یک جهادگر دوران دفاع مقدس گفت: بنده در عملیات بیتالمقدس دچار مجروحیت شدم، اما باوجود جراحات به مبارزه ادامه دادم و به پشت جبهه برنگشتم،دوران حضور بنده در جبههها و در کنار رزمندگان ایرانی سرشار از خاطرات تلخ و شیرین است، اما اما یکی از خاطرات بهجا مانده از آن روزها در خصوص یکی از شهدای گرانقدر بروجن بهنام شهید محمد کاوه و آمادگی او برای شهادت است.
ابوذر نریمان یکی از جهادگران دوران دفاع مقدس در گفتوگو با ایسنا، اظهار کرد: بنده متولد سال ۱۳۴۱ از شهر بروجن هستم در زمان ابتدای آغاز جنگ تحمیلی علیه جمهوری اسلامی ایران، امام خمینی(ره) اجازه اعزام محصلان به جبهه را صادر نمیکردند، اما پس از گذشت مدتی از جنگ و پس از اینکه به گفته امام خمینی(ره) حضور محصلان در جبهههای حق علیه باطل امکانپذیر شده است، بنده در سن ۱۸ سالگی به همراه حدود ۶۰ نفر از دیگر دانشآموزان دبیرستان محل تحصیل خود به جبهه اعزام شدیم.
وی افزود: در ابتدای حضور در جبهههای نبرد علیه دشمن بعثی در سال ۱۳۶۰ در عملیات طریقالقدس شرکت کردم که در طی این عملیات پنج نفر از ۶۰ نفری که به همراه یکدیگر به جبهه اعزام شده بودم به شهادت رسیدند و حدود ۱۰ یا ۱۵ نفر از آنها نیز زخمی و مجروح شدند.
این جهادگر دوران دفاع مقدس ادامه داد: بنده در عملیاتهای متعددی مانند بیتالمقدس، والفجر هشت و خیبر شرکت داشتم و در واقع توفیق پیدا کردم که در جبهههای حق علیه باطل و در دفاع مقدس از جمهوری اسلامی ایران سهیم باشم.
نریمانی عنوان کرد: خاطرات و مطالب بسیاری در خصوص جبهه و جنگ تحمیلی با نیروهای بعثی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران وجود دارد، در زمان آغاز جنگ باتوجه به اینکه انقلاب اسلامی ایران به تازگی به پیروزی رسیده بود، استکبار جهانی درصدد شکست این انقلاب ارزشمند بود، به همین دلیل از هرگونه اقدام و توطئه علیه ایران استفاده میکرد و یکی از این توطئههای استکبار جهانی منجر به آغاز جنگ هشت ساله رژیم بعث عراق علیه جمهوری اسلامی ایران شد.
این جهادگر دوران دفاع مقدس اضافه کرد: رزمندگان ایرانی بر اساس وظیفه دینی و اسلامی برای دفاع از وطن و خاک خود وارد جبهههای حق علیه باطل شدند و به دشمن اجازه نابود کردن انقلاب اسلامی و یا تصاحب قسمت کوچکی از خاک ایران را ندادند.
وی یادآور شد: بنده در عملیات بیتالمقدس دچار مجروحیت شدم، اما باوجود جراحات به مبارزه ادامه دادم و به پشت جبهه برنگشتم، همچنین در عملیات والفجر هشت در قسمت تخریب و انفجارات خدمت میکردم و شب عملیات با تعداد دیگری از رزمندگان اقدام به جمعآوری موانعی کردیم که دشمن برای متوقف کردن نیروهای ایرانی در آن منطقه قرار داده بود یعنی وظیفه ما برطرف کردن موانع و باز کردن مسیر برای عبور رزمندگان اسلام بود، در عملیات خیبر نیز بنده در قسمت زرهی خدمت میکردم.
نریمانی اضافه کرد: سایر عملیاتهایی که در جبهههای حق علیه باطل توسط بنده انجام شد، انفجار دژها و پلهایی بود که به منظور جلوگیری از پاتک زدن و اقدامات دشمن علیه رزمندگان ایرانی انجام میشد.
این جهادگر دوران دفاع مقدس تصریح کرد: دوران حضور بنده در جبههها و در کنار رزمندگان ایرانی سرشار از خاطرات تلخ و شیرین است، اما یکی از خاطرات بهجا مانده از آن روزها در خصوص یکی از شهدای گرانقدر بروجن است، شهید محمد کاوه که فردی بسیار مومن و رزمیکار بود و همواره برای انجام عملیاتهای انفجار پیشقدم میشد.
وی بیان کرد: در برههای از زمان بنده به همراه تعداد دیگری از رزمندگان که شهید محمد کاوه نیز یکی از آنها بودّ، برای انجام عملیات و انفجار به جزیره مینو اعزام و در مقر مستقر شدیم که هرشب دو تا سه نفر از نیروها برای انجام انفجار به مناطق مورد نظر میرفتند، صبح یکی از روزها که شهید محمد کاوه در شب قبل برای انجام انفجار اعزام شده بود، بنده مشاهده کردم که این شهید بزرگوار آستینهای پیراهن خود را بالا زده بهطوری که آماده انجام کاری است زمانی که دلیل این آمادگی را از او پرسیدم در پاسخ گفت "خود را آماده شهادت کردهام" و در یکی از شبهایی که برای انجام انفجار جهت جلوگیری از حرکت تانکهای نیروهای بعث عراق اعزام شد به درجه رفیع شهادت نائل شد.
نریمانی با اشاره به مقدس بودن دفاع ایران در برابر دشمن بعثی در هشت سال جنگ تحمیلی، افزود: ایران شروعکننده جنگ نبود به همین دلیل امکان پایان جنگ به خواست و اراده ایران وجود نداشت، البته در برخی مواقع از سوی دشمن اعلام میشد که آماده اتمام جنگ و پذیرش قطعنامه هستند، اما در حقیقت این موضوع یک تاکتیک برای تمدید تجهیزات و کسب قوای از دست رفته خود برای حملههای مجدد بود.
این جهادگر دوران دفاع مقدس خاطرنشان کرد: مهمترین عامل در پیروزی رزمندگان اسلام ایمان و اخلاص بالای آنها است، زیرا افرادی که به جبهه اعزام میشدند در حقیقت برای حفظ جمهوری اسلامی ایران و اسلام از جان خود میگذشتند و تمامی رزمندگان با انگیزه الهی در راه مبارزه با نیروهای بعثی عراق قدم میگذاشتند و به همین دلیل تا پای جان ایستادگی میکردند و تا آخرین قطره خون خود با دشمن میجنگیدند.