«کامپیوتر و مغز»؛ جان فون نویمان؛ ترجمه رضا امیررحیمی؛ نشر نو آیا مغز شبیه رایانه است؟ 

دکتر علی غزالی‌فر*، گروه کتاب الف،   4010210106

مغز انسان، از هر نظر، نسبت به مغز هر جانور دیگری خفن‌تر است. برای نمونه، از جهت وزن و حجم، نسبت وزن مغز انسان به وزن کل بدنش از نسبت مغز هر جانوری به وزن کل بدنش بیشتر است

«کامپیوتر و مغز»

نویسنده: جان فون نویمان

مترجم: رضا امیررحیمی

ناشر: فرهنگ نشر نو، چاپ اول 1400

120 صفحه، 45000 تومان

 

***

 

مغز انسان، از هر نظر، نسبت به مغز هر جانور دیگری خفن‌تر است. برای نمونه، از جهت وزن و حجم، نسبت وزن مغز انسان به وزن کل بدنش از نسبت مغز هر جانوری به وزن کل بدنش بیشتر است. برای مثال، مغز یک انسان 60 کیلویی حدوداً یک و نیم کیلوگرم است، اما مغز یک نهنگ 35 تُنی حدوداً 7 کیلوگرم است. مغز گاو و گوسفند هم که گفتن ندارد؛ همه مستحضرند. از جهت تعداد نورون‌ها، انسان حتی از حشرات هم مغز پربارتری دارد. باز هم برای مثال، می‌توان 100 میلیارد نورونِ مغزِ انسان را با 300 هزار نورونِ مغزِ مگس مقایسه کرد.

نتیجه این‌که مغز انسان ظاهراً و باطناً چیز بسیار پیچ‌درپیچی است و به همین دلیل نمی‌توان به‌راحتی چم‌وخم کار آن را فهمید. به احتمال زیاد، خودش هم نمی‌داند که خودش دقیقاً چیست. مغز انسان هر چیزی را هم که بشناسد، از خودش سر درنمی‌آورد. این پیچیدگی باعث شده که دانشمندان برای فهم مغز دست به دامن چیزهای دیگری شوند که بیشترین شباهت را به معظم‌له داشته باشند. در این میان، دو نامزد مشهورتر از بقیه هستند: کامپیوتر و مغز گردو. این کتاب مختصر نامزد اول را بررسی می‌کند.

در همین ابتدا این نکته را بگویم که فریب کوچکی و لاغری این کتاب را نخورید. این کتاب بسیار سنگین است. مباحث به‌قدری دشوار و پیچیده است که فهمیدنشان از فهمیدن مغز نیز سخت‌تر است. لذا با مغز معمولی نمی‌توان آن‌ها را فهمید. مخاطب این کتاب فقط متخصصانی هستند که خوراک روزانه‌شان رایانه و ریاضیات و فیزیک است. این را بر اساس تجربۀ شخصی می‌گویم؛ زیرا من کتاب را خواندم و زیرورو کردم (هرچند خودم هم به‌تبعش زیروزبر شدم) و حالا با خیال راحت می‌توانم شرط ببندم که چیزی از آن را نفهمیدم. البته اغراق می‌کنم؛ تک‌وتوک، این‌جا و آن‌جا، نکاتی را متوجه می‌شدم. برای نمونه، در ابتدای کتاب می‌خوانیم: «ویژگی‌های کمابیش چشمگیر بعضی ماشین‌های آنالوگ، که دربارۀ آن اظهار نظر بیشتری خواهم داشت، این است: گاه به گاه این ماشین گرد عمل‌های "اصلی" دیگری جز چهارگونۀ حسابی ساخته می‌شود. از این رو، "تحلیلگرهای تفاضلی" کلاسیک که عددها را با زاویه‌ای بیان می‌کنند که دیسک‌های مشخصی طبق آن چرخیده‌اند، به صورتی که در ادامه گفته می‌شود پیش می‌روند. به جای جمع، x+y، و تفاضل، x-y، عمل‌های /2( y) عرضه می‌شوند، چون جزء ساده و حاضرآماده‌ای، یعنی "دندۀ تفاضلی" (همان که در محور عقب خودرو به کار می‌رود) این‌ها را ایجاد می‌کند. به ‌جای ضرب، xy، روال کاملاً متفاوتی به کار می‌رود: در تحلیلگر تفاضلی، تمامی کمیت‌ها به صورت تابعی از زمان پدید می‌آیند و...» من شخصاً از این متن فقط دنده عقب ماشین را متوجه شدم؛ هرچند متوجه نشدم اساساً دنده عقب ماشین چه ربطی به مغز و کامپیوتر دارد.

