هویت ما ایرانی است نه پارس

15 آذر 1389 ساعت 9:21


یاسر سبحانی فرد

چندی است تبلیغات گسترده و غیر رسمی قوم گرایانه در میان مردم ایران زمین رواج یافته است.طی این تبلیغات هر قومی درصدد جداسازی و برجسته سازی هویت و افتخارات خود جدای از نام ایران بوده و به دنبال نشان دادن مزیتهای خود در برابر دیگران می باشد.در این رفتار مردم ترک ، کرد ، عرب ، بلوچ و گاهی لر و بختیاری و از همه وسیع تر فارس به دنبال متمایز کردن خود می باشند.چنین رفتاری بر واگرایی قومیتی در ایران دامن زده و می رود ریشه های عمیقی از عدم انسجام و وحدت ملی را رقم زند.

هدف در این نوشتار مشخص نمودن نقطه شروع این رفتار یعنی تاکید قوم فارس زبان ایران بر حس برتری جویی نژاد آریایی ( فارس ) می باشد. این نوشتار با بخش بندی مباحث زیر در پی نشان دادن اشتباه در تاکید برفارس بودن به جای ایرانی بودن ایرانیان می باشد.



الف ) شروع مسابقه از فارس زبانان

چنین به نظر می رسد که سرآغاز مسابقه واگرایی قومی و زبانی در ایران از سوی فارس زبانان ایران شروع شده باشد.فارس زبانان فعلی که به زحمت 50 درصد جمعیت ایران را تشکیل می دهند چندی است دانسته یا نادانسته مسیر بی پایان فخر فروشی را آغاز کرده و کار اشتباه را بدانجا رسانده اند که اکثر مفاخر بعد از اسلام ایران و تقریبا تمامی مفاخر قبل از اسلام را به خود نسبت داده و سایر ایرانیان را دست خالی می گذارند.برخی پای را از این فراتر گذاشته و حتی دین و روش فعلی ایرانیان را به قربانگاه ایران قبل از اسلامی می برند که آن را ملک مطلق فارسها می دانند. تاکید فراوان بر نامگذاری ایرانی اصیل و تبلیغ روشها و دین زرتشتی و ساختن تبلیغات وداستانها بر علیه اسلام و اعراب و تاکید بر آن ، جهت دیگر این روش غلط را نشان می دهد که دین اسلام را نیز مورد تضعیف واقع می سازد.

در واقع برخی از فارس زبانان فعلی روش خود را دانسته یا نادانسته بر دوپایه استوار ساخته اند

1- زیر پا گذاشتن ایرانی بودن در برابر فارس یا به قولشان پارس بودن

2- زیر پا گذاشتن دین اسلام

همانطور که دیده می شود هر دو این نتایج به تضعیف وحدت ملی ایران خواهد انجامید و طراحان این حرکت می دانند که چه چیزی را هدف قرار داده اند.

چنین حرکتی در سالهای اخیر سایر اقوام را نیز به واکنش وا داشته و همانطور که می دانیم تعصب قومی در دیگر اقوام نیز بالا گرفته است.



در ادامه نوشتار چگونگی بطلان این دو رویکرد خصوصا رویکرد تاکید بر فارس بودن به جای ایرانی بودن مورد واکاوی قرار خواهد گرفت.



ب ) ایران قبل از آریایی ها

بر خلاف نظر عده زیادی از مردم که می پندارند ایرانیان ( حتی فارس زبانان ) از نژاد آریا یی هستند ، شواهد تاریخی موارد دیگری را مطرح می سازد.آریایی ها قومی بوده اند که به مرور و طی سالها وارد ایران شده اند. اما سوال اینجاست که آیا در زمان ورد آریایی ها ایران خالی ازسکنه بوده است؟ با گذری بر تاریخ در می یابیم که قبل ورود اقوام اصلی و سه گانه آریایی ( ماد ، پارس و پارت ) اقوام دیگری با زندگی شهر نشینی و دارای حکومت مانند کاسی ها ، گوتی ها و لولوبی ها ، میتانی ها و عیلامی ها در ایران حضور داشته اند.برخی از متون از حضور سکاها و تورانیان نیز در ایران حکایت می کنند. سوالی که مطرح است این است که اگر فرض کنیم پس از ورود آریایی ها به ایران نژاد و زبان ایران خالص باقی مانده باشد ، چه کسی می تواند ادعا کند که از نسل قوم پارس است؟ حکایت نژاد ایرانی به ظرفی می ماند که چندین نوع مایع مختلف در آن ریخته باشند .آیا اگر قطره ای از مایع ترکیب شده برداریم می توانیم هویت آن را تشخیص دهیم؟ترکیب نژاد آریایی با اقوام دیگر در طی این 4 هزار سال معجونی ساخته است که هیچ کس نمی تواند ادعا کند به طور خالص از فلان نژاد است.





