چند پرسش فلسفی از موافقان و مخالفان اسلامی سازی علوم طبیعی و انسانی

بخش تعاملی الف - امین میرزائی

23 مهر 1393 ساعت 6:40

اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.


وجود و ماهیت از موارد دردسر ساز فلسفه اند. چرا ؟! چون وجود بی حد، به ملازمه بی حدّی، قابل تحدید (یعنی تعریف) نیست. به تعبیر امام صادق علیه السلام، مورچه ای که بخواهد خدا را تعریف (define) کند، باید حدّ (finish)ی، برای آن در نظر بگیرد. حدّ وجود برای مورچه، دو شاخک است. پس خدای نشسته در ذهن مورچه، دو شاخک دارد! همین است حال خدای انسان ها، که به تعبیر گِزِنوفون، صورتی انسانواره می یابد. خدای سیاهپوستان بینی پهن دارد، خدای خلیفه داعش هم به گیوتین می ماند!

پس شناخت شاهدِ واصل، نه به ذات که به مرتبه تجلّی تعلّق می گیرد و اسماء الله (تجلّیات الهی) در تزاحم و نکاح اسماء، کثرت حاصل در جهان و از جمله "شرور" را می آفرینند. شما می توانید به من دشنام دهید، یا آوازی به سبک شجریان بخوانید، یا عربده مستانه بکشید. همه این ها کلماتی است که از ذات شما صادر شده است. اگرچه شاید جمله ای از شما فاعل مختار، جمله دیگر را نقض کند.

ذات اقدس الله به یک اعتبار جامع اضداد است. پس پرتوی که افکنده و شما را به وجود آورده، با پرتو دیگری که دشنام الهی است فرق دارد. شما از دشنام الهی (شرّ) آزرده اید، در حالی که خداوند - در هرکدام از شما - پرتوی متفاوت برتابانده است.

این در پاسخِ آن کامنت گذار محترمی که در ذیل یکی از نوشته های من ، "مسأله شر"(به قول ایشان شرّ گزاف)، را دلیل نبود خدا تلقّی می کرد.

بگذریم ....

وجود محدودی با نام - مستعار-احسان مقدّمی لطف کرده اند و اسلامی کردن علوم انسانی را مورد نقد قرار داده اند. ماهیتی با نام محمّد مهدی شیر محمّدی از در پاسخ در آمده اند و شرط تدریس "قواعد علّامه حلّی" را - دروقفنامه مدرسه سپهسالار - دلیل حضور علوم "انسانی" در حوزه ها دانسته اند! در میانه این دعوا، دو سه مشتی هم نصیب فیلسوفان شده و پایشان را - خواسته یا ناخواسته - به دعوای منقول و معقول و مُجرَّب باز کرده. فی المثل برادرمان آقای مقدّمی می نویسند:

" البته باید در این موضوع غیر از حوزویان به فیلسوفان و فلسفه دوست ها نیز اشاره کرد. این گروه نیز از آنجا که با دید فلسفی نگرش های علمی را کندو کاو کرده و به اصطلاح فلسفه علم می دانند، بر این سبیل خطا قدم می زنند که لابد خود علم را نیز می شناسند و بنابراین با مقدمات و صغری و کبری چیدن از منظر اندیشه فلسفی می خواهند برای علمی که از آن خبری ندارند نسخه پیچیده و راهکار بدهند که البته عملی خطا و در بسیاری از موارد از نظر صاحبان علم در رشته های خاص مضحک و مسخره می نماید. غالب ایشان با زدن حرف های کلی و بدون عمق به راحتی برای تمامی علوم و یا لااقل کل علوم انسانی و اجتماعی نسخه واحد می پیچند."

من از جمله همین فیلسوفان فضولم. و به واسطه فضولی- و نه فضل - پرسش هایی را از هردو نویسنده محترم مطرح می کنم. منتهی سخنم در باب علوم انسانی نیست! چرا؟! چون منتقدِ محترمِ ِ اوّل، پرشِ ارتفاعی انجام داده اند و از بالای دیوار بلند علوم انسانی به اقیانوس عظیم علوم طبیعی فرو افتاده اند. حالا بماند که در تاریخ و فلسفه و ادبیات- که جزو علوم انسانی هستند- گروه نمونه و کنترل (مطالعات آماری)، نقش چندانی ندارند و این که همه این علوم را "تجربی" تلقی کرده اند، از فضل و فضیلت ایشان حکایت می کند.

عمده سؤالات زیر اوریجینال اند. یعنی از خودم درآورده ام! برخی را هم از فلاسفه دیگر به وام گرفته ام. لازم نیست به همه آن ها پاسخ بدهند. فقط به محتوای آنها فکر کنند. کار "فلسفه" پاسخ دادن نیست. وظیفه اصلی فیلسوفان، طرح سؤال است. البته اگر در حین قلقلک پاسخی یا خنده ای هم صادر شد نورِ علی نور است. در ضمن، فلسفه از علوم عقلی است نه نقلی یا تقلیدی یا نیش غولی. پس علاوه بر صورت قیاس (به قول آقای مقدّمی، صغری و کبری)، به مادّه قیاس هم نظر دارد.

برویم سر سؤالات ... هفت سؤال از آقای مقدّمی (البته از شخصیت حقیقی شان و نه اسم مستعارشان) مطرح می کنم، یک تک سؤال هم از جناب شیرمحمّدی دارم.

آقای مقدّمی بفرمایند:

۱) بی بُعد (یعنی نقطه) را که حرکت دهیم ،با بُعد (=خط) حاصل می شود؟! لطفاً مکانیزم کار را توضیح دهند. همه فیزیک به همین نقطه بند است!

