ریاست صدا و سیما و حاشیه، دو قُل جدا ناپذیرند؛ اینکه در قامت رئیس این سازمان عریض و طویل حاشیهای اطرافت پرسه نزند بسیار عجیب و البته نشدنی است و این از ویژگیهای صندلی ریاست این سازمان است و پیمان جبلی هم از این قاعده مستثنی نبوده.
او در جایگاه ششمین رئیس صدا و سیما در حالی پای به این سازمان گذاشت که وعده تحول را مطرح کرد؛ آن هم در مقطعی که ناکارآمدی صدا و سیما در اوج خود قرار داشت و اساساً مطرح کردن این شعار با هدف شکستن ناکارآمدیهای موجود بود.
آمدن جبلی و اینکه درک درستی از ماهیت رسانه دارد، از سابقه خبرنگاری برخوردار است، در سطوح مختلف این سازمان فعالیت کرده و علاوه بر سابقه رسانهای، پیچ و خم موجود در سازمان را به خوبی میشناسد و به عبارتی از سربازی به سرداری رسیده، این نوید را میداد که شاید شاهد آغاز دوران جدیدی از فعالیت صدا و سیما باشیم اما باید به قضاوت نشست که بعد از یک سال و نیم از آغاز کارش، چقدر از اهداف مدنظر تحقق یافته؟
مرور سال 1401 و عملکرد رسانه ملی در این سال پر هیاهو، معیار خوبی برای قضاوت درباره رویکردهای تحولی صدا و سیماست. رسانه ملی سال گذشته پذیرای حملات و آماج انتقادات در خصوص وقایع پاییز 1401 بود و جهت این هجمهها به سمت نگاه یکجانبه آن به اتفاقات رخداده بود؛ انتقادی که قابل احترام و البته قابل نقد است و متاسفانه در میان برجستهشدن اخبار سلبریتیها و حواشی آنان مربوط به تحریم صدا و سیما و گسست بین آنان، به دست فراموشی سپرده شد.
جبلی در حالی 1401 را به پایان رساند که فرصت بزرگی را برای ارتقای جایگاه رسانه ملی از دست داد و میتوانست بخشی از اعتبار و مرجعیت گذشته سازمان را در میان این غائله اجتماعی احیا کند که این اتفاق رخ نداد. هر چند باید محدودیتهایی که صدا و سیما به عنوان یک دستگاه حاکمیتی دارد را درک کرد اما این امر تعارضی با الزامات و تغییراتی که در جنگ رسانهای همهجانبه ضروی است، ندارد.
اما سال 1401 برای جبلی محدود به رویکردهای ضعیف دستگاه تحت امرش و معضلات آن محدود نشد. او در مسائل خانوادگی خود با چالشی مواجه شد تا باز هم فرصتی برای قرار گرفتنش در نوک پیکان انتقادات فراهم شود و آن چیزی نبود جز پناهنده شدن برادرش به کانادا و اتخاذ مواضعی علیه نظام. هر چند در این خصوص او نقشی نداشت و با برادر خود مرزبندی کرد اما باعث شد که فصل جدیدی از حملات را پذیرا باشد.
او در حالی سال 1402 را پیش رو دارد که آبدیدهتر شده و اگر به دنبال تحول واقعی در رسانه ملی است، باید رویکرد سازمان به قوای سهگانه و روایت از آنچه که در بطن جامعه جاری است را آسیبشناسی کند و دست به اصلاحات بنیادین بزند.
هر چند مرجعیت و هژمونی سنتی صدا و سیما به علت تغییرات تکنولوژیک و دسترسی آسان به رسانههای گوناگون قابل بازگشت به دهههای گذشته نیست اما بیگانگی با واقعیتهای موجود در سطحی که رسانه ملی با آن مواجه است قابل پذیرش نیست. نه میتوان چشم بر واقعیتهای موجود بست و نه میتوان با انفعال مطلق یا واکنشهای دیرهنگام به وقایع و تحولات مختلف در حوزههای گوناگون، اجازه میدانداری و غلبه روایتهای مغشوش را به معاندین داد. صدا و سیما راهی جز اصلاح رویه کنونی ندارد وگرنه این سیر نزولی ته مانده اعتبار رسانه ملی را هم نابود می کند و این مهمترین ماموریت پیمان جبلی برای سال 1402 به شمار میرود.