ج ) ایران پس از آریایی ها

سخن را با این فرض آغاز می کنیم که اصلا نژاد آریایی از نوع فارس برترین باشد .همانطور که آریایی ها در هنگامه ورودشان تنها ساکنان ایران نبوده اند پس از ورود آنها نیز طی سالیان متمادی می توان انتظار داشت اقوام و افراد دیگری هم وارد ایران شده باشند. علت این امر در تفاوت مرزهای ایران امروز با حکومت ایران قدیم می باشد.چه کسی می تواند ادعا کند در دوره ای که حکومت هخامنشاین یا ساسانیان( دو حکومت پارسیان ) که مصر ، فینیقی ، لیدی ، اعراب و یونانیان و رومی ها را در بر گرفته بود هیچ تغییر مهاجرتی رخ نداده باشد و هیچ یک از این اقوام در مرزهای خود جابجا نشده و به سمت ایران کنونی حرکت نکرده باشند؟علاوه بر این در زمانهایی دیگر حتی ایران جزئی از خاک دیگران بوده که نمونه بارز آن دورانی است که ایران تحت تصرف سلوکی ها( یونانیان ) ، اعراب ، ترکها ، مغولان ، تاتارها و غیره قرار داشته.آیا می توان انکار کرد که ترکیب جمعیتی مکان امروزی ایران در زمان حکومت دیگران تغییر نکرده است؟آیا سیل حضور و پراکنده شده ترکها در زمان غزنویان ، سلجوقیان و خوارزمشاهیان در ایران قابل انکار است .آیا حمله مغول و تاتار و ساکن شدن عده زیادی از این اقوام در شهرهای ایران قابل انکار است؟



سوال مهم این است که چه کسی می تواند ادعا کند در کاملا آریایی و آن هم از نسل پارس می باشد؟

مثال انسانهای امروزی که به هر زبانی در ایران سخن می گویند مانند قطره ای از یک ظرف مایع است که در طی سالیانی مایع های مختلف به آن ریخته و گاهی از آن برداشته شده است.آیا می توان گفت قطره ای به طور خالص از فلان مایع است. ترکیب نژادی و قومیتی در سده اخیر به حدی تشدید شده که برخی حتی در هر نسل در یک شهر ساکن بوده و به یک زبان حرف می زده اند آنگاه چگونه می توان ادعایی چنین گزاف داشت؟



د ) ایرانیان آریایی( از نوع فارس ) نیستند ایرانی هستند ( مکان و دین به جای نژاد و قوم )

نکات بالا و فرآیند ترکیب نژادها و قومیتها نشان می دهد که لا اقل برای اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران می توان گفت که ما همه ایرانی هستیم نه آریایی و نه ترک و لر. در مورد خلوص نژادی هیچ کس نمی تواند ادعا کند که تا ابد تمامی نسل او از نژاد مثلا فارس یا ترک یا لر بوده و در هیچ نسلی اجداد او با نژاد دیگر در هم نیامیخته اند.بسیاری از ترکها و لرها و فارسها هستند که سید هستند. همین سیدها باز نمی توانند ادعا کنند در تمامی دروه ها مادرانشان از اعراب بوده اند و هیچ ترک و لری در آنها ترکیب نشده.

با این توصیفات به نظر می رسد ادعای خلوص نژاد برای اکثیرت قریب به اتفاق ایرانیان ادعایی گزاف و از سر جهل می باشد و بنابراین تاکید بر نژاد و قومیت امری عبث و کاملا محل تردید است ولی ادعای ساکن ایران بودن و قدمت ایرانی بودن برای این اکثریت قابل قبول است.بنابراین تاکید هویتی مردم ایران باید بر ایرانی بودن و اینکه امروز با سابقه ای که لااقل خود می دانند آبا و اجدادی در ایران بوده اند باید باشد. .پس شعار تمام ایرانیان باید ایرانی بودن باشد نه فارس و ترک و کرد بودن. این مسئله در هنگامی است که فرض را بر این گذاشتیم که نژاد و قومیت برتری می آورد که البته چنین نیست.



ن ) دین در کنار ایرانی بودن عامل دیگر هویت بخشی

همانطور که از نظر گذشت هر ایرانی می تواند به قطع خود را ایرانی بداند ولی نمی تواند خود را خالص از یک قوم بداند. بنابراین تاکید به ایرانی بودن می تواند عامل بزرگی برای حفظ یکپارچگی این مفهوم مشترک یعنی ایران باشد ولی تاکید جاهلانه بر قومیت منجر به تکه پاره شده بی خردانه این مفهوم یکپارچه خواهد شد. عامل دیگری که می تواند مردم ایران زمین را در کنار هم قرار دهد مفهوم مشترکی به نام دین است.ایرانیان فارغ از اینکه در حال حاضر به چه زبانی صحبت می کنند علاوه بر ساکن ایران بودن دارای یک مفهوم مشترک دیگری نیز می باشند به نام دین اسلام که بیش از 98 درصد آنها دارای این مفهوم مشترک می باشند. بنابراین شناسایی هر ایرانی با این دین موجب وحدت بخشی به آنها خواهد شد. طراحان یا مجریان چنین رویکردی که سعی در تضیف عامل وحدت بخشی اسلام در ایران را دارند در مقابل چیز خاصی برای ارائه ندارند.

