اعراب و غزه؛ یکی به نعل ، یکی به میخ !

گروه جهان الف،   4030319101 ۱۱ نظر، ۰ در صف انتشار و ۶ تکراری یا غیرقابل انتشار

یک نکته مهم و قابل توجه در بحبوجه جنگ غزه، روند متناقض کشورهای عربی بوده که کمتر به آن پرداخته شده است. در قالب این معادله، از یک سو شاهدیم که شماری ازدولت های عرب نظیر امارات، عربستان سعودی، اردن و مصر، مدام از ضرورت برقراری آتش بس در قالب جنگ غزه سخن می گویند اما در عمل دقیقا در نقطه مقابل این گزاره حرکت می کنند و با صهیونیست ها و جهان غرب علیه فلسطین همراهی می کنند.

اعراب و غزه؛ یکی به نعل ، یکی به میخ !

به گزارش الف؛ بیش از هشت ماه از آغاز جنگ غزه می گذرد. جنگی که نه فقط در قالب منازعه میان فلسطینی ها و رژیم اشغالگر قدس بلکه در چهارچوب معادلات کلان منطقه ای نیز حامل پیام های ویژه و قابل توجهی است و بسیاری، از رونمایی چهره ای تازه ای از خاورمیانه پس از جنگ غزه خبر می دهند. خاورمیانه ای که در قالب آن شاهد تضعیف رژیم اسرائیل و دولت آمریکا و البته متحدان منطقه ای آن ها خواهیم بود. 

با این حال، یک نکته مهم و قابل توجه در بحبوجه جنگ غزه، روند متناقض کشورهای عربی بوده که کمتر به آن پرداخته شده است. در قالب این معادله، از یک سو شاهدیم که شماری ازدولت های عرب نظیر امارات، عربستان سعودی، اردن و مصر، مدام از ضرورت برقراری آتش بس در قالب جنگ غزه سخن می گویند و حتی در قالب قطعنامه اخیر مجمع عمومی سامان ملل متحد با محوریت شناسایی فسلطین به عنوان یک عضو کامل در  این نهاد بین المللی، به این قطعنامه رای مثبت می دهند با این حال در عرصه میدانی و فارغ از مواضع سیاسی، اغلب اقدامات آن ها در راستای منافع رژیم اشغالگر قدس است. 

به عنوان مثال، اردن که هم پادشاه و هم وزیر خارجه آن مدام از ضرورت برقراری آتش بس فوری در جنگ غزه و حمایت از ملت فلسطین سخن گفته اند، در جریان عملیات وعده صادق ایران، شاهد بودیم که اردن با تمام قوا به کمک اسرائیل شتافت تا بخشی از حملات موشکی و پهپادی ایران به اراضی اشغالی را دفع کند. در عین حال، دولت اردن بر آن بوده که تا جای ممکن روند ارسال سلاح به نفع گروه های مقاومت فلسطینی در نوار غزه را نیز مختل کند.  

دولت مصر نیز به نحو مشابهی مدام از ضرورت آتش بس در جنگ غزه حرف می زند اما شاهدیم که گذرگاه رفح را به شدت تحت کنترل و رصد داشته و دارد و حمایت موثری از مقاومت فلسطین و مبارزات آن علیه دشمن اسرائیلی انجام نمی دهد. عربستان و امارات نیز به نحوی مشابه صرفا در حد موضع گیریهای کلامی از فلسطین حمایت می کنند و در عرصه میدانی هیچ کاری انجام نمی دهند. 

جالب است که شاهدیم در جریان جنگ غزه، رهبر جریان اپوزیسیون اراضی اشغالی یعنی یائیر لاپید به امارات سفر می کند و با مقام های این کشور رایزنی های مبسوطی را انجام می دهد. در این نقطه، این سوال مهم و محوری مطرح می شود که دلیل اتخاذ این دو روند معکوس در نوعِ رویکرد برخی دولت های عربی منطقه راجع به جنگ غزه و حمایت از ملت فلسطین چیست؟ 

1: مخالفت با حماس

بر کسی پوشیده نیست که طیف های قابل توجهی از کشورهای عرب منطقه که پیوندهای مستحکمی را با دول غربی دارند، حماس را به مثابه یک تهدید جدی می نگرند و تاکنون بارها و بارها مخالفت خود را با این گروه مقاومت فلسطینی نیز اعلام کرده اند. به طور خاص دولت مصر بر این باور است که یپروزی حماس در جنگ غزه معانی بسیار بدی را به سیاست داخلی مصر خواهد داد زیرا این مساله در حقیقت تقویت جریان اخوانی در مصر خواهد بود(حماس از نظر فکری به جریان اخوان المسلمین در مصر نزدیک است). همان جریانی که دولت کنونی مصر آن را دشمن خود می داند و با ابزارهای مختلف، هرگونه فعالیت آن در این کشور را ممنوع کرده است. 

حماس به نحو مشابهی، مورد غضب و مخالفت دیگر کنشگران منطقه ای نظیر امارات، عربستان، و اردن نیز است. از این رو، این دسته از بازیگران آنچه اکنون اسرائیل در نوار غزه را انجام می دهد و به دنبال ضربه زدن به جنبش حماس است را در راستای منافع خود ارزیابی می کنند. 

2:  تقابل با محور مقاومت

نباید از یاد ببریم که حماس بخشی از محور مقاومت است. محوری که سال هاست از سو رژیم اشغالگر قدس و آمریکا و البته متحدان منطقه ای آن ها به مثابه یک تهدید مستقیم علیه منافعشان تصور شده و می شود و البته که تاکنون به انواع شیوه ها سعی داشته اند تا به این محور ضربه بزنند. 

در این چهارچوب، هدف قرار دادن حماس و دیگر گروه های مقاومت اسلامی نظیر جنبش جهاد اسلامی فلسطین، در حقیقت حمله به ایدئولوژی محور مقاومت و یک عضو موثر آن است که در نهایت به زعم برخی جریان ها، به نفع طیف های رقیب با آن در سطح منطقه تمام خواهد شد. موضوعی که سبب شده تا نوعی دوگانگی در رفتار و کردار برخی دولت های عربی حاضر در منطقه با محوریت جنگ غزه قابل شناسایی باشد. 

3: کسب مزایای مختلف از جناح غربی-عبری

در نهایت باید گفت که طیف و جریان هایی از دولت های منطقه، عملا در دستورکارهای مطلوب غربی ها و صهیونیست ها جذب شده اند. به بیان ساده تر، آنها در کلان گفتمان حکمرانی و ایدئولوژی جهان غرب جذب شده اند و از این رهگذر مزایای زیادی را کسب می کنند. 

در این چهارچوب، همراهی با رویکرد غربیها و صهیونیست ها در قالب رویدادهای مختلف بین المللی نظیر جنگ غزه را به مثابه یک فرصت می نگرند که می تواند حامل مزایای قابل توجهی برای آن ها باشد. به طور خاص در مورد مصر یا اردن که از کمکهای گسترده دولت های غربی سود می‌برند اینطور گفته شده که آن ها از طریق همراهی با محور غربی-عبری، مزایای اقتصادی و البته کمک های نظامی و امنیتی قالب توجهی را کسب می کنند که همین مساله آن ها را به همراهی با امیال و رفتارهای این دسته از کنشگران در معادله جنگ غزه ترغیب کرده است. موضوعی که البته تاکنون از سوی برخی تحلیلگران نیز مورد اشاره قرار گرفته و حاکی از نوعی از کنش سیاسی از سوی این بازیگران است که در تضاد با گرایش حقیقی مردم این دسته از کشورها است.