۲) بی نهایت یعنی چه؟! آیا "مثبتِ یک" از "منهایِ بینهایت" بیشتر است؟! محلّ استقرار عدد کجاست؟! در معدود، در عدد، یا در ذهن مخاطب؟! فرق دو عدد گوسفند، با دو عدد خلیفه داعش چیست؟! آیا عدد دو (۲)، ما بازای عینی دارد؟!

۳) تارزان، رفیق صمیمی میمونی به نام چیتا بود. آدمهایی را در جنگل می یابید که از کودکی مانند تارزان بزرگ شده اند، امّا نصف چیتا هم نمی فهمند. یعنی از یادگیری زبان، فراگیری آداب اجتماعی، لباس پوشیدن و امثال آن بیزارند. چرا؟! چون از کودکی خارج از اجتماع انسانی بزرگ شده اند. تارزان واقعی در جهان پیدا نمی شود. این را روانشناسانی که با کودکان پیدا شده درحیات وحش کار کرده اند می دانند.

بفرمائید اوّلین انسان ساپینس، علفِ خودرو بوده یا جفتی داشته؟! چندسال طول کشیده تا ساپینس محترم مذکّر، به خواستگاری هم کُفوِ مؤنث خود برود، یا بالعکس، منتظر خواستگار محترم نئاندرتال و -احیاناً - ساپینس خود بماند؟! ضمناً، عقد آقایان نئاندرتال و بانوان ساپینس، دائم یا موقت بوده است؟! اگر- خدای ناکرده - تجاوزی در کار بوده، فرزندان حاصله (دِنیسُووین ها) در کدام پرورشگاه بزرگ شده اند؟! شهریه هم می داده اند، یا دانشگاهشان روزانه دولتی بوده است؟!

۴) از پیدایش بشر مدرن هفتاد هزار سال می گذرد. لطفاً بفرمائید دلیل انفجار فرهنگی این چند هزار سال اخیر چیست؟! و چرا آن همه نسل هایِ پیش از ازدواج اوّلین زوج مدرن (منظور مدرنیته نیست، انسان خردمند هفتاد هزار سال پیش است)، آثاری از قبیال کاسه و کوزه و نی لبک و مجسّمه اسب شاخدار از خود باقی نگذاشته اند؟! چند میلیون سال بی هنری، و نبوغِ یکباره از کجا می آید؟! چند میلیون سال وقت برای اختراع "آی پد" کافی نبوده که حتّی تبلتِ گلی را هم، همین اواخر اختراع کرده اند؟! ضمناً هیچ شامپانزه ای برای دیگران سخنرانی نمی کند یا مثل من مقاله نمی نویسد. لطفاً بفرمائید رسم کامنت گذاری به کدام ژن انسان ها مربوط می شود؟!

۵) ملاک انتزاع زمان بیگ بنگ چیست، و آیا "زمان"ی بوده که زمانی نبوده است؟! آیا آن زمان "موهوم"، کشش داشته یا به اصطلاح "آن" بوده است؟! آیا با کش دادن "آن" (کش دادن آنات منفصل) زمانِ متصّل، حاصل می شود؟! آیا زمان تحلیلی است، یا واقعی؟! حجم، جرم متعیّن است. آیا حرکت متعیّن، زمان است؟! آیا تعیّن آن عینی ست، یا ذهنی؟!

۶) مرز بین کشورها توهّم است. مرز بین ماهیات موهوم تر. این را در زبان هندی "مایا" (خواب و خیال) می گویند. از آن موهوم تر، ارزشی است که برای "یک مشت دلار" ( یک مشت ورق پاره) قائل می شویم، که با بالا و پایین رفتن ارزش اسمی (نه واقعی) اش، بین شرق و غرب دنیا جنگ می شود! اصولاً ماهیات، حدّ مستقر ندارند و تا بیایی نامی برای آن انتخاب کنی، ماهیتی جدید شکل گرفته و تعریف سابق را تغییر داده است. فی المثل میز کسی را از او بگیرید، تعریف طرف عوض می شود.

۷)فرض کنید من پسر خاله ئی تیِ فیلم استیون اسپیلبرگ هستم. البته ئی تی از آسمان افتاده بود، من از دماغ فیل افتاده ام.

بدون کشیدن تصویر یا ارائه عکس سگ یا حبس من در باغ وحش، لطفاً تعریف جامعی برای سگ ارائه کنید که از سگ بولداگ تا میلو (سگ تن تن) را شامل شود، ضمناً کایوت و روباه و گرگ را هم از مخیّله منِ سگ ندیده بیرون کند. به تعبیر زبانشناسان (سمانتیست ها)، جامع و مانع باشد. طبقه بندی زیست شناسی تکاملی پایش به همین جا بند است.

حرف آخر آن که حضرت آدم "ناف" داشته اند یا نه؟! اگر مشکل "ناف" حل شود، یکی از موانع اسلامی کردن علوم برداشته می شود. آقای شیر محمّدی همین یک سؤال را پاسخ دهند. برای حلّ این مسأله - مسلّماً - علوم نقلی کافی نیست، و "استعارات" کتاب آسمانی را باید به مدد "عقل تجربی" و "عقل فلسفی" حلّ کرد. کذا مسأله هفت آسمان، که پایینترینش موکبِ کواکب است.


کد مطلب: 245348

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcdok0xjyt0os6.2a2y.html?245348

الف
  http://alef.ir