"جان کری به من خبر داد که اسرائیل در سوریه دویست بار به ما حمله کرده است". این یکی از مهمترین بخشهای مکالمه اخیر افشا شده وزیر خارجه است. جایی که وی تلاش می کرد سیاست خارجی کشور در سوریه را زیر سوال برده و البته انگشت اتهام را به سمت سردار شهیدمان نشانه رود. شکست خورده یا محکوم به شکست توصیف کردن سیاست منطقه ای ایران بویژه در سوریه، رویکرد همیشگی همفکران غربگرای آقای ظریف است. مخصوص امروز و دیروز نیست. از همان روزهای آغازین بحران سوریه، هر روز میگفتند کار بشار اسد تمام است. ولی اسد ماندگار شد و جبهه مقاومت پیروزی های درخشانی در مقابل تروریست های داعش و النصره و متحدان غربی و عربی شان به دست آورد. اینبار دائماً تبلیغ میکردند که بزودی روس ها، ایران را از زمین بازی سوریه بیرون انداخته و سند پیروزی را شش دانگ به نام خود می زنند. این هم اتفاق نیافتاد و نمی توانست بیافتد چون حضور خود روس ها هم به لطف دعوت ایران تحقق یافته است. حالا هم که وزیر خارجه مملکت خودمان طوری وانمود می کند انگار ایران بازیچه مقاصد روسیه در سوریه بوده و فرزندان ایران به نفع پوتین می جنگیده اند و تازه آنجا هم تو سری خور اسراییل شده اند. در حالی که حقیقت کاملاً وارونه است.
در هر آوردگاهی، جای طرف پیروز و شکست خورده میدان را عوض می کنند کما اینکه جای جلاد و شهید را عوض کرده اند. این رویه معمول تفکری است که به دنبال ترساندن مردم از سایه جنگ و احتمال شکست است تا آن ها را به عقب نشینی و تسلیم وادارد. اینبار اما تاریخ خیلی منتظر نماند تا باز هم ادعاهای پوشالی شان عیان شود. تا مشخص شود که آیا اسراییل، آن موجودیت قدرتمند و با اعتماد به نفس و پیشرو است که تصویر می کنند یا آن رژیم سست و رو به زوال که شهید بصیرمان خبر می داد. موجودیتی تعیین کننده قواعد بازی است که دست برتر را در اختیار دارد یا رژیمی که در معرض محاصره بیرونی و آشوب درونی قرار دارد.
این روزهای فلسطین اشغالی را بنگرید. اسراییلی که دیروز مست از اتحاد با دولت های عرب امارات و بحرین در آنسوی مرزهای خود بود، امروز درگیر با مردم عرب لبنان و اردن در این سوی مرزهای خود است. درگیر با اعراب فلسطینی درون شهرهای خود است. همان فلسطینی هایی که فکر می کرد درون دولت خود هضم و جذب نموده است. اسراییلی که به مدد توطئه و نفوذ، آشوب افکنی در سوریه و عراق و لبنان را به تماشا نشسته و در رؤیای تابستان های داغ در ایران غرق شده بود، اکنون زوال خویشتن را به نظاره نشسته است.
کجایند آن هایی که با محاسبات همیشه مادی خویش، اتحاد اسراییل با دولت های عربی را، علامت به هم خوردن موازنه و شکست سیاست منطقه ای جمهوری اسلامی معرفی می کردند. کجایند آن ها که در محاسبات شان همیشه دولت های خودفروخته را وارد کرده اند ولی از قدرت ملت های آزاده غافل مانده اند. ببینید آن چند دولت خلیج فارس که به ظن باطل خود می خواستند جمهوری اسلامی را محاصره کنند، چگونه خود را در بین ملت های عرب بی آبرو ساخته اند و چگونه در هنگامه خیزش ملت های عرب در برابر اسراییل، کنار رژیم غاصب ایستاده اند!؟
حدود سه سال پیش، اساتید دانشگاه تهران میزبان جان مرشایمر یکی از برجسته ترین اندیشمندان روابط بین الملل جهان بودند. هنگامی که از این اندیشمند آمریکایی و نویسنده کتاب معروف "لابی اسراییل و سیاست خارجی آمریکا" درخصوص آینده اسراییل پرسیدند، پاسخ شنیدند که: اسراییل یک رژیم آپارتاید همانند رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی است و تا حداکثر 20 سال آینده، سرنوشت بهتری از آن نخواهند داشت. همانگونه که حدس میزنید، متعاقب این پیش بینی، اساتید دانشگاه، وی را در جریان جمله مشهور رهبر انقلاب در خصوص آینده اسراییل قرار داده و تعجب بسیار وی را برانگیختند. در جریان این پیش بینی که: "اسراییل 25 سال آینده را نخواهد دید". بشارتی که این روزها، خیلی به تحقق نزدیکتر است. هرچند برای اندیشه های مادی که جهان را تنها از دریچه آمریکا و غرب می بینند، چندان قابل فهم و باور نباشد. برای اندیشه هایی که فکر می کردند بشار اسد چند هفته ای سقوط می کند و فکر می کنند کدخدایشان چنان خدایی است که می تواند به اشارتی کل سیستم دفاعی ایران را نابود سازد!