نگاهی عمیق به روند تاریخی تهران داشته و خواننده را با جذابیت‌های این شهر آشنا می‌سازد. کتاب «روایت دارالخلافه» در چهار فصل به شرح مناطق مختلف تهران از ری، دروازه‌های تهران، میادین و خیابان‌های اصلی تهران در دورۀ قاجاریه، میدان هشت‌گنبد، میدان مشق، ناصریه، لاله‌زار تا بهشت زهرا می‌پردازد.

ری

سالار صارمی با اشاره به شهر ری می‌نویسد: یکی از کهن‌ترین و نخستین شهرهای شکل‌گرفتۀ جهان که برخی منابع و مورخان تاریخ پیدایش این سرزمین را به دوران پادشاهی ماد و زمان اقوام آریایی نسبت داده‌اند و آثار به‌جای‌مانده ازجمله کتیبه‌های ایران باستان و اوستا در این شهر گواه این موضوع است. عده‌ای دیگر بر این باورند که ری زادگاه اوستا بوده است. ولی آن‌چه مبرهن است، شهر سلطنتی ری در بخشی از دورۀ زیاریان و سلجوقیان پایتخت بوده و ساکن و اهل ری را رازی می‌نامیدند. از ری در اوستا ب‌عنوان سیزدهمین شهر ساخته شده در جهان نام برده شده است که در طول تاریخ با نام‌های راکس (رکس)، راگز، راگا، رغه، ارشکیه، رام اردشیر، ام‌البلاد، ری‌شهر، شیخ البلاد و محمدیه شهرت داشته و هر یک از این اسامی در هر دوره و مناسبتی به کار می‌رفته‌اند.

این سرزمین در دوران پیش از اسلام، مرکز بزرگ دینی مَزدَیَسنا (مزداپرستی) یکی از قدیمی‌ترین ادیان جهان که به آن دین زرتشت و دین بهی هم می‌گویند، بوده است که آریایی‌ها در حدود هزارۀ دوم پیش از میلاد به آن ورود کردند. کشف کوره‌های سفال‌پزی کهریزک و تپه معمورین به سال ۱۳۷۳ در نزدیکی فرودگاه بین‌المللی امام خمینی تصدیق بیان فوق است.

گذری بر تهران

نویسنده در فصل نخست و زیربخش گذری بر تهران به شرح محله‌های قدیمی تهران می‌پردازد و می‌نویسد: محلات قدیم تهران ن‌تنها ماهیت، بلکه هویت شهر را شکل می‌دادند. چاله‌میدان، عودلاجان، سنگلج و بازار، چهار محلۀ قدیمی تهران هستند که به‌خاطر قدمت زیادشان به محله‌های عتیق شهرت دارند. این محلات تا اواسط دوران قاجار به‌صورت کاملاً دست‌نخورده باقی ماندند. مَثَل‌هایی هم‌چون بچۀ چاله‌میدان یا بچۀ بازار اصطلاحاتی نشأت گرفته از تهران قدیم است که نشان‌دهندۀ مرتبۀ اجتماعی و هویت رفتاری اشخاص بوده است.

تهران شکارگاه پادشاهان صفوی بود ولی در عصر قاجار، به‌ویژه دوران سلطنت ناصرالدین‌شاه بود که شهر با پدیدۀ آبادانی و پیشرفت چشم‌گیری روبه‌رو شد و نقطۀ عطفی در تاریخ این شهر رقم خورد. ولی نمی‌توان مغرضانه از آن طرفداری و یا با آن مخالفت کرد. همان‌طور که این سلسله مبدأ تحولات چشم‌گیری بوده است یادگارهای ننگینی نیز از خود به جای گذاشته است که اتفاقاً کم هم نبوده‌اند. به‌عنوان مثال قهوۀ قجری یکی از رفتارهای رایج طایفۀ قاجار برای کشتن افراد خاص و بعضاً اشخاص صاحب‌منصب توسط شاهان، شاهزادگان و حکام ولایت بوده است. این قهوۀ آلوده به اسید آرسنیک (مرگ موش) بوده و فرد پس از نوشیدن آن، جان به جان‌آفرین تسلیم می‌کرد. تا اوایل دورۀ ناصری کشتن افراد به‌راحتی و بدون معذوریت صورت می‌گرفت، همان‌طور که میرزاتقی‌خان امیرکبیر به دستور مستقیم وی به قتل رسید، ولی رفته‌رفته پس از تحولات سیاسی و تمرکز بیش‌تر بر رفتار دربار و شاهان که به‌طور علنی نمی‌توانستند کسی را بکشند، خوراندن زهر و قهوۀ قجری رواج پیدا کرد.