کاملا مشخص است که آنچه ایرانیان از فرهنگ و تمدن و ادبیات و علم و غیره پس از اسلام دارند بسیار بیشتر از آن چیزی است که از قبل از اسلام باقی مانده است.کدام بوعلی سینا ، ابوریحان ، خیام، ملاصدرا ، حافظ ، سعدی ، فردوسی ، مولانا ، خواجه نصیر الدین ، و غیره در قبل از اسلام بوده و یا لااقل از آن خبر و کتابی در دست داریم؟

ستونهای هر چند باارزش تخت جمشید که از مفاخر همه ما ایران است چه کسری از آثار تاریخی ایران پس از اسلام را از نظر حجم و زیبایی تشکیل می دهد؟آیا اگر تنها به این آثار بپردازیم از دیگران که آثاری بس زیباتر و قدیمی تر دارند (افسوز ترکیه، پانتئون و کولوسئوم در رم ایتالیا، ابلا، ماری و تدمر در سوریه و پترا در اردن و آثار بیشمار در مصر ) عقب نخواهیم ماند؟( رجوع به لینکهای پاورقی )

سخن بر این نیست که قبل از اسلام چیزی داشته ایم یا خیر و اینکه اگر داشته ایم چرا نابوده شده و باقی نمانده .سخن بر این است که اگر داشته های 14 قرن اخیر را پس بزنیم به جای آن چه چیزی بدست می آوریم که با آن هویت فرهنگی ، علمی و ادبیاتی خود را نشان دهیم؟به نظر می رسد برخی از هموطنان زرتشتی نیز از آزادی دینی خود استفاده کرده و درصدد تبلیغات دینی خود از آسان گیری حکومت استفاده کرده و در تبلیغ این روند همکاری دارند. با نگاه مختصری بر اوستا در لینک پی نوشت می توان دید که اگر قرآن را وانهیم به جای آن چه چیزی را بدست خواهیم آورد؟ آیا حتی در پذیرش دین و حقیقت هم باید بر نژاد گرایی تاکید کرد؟آیا خداوند هم وابسته به نژاد وحی خود را کیفیت می بخشد که دین ایرانی بی هیچ دلیلی برتر از دین نازل شده به فردی از نژاد دیگران باشد؟





نتیجه :

خطرات تاکید اقوام مختلف ایرانی بر جداسازی خود از دیگران بر کسی پوشیده نیست.چنین روندی که حتی با عقل و منطق هم سازگاری ندارد علاوه بر بطلان نظری از نظر عملی نیز کشور را تحت تاثیر آثار منفی خود قرار می دهد.جهت یکسان سازی و وحدت بخشی ایرانیان می بایست برای آنها آشکار شود که هیچ فردی نمی تواند به طور خالص خود را از یک قوم یا یک زبان بداند و سپس بر افتخارات دور خود تکیه کند.سپس باید مفاهیم مشترک ایرانی بودن و اسلامی بودن بر آنها تاکید شود.

هر چه افتخار در سرزمین ایران از آغاز تا به حال و از سوی هر قوم و حکومتی رخ داده متعلق به همه ما ایرانی هاست چراکه معلوم نیست میراث دار فعلی آن کیست. باشد که همه ایرانیان به حکم عقل تنها بر ایرانی بودن خود تاکید کنند تا با یکدیگر باشند و البته بر آن هم فخر نفروشند.این روش موید سوره مبارکه تکاثر در قرآن کریم می باشد که در آن قومیت گرایی و تفاخر به بزرگان قوم را مورد نکوهش قرار می دهد.آنجا که می فرماید :

مسابقه و فخر فروشی در داشتن مال و نفرات بيشتر شما را به خود مشغول كرد .
تا آنجا كه براى شمردن نياكان خود به قبرستان رفتيد .نه ، اين مفاخرتها دردى را از شما دوا نمى‏كند و به زودى خواهيد فهميد.


مرتبط : اولویت با ایرانی بودن است یا اسلامی بودن
http://alef.ir/1388/content/view/80140/83/

پی نوشت:

مطالعه اوستا کتاب زرتشتان
http://www.aariaboom.com/content/blogsection/13/82/


نمونه آثار باستانی دیگر کشورها
http://en.wikipedia.org/wiki/Ephesus http://en.wikipedia.org/wiki/Palmyra http://en.wikipedia.org/wiki/Colosseum http://en.wikipedia.org/wiki/Petra
http://en.wikipedia.org/wiki/Bosra http://en.wikipedia.org/wiki/Ancient_Egypt


کد مطلب: 88276

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcaiuna.49na015kk4.html?88276

الف
  http://alef.ir