رسیدن به یوتوپیای شیعی و مدینه فاضله مهدوی، غایت و آرزویی است که نوع بشر هماره چه از سر معرفت و علم، و چه از سر غریزه درونی و شهود باطنی آن را طلب کرده است. مرحلهای از تاریخ بشر که در آن عقلهای بشری به کمال خود رسیده و ذخایر پنهان زمین رخی نشان داده و بنیآدمِ سرگردان را به برکت وجود حجت معصوم بهرهمند میکنند. یوتوپیای شیعی آن جایی است که زمینِ پر از ظلم و جور، پر از عدل و قسط میشود و تجلی وعده الهی مبنی بر حاکمیت مستضعفین محقق خواهد شد:« وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمْ وَعَمِلُواْ الصَّلِحَتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الاْءَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَُیمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لاَیُشْرِکُونَ بِی شَیْءًا وَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُوْلئِکَ هُمُ الْفسِقُونَ.»
در باب زمان ظهور و شرایط ایجاد حکومت عدل مهدوی سخنهای بسیاری گفته شده است و این نوشتار قصد ندارد تکرار مکررات را بازگو کند، کافی است جستجویی در فضای مجازی داشته باشیم تا با حجم عظیمی از این اطلاعات مواجه شویم. هدف اصلی این نوشتار اشاره به جایگاه جامعه و مردم در امر ظهور است. تصوری رایج بین شیعیان وجود دارد مبنی بر این که ظهورِ امام مبتنی بر زمانی خاص است که در آن موعد، حضرت حجت ظهور خواهند کرد و با اِعمال قدرت امامت جامعه جهانی را بر مدار ارزشهای الهی تنظیم میکنند. در این قرائت رکن اصلی و کافی برای تشکیل آرمانشهر الهی یک چیز است و آن ظهور حجت معصوم است.
اما اگر بنابر حدیث شریف «کلهم نور واحد» سیر و حرکت سیاسی و اجتماعی معصومان را برای رسیدن به هدف واحدی در نظر بگیریم، چنین پرسشی برایمان ایجاد میشود که چرا صرف حضور و ظهور امام در اعصار گذشته حاکمیت تراز الهی را خلق نکرد؟ مگر نه این که تمام اهلبیت برای یک هددف جهاد و بذل جان کردند؟ در چنین نگاه تقدیرگرایانهای گویی خدا قرار است وعدههای خویش را از یک مجرای به نام «مهدی» محقق کند و سایر ائمه با چنین نگرشی کار عبث و بیهوده در راستای ابعاد سیاسی و اجتماعی انجام دادهاند!
اگر نظریه انسان 250 ساله را که از سوی رهبری معظم بیان گشت را مورد تدقیق و بررسی قرار دهیم نکتهای مهم جلوهگری خواهد کرد و آن «اهمیت جامعه» در تحقق حاکمیت الهی است. کسی که نگاهی گذرا به تاریخ و سیره امامان شیعه داشته باشد به خوبی حساسیت اقبال مردم را درک خواهد کرد. گویی در فلسفه سیاسی شیعی بیش از هرچیزی مردم مخاطبان اصلی قدرت هستند و باید دست همکاری را با آنان فشرد. در نگرش شیعی نخبگان، قدرت نظامی و حمایت خارجی آنقدر اهمیت ندارد که همراهی مردم مهم است. کافی است به تاریخ معاصر خود نگاه کنیم تا دریابیم امام خمینی دقیقاً بر مبنای حمایت مردمی بود که انقلاب اسلامی را به ثمر رساند و جمهوری اسلامی را رهبری کرد.
متأسفانه در نظر تشیع انفعالدوست، که محصول دو قرن اخیر حوزههای علمیه است، مقوله انتظار بیش از هرچیزی در رابطههای فردی و دعای تعجیل ظهور خلاصه شده است. در این اندیشه، شاهد فقدان وحدت جمعی در بروز مقوله انتظار هستیم. تفکرات تشیع منفعل چنین مینمایند که کل رفتار و اعمال حجت معصوم خدا بر پایه معجزات و اعمال خارق العاده بنا شده است و چندان مردم در پیشبرد اهداف نقشی ندارند.
بیشک آخرین ذخیره رب الارباب اگر بنای ظهور داشته باشند باید در فضایی باشد که صدق گفتار و پاکی نیت مردم مبنی بر همراهی محرز گردد و این تحقق پیدا نمیکند مگر در پایمردی ها و استقامت مردم در بزنگاههای مهمِ عصر غیبت، یعنی شداید اجتماعی فضای عصر غیبت، بستری است برای نشان دادن راستی و حقیقی بودن حجتخواهی شیعیان.
این امر عجیب و شگرفی نیست، چرا که آبای طاهرین امام زمان هم در کنش و واکنشهای کلان خود همواره به ظرفیت همراهی مردم توجه داشتند. به طور مثال حضرت علی درباره چرایی قبول خلافت میگوید:« لَولا حُضُورُ الحاضِرِ، و قِيامُ الحُجَّةِ بِوُجودِ الناصِرِ، و ما أخَذَ اللّه ُ عَلَى العُلَماءِ أن لا يُقارُّوا على كِظَّةِ ظالِمٍ، و لا سَغَبِ مَظلومٍ ، لأَلقَيتُ حَبلَها على غاربِهِا» یعنی اگر نبود حضور آن جمعيت و تمام شدن حجّت با وجود يار و ياور و اگر نبود كه خداوند از دانايان پيمان گرفته است كه بر سيرى ستمگر و گرسنگى ستمديده رضايت ندهند ، هر آينه مهار شتر خلافت را بر شانه اش مى انداختم.
حقیقت این است که چه غیبت و چه ظهور امام زمان به پذیرش ولایت او از سوی مردم بستگی دارد. جامعه شیعی و مردم جهان باید به حدی از صداقت گفتار در عصر غیبت برسند تا یوتوپیای شیعی به مدد ظهور حجت معصوم محقق گردد و الا ظهور ایشان هیچگاه نخواهد توانست کمال بشری را به سرمنزل خود برساند.