حصار صفوی

دروازه‌های دوران ناصرالدین‌شاه در دوران پهلوی اول تخریب شدند و امروز تنها دو دروازه از دوران‌های گذشته باقی مانده است، یکی دروازۀ باغ ملی که در نخست‌وزیری رضاشاه ساخته شده و دیگری بخش کوچکی از دروازۀ محمدیه واقع در ورودی بازار عباس‌آباد است. هم‌چنین سردر قورخانه نیز از آن دوران بر جای مانده است.

جهت ساخت برج و بارو در اطراف تهران نیاز به خاک و خشت داشتند، زمانی‌که خاک خندق‌ها کفاف ساخت برج‌ها را نداد به دستور شاه‌تهماسب صفوی از محل‌های تعیین‌شده خاک مورد نیاز را فراهم کردند. همین کار موجب ایجاد گودهای بزرگی شد که می‌توان از معروف‌ترین آن‌ها به چاله‌میدان و چالۀ حصار نام برد. چالۀ این محله تا مدت‌ها مکان امنی برای خلاف‌کاران بود، سپس برای تخلیۀ زباله‌های تهران از این محل استفاده می‌کردند که این‌که بعدها میدانی در آن‌جا احداث شد و به چاله‌میدان معروف شد. در سالیان دور، افرادی که در محله چاله‌میدان کار می‌کردند، عموماً با الفاظ رکیک با یک‌دیگر صحبت و برخورد می‌کردند. از این روی، این طرز صحبت با عنوان «ادبیات چاله‌میدانی» در میان مردم تهران جا افتاد.

بلدیه

طبق مستندات، در اواخر دوران قاجاریه و اوایل دوران قاجاریه و اوایل دوران پهلوی، تهران شهری بود که هر چند بلدیه داشت، ولی به آن رسیدگی نمی‌کردند. آن زمان شهرداری را (بلدیه)، شهربانی را (نظمیه)، دادگستری را (عدلیه) و دارایی را (مالیه) می‌گفتند. بلدیه هیچ وقت به اندازه کافی بودجه نداشت. کوچه‌ها کثیف و بدمنظره بود. ماموران می‌آمدند، درب خانه‌ها را می‌زدند و می‌گفتند: «چرا جلو خانه‌تان را جاروب نکرده‌اید و آب نپاشیده‌اید؟» زیرا مرسوم بود که خود صاحبخانه جلو منزلش را جاروب کند و آب بپاشد.

چراغ برق

نویسنده در فصل اول هم‌چنین به چراغ‌برق می‌پردازد و در شرح آن می‌نویسد: مردم برای تعمیر چراغ‌های نفت‌سوز و پیه‌سوز خود به خیابانی در نزدیکی باغ اندرونی (ناصرخسرو) می‌رفتند. این خیابان به‌وسیلۀ فانوس‌های گازی متصل به لوله‌های گاز باغ اندرونی شاه روشن بود. به‌همین‌دلیل رفته‌رفته این خیابان به خیابان چراغ‌گاز معروف شد تا این‌که برای اولین‌بار حاج حسین امین‌الضرب، تاجر و سرمایه‌دار اصفهانی در سفرش به روسیه نخستین کارخانۀ برق را به مبلغ ۵۰۰ تومان خریداری کرد و در ابتدای خیابان چراغ‌گاز راه‌اندازی کرد. با ورود برق به تهران و خدمت بزرگی که حاج محمدحسین امین‌الضرب در حق مردم کرد، «خیابان چراغ‌برق» رفته‌رفته شهرت یافت و به یکی از پررفت‌وآمدترین خیابان‌های تهران معروف شد. با این‌که بعدها آن خیابان به «امیرکبیر» تغییر نام یافت ولی نام چراغ‌برق تا به امروز هم باقی مانده و مردم، این مکان را با همین نام صدا می‌زنند.

دروازه‌های تهران

در فصل دوم شرحی از دروازه‌های معروف تهران ازجمله دروازۀ قزوین، دروازۀ شمیران، دروازۀ دولاب، دروازۀ شاه‌عبدالعظیم، دروازۀ دوشان‌تپه، دروازۀ باغشاه، دروازۀ یوسف‌آباد و دروازۀ غار آورده شده است. نویسنده در شرح دروازۀ غار آورده است: دروازۀ غار حدفاصل بین خانی‌آباد و میدان شوش، در شمالی‌ترین قسمت محلۀ باغ آذری و حوالی مکانی که امروزه آن‌جا میدان غار (شهید هرندی) نامیده می‌شود، بنا شد. از گذشته‌های دور، پیش از ساخته شدن دروازه‌های تهران، به زمین‌هایی که میان تهران و ری بود، بلوک غار می‌گفتند. در آن زمین‌ها بیش از ده روستا دیده می‌شد که مردمانش به کار کشاورزی سرگرم بودند. بسیاری از گندم و جو مورد نیاز تهران از همین زمین‌ها به دست می‌آمد. ساخت دروازه‌ها و گسترش شهر تهران سبب شد که این بخش‌ها نیز کم‌وبیش به تهران بپیوندند. دروازۀ غار درست در جایی ساخته شد که اکنون میدان هرندی در محلۀ دروازۀ غار دیده می‌شود. چون درهای دروازه به‌سوی زمین‌های بلوک غار بود، آن را دروازۀ غار نام‌گذاری کردند.

