نقش ما در اين بين؛‌ كجاست؟!

بخش تعاملی الف - حمید نجف، 11 خرداد 95

11 خرداد 1395 ساعت 6:11


*خستگي و كوفتگي تمام وجودم را پر كرده بود ؛ پلك هايم به شدت سنگيني مي كرد؛ جاده ظلماتي بود چند بار سعي كردم جاي مناسبي را بيابم تا چند دقيقه اي استراحت كنم؛ اما به دليل خلوتي جاده و احساس نا امني صرف نظر كردم؛ چيزي تا پايان راه نمانده بود؛ تصميم گرفتم تا كمي به سرعتم بيفزايم تا شايد سريعتر از اين وضعيت شكننده خلاص شوم؛ به عقب نگاه كردم هر دو كودكم به خواب عميقي فرو رفته بودند؛ درست مثل همسرم كه در صندلي جلو استراحت مي كرد. يكنواختي جاده؛ سياهي شب؛ سنگيني پلك ها و خستگي مفرط رمقم را ربوده بود ...

*به سختي چشم هايم را باز كردم؛ سر درد شديدي داشتم؛ قادر به حركت نبودم؛ كمي به اطراف نگاه كردم؛ محل غريبي بود؛ گويا بيمارستان است من اينجا چه مي كردم؛ توان برخواستن نداشتم؛ از كمر به پائين چيزي را حس نمي كردم؛ بسيار نگران شدم؛ به آرامي پتو را كنار زدم خوشبختانه پاهايم سر جايشان بود؛ اما من آن ها را احساس نمي كردم.

هوش آمد؛ به هوش آمد؛ جمله يكي از پرستاران بود كه با خوشحالي به طرف مي آمد؛ ديگران هم جمع شدند؛ از آن ها سراغ همسر و فرزندانم را گرفتم راست يا دروغ مي گفتند همه خوب هستند.

_ چند روزه كه اينجا هستم؟

_ يه چند روزيه ....

در حين معاينه از لابه لاي حرف هايشان فهميدم كه بيش از يك ماه و نيم است كه در كما بوده ام؛ كارم؛ خانواده ام؛ خيلي هيجان زده و مضطرب بودم؛ از آن ها مي خواستم كه به همسرم خبر دهند؛ اما هر بار طفره مي رفتند.

*صندلي چرخ دار جديدم را به سختي در كنار يكي از نيمكت هاي پارك قرار دادم؛ اين روزها تنها تفريحم مراجعه به اين پارك نزديك آسايشگاه است و ديدن بازي و شوق و ذوق بچه ها؛ راستش با ديدن اين كوچولوها كمي به ياد دو فرشته پاك و معصوم خود مي افتم كه به دليل سانحه دلخراش با دست خود پرپر شان كردم.

در اون حادثه پس از به خواب رفتنم ماشين به سمت لاين چپ منحرف شد و با يك ميني بوس برخورد شديدي داشت؛ در آن فاجعه من تمام خانواده خود يعني همسر و دو فرزندم را از دست دادم و خود هم با قطع نخاع از ناحيه كمر به پائين فلج شدم؛ خانه كوچكم را بابت پرداخت هزينه بيمارستان و بخشي ازخسارت فروختم و اكنون با وساطت يكي از دوستان در يكي از آسايشگاه هاي خصوصي شهر سر مي كنم.

شايد اين داستان حكايت من و شما نباشد؛ البته تا امروز؛ اما بدانيد كه حكايت بسياري از هموطنان ماست؛ آمار وحشتناك تلفات ناشي از حوادث جاده اي اينقدر هست كه بي تعارف با كمي بي دقتي به راحتي زندگي ما را نيز تحت شعاع و تاثير خود قرار دهد؛ هشدار روايت بالا مربوط به تمام كساني است كه خود را تاقته جدا بافته مي دانند و مرگ را هميشه براي همسايه متصورند؛ واقعيت اين است كه تصادفات یکی از عوامل اصلی مرگ و مير؛ همچنين معلوليت در کشور ماست؛