در هر صورت، چیزی که مسلم است این است که نویسنده می‌خواهد میان کامپیوتر و مغز مقایسه‌ای ترتیب دهد. از این رو، کتاب از دو بخش کلی تشکیل شده است: کامپیوتر و مغز. در بخش اول ویژگی‌ها و سازوکارهای کامپیوتر تشریح می‌شود. بخش دوم به کارکرد مغز می‌پردازد. البته دیدگاه نویسنده این نیست که مغز نوعی کامپیوتر است، بلکه از نظر او میان مغز و کامپیوتر شباهتی وجود دارد؛ همان‌طور که اعتقاد دارد تفاوت‌هایی جدی هم در کار است. لذا هم وجوه اشتراک و هم وجوه تمایز، هر دو، بررسی می‌شود.

کتاب علاوه بر مقدمۀ نویسنده، سه پیشگفتار هم دارد. به‌جز پیشگفتار سوم که به قلم همسر جان فون نویمان است، آن دو پیشگفتار مفصل در دشواری کم از اصل کتاب ندارند. بنابراین خواننده می‌تواند خیالش راحت باشد که پول خود را برای کتابی کوچکی هدر نداده که می‌تواند دو ساعته تهش را بالا بیاورد. خیر؛ لااقل دو ماهی، شاید هم دو سالی، برای فهمیدنش سرگرم باشد.  

جان فون نویمان (1903-1957) خود از مغزهای قرن بیستم بود. او لهستانی‌الاصل بود که بعدها، از سال 1930، در آمریکا ساکن شد و به طور مشخص در دانشگاه پرینستون فعالیت‌های پژوهشی خود را ادامه داد. نویمان در درجۀ اول ریاضی‌دان و  فیزیک‌دان بود، اما نظریات و تحقیقات او به‌قدری بنیادی است که در خیلی از علوم دیگر نیز اثرگذار شد؛ از جمله اقتصاد، آمار، جغرافیا، هواشناسی، زیست‌شناسی، پزشکی. در کنار این‌ها، او یکی از بزرگان علوم کامپیوتر نیز هست و علاه بر این، یکی از طراحان و حتی سازندگان کامپیوتر نیز به شمار می‌آید. الگوهایی که در این زمینه ارائه کرد، امروزه در دل هر کامپیوتری وجود دارد، حتی پیشرفته‌ترین کامپیوترهای دنیا.

این کتابش – که از قضا به یک معنا آخرین کتابش هم به شمار می‌آید – بنا بود مقاله یا رساله‌ای طولانی باشد که در اصل برای سخنرانی در دانشگاه ییل تهیه شده بود. البته نه از آن سخنرانی‌های الکی و آبکی نیم‌ساعته که با دو بیت شعر شروع می‌شوند و با دو بیت شعر و هلهله به پایان می‌رسند و در فاصلۀ میان این دو‌بیتی‌ها شعار می‌دهند باید چنین شود و نباید چنان بشود. خیر؛ نویمان باید یک سلسله سخنرانی را به مدت دو هفته ایراد می‌کرد. اما اجل فرصت نداد. البته خود نویمان هم حسابی و با سخت‌گیری روی آن کار می‌کرد (بیش از یک سال!) و عاقبت تمام هم نشد و پس از مرگش، بر اثر ابتلا به سرطان استخوان، به همین صورت ناقص منتشر شد. با وجود این، از زمان انتشار در ردیف منابع مرجع و معتبر در زمینۀ موضوع و مسئلۀ مورد بحث قرار گرفت، و خوشبختانه اینک ترجمۀ فارسی آن نیز در اختیار متخصصان است.

 

*دکترای فلسفه