میادین و خیابان‌های اصلی تهران در دورۀ قاجاریه

صارمی در فصل سوم، میدان‌ها و خیابان‌های اصلی شهر تهران؛ میدان اعدام، میدان ارگ، میدان توپخانه، میدان بهارستان، میدان هشت‌گنبد، میدان مشق، خیابان الماسیه، خیابان ناصریه، خیابان لاله‌زار، خیابان لُختی‌ها، اودلاجان، سنگلج، گذر لوطی‌صالح، کوچه حمام چال، ارگ تهران، قورخانه، بازار، مسجد شاه، پامنار، باغ سپهسالار، جوادیه، گود زنبورک‌خانه، گارماشین، صابون‌پزخانه و یافت‌آباد را نام می‌برد و به شرح این میادین می‌پردازد.

او در شرح خیابان لُختی‌ها می‌نویسد: خیابان لختی‌ها یا خیابان سعدی هم‌زمان که ناصریه شد ناصر خسرو، علاء‌الدوله هم شد، فردوسی و اسماعیل بزاز هم شد، خیابان مولوی، خیابان سعدی کنونی هم به خیابان لختی‌ها شهرت یافت. هر چند که در مورد وجه تسمیه این خیابان به «لُختی‌ها» در تهران قدیم روایات متعددی وجود دارد.

نصرالله حدادی مؤلف کتاب «با من به طهران بیایید» در مورد پیشینۀ نام این خیابان می‌گوید: تا قبل از شکل‌گیری خیابان سعدی به شکل و شمایل امروزی از آن به نام خیابان لُختی‌ها یاد می‌کردند. سعید نفیسی نیز ازجمله مورخانی است که اشاره می‌کند خیابان سعدی در گذشته تنگ‌تر از امروز بود و به آن خیابان لُختی می‌گفتند؛ زیرا در سراسر آن یک دکان نیز قرار نداشت. البته با توجه به سایر اسناد این راسته در اواخر سلطنت قاجاریه و پهلوی، خیابانی خلوت و عاری از سکنه بود و رفت‌وآمد در آن محل کم صورت می‌گرفت تا آن‌جا که در روز روشن در آن خیابان جیب‌برها آدم را لخت می‌کردند و از این رو کسی جرأت نمی‌کرد پا داخل این خیابان بگذارد و به آن خیابان لختی می‌گفتند.

وجه تسمیه نام محلات تهران

مؤلف در فصل چهارم به وجه تسمیۀ نام محلات تهران می‌پردازد و می‌نویسد: می‌توان گفت نیمی از محلات شمیران که در ابتدا به‌صورت یک‌پارچه بوده و سپس قطعه‌قطعه شده است نام خود را مدیون صاحبان شخصی املاک و زمین‌های آن منطقه هستند. شمیران که در گذشته حاکم منطقۀ خود را داشته این‌روزها بخشی از تهران شده و نمی‌توان مرز محسوسی برای آن در نظر گرفت ولی بخش شمیران هنوز هم پس از گذشت سال‌ها از مناطق خاص تهران به شمار می‌رود.

نویسنده در شرح چهارراه ادیان نیز می‌نویسد: به جرأت می‌توان گفت یکی از بی‌نظیرترین اتفاقات جهان در این چهارراه رخ داده است. جایی که پیروان ادیان مختلف در کنار هم ایام می‌گذرانند و شاید هیچ کجای دیگر این کره خاکی نتوان مسلمان، زرتشتی، یهودی و مسیحی را در مسجد، آتشکده کنیسه و کلیسا در چهار ضلع یک چهارراه گرد هم آورد درحالی‌که همگی در صلح و سازش و کمال احترام به یک‌دیگر مشغول عبادت باشند. واژۀ «انسان» در خور ساعت‌ها تفکر است و تعصب است که اعتبار را از این واژه گرفته است.

کتاب «روایت دارالخلافه» به‌کوشش سالار صارمی و ویراستۀ فاطمه صالحی در ۲۴۸ صفحه، با شمارگان ۳۰۰ نسخه و به بهای ۲۲۵ هزار تومان از سوی نشر زرین اندیشمند به طبع رسیده است.

 
 

yektanetتریبون

آخرین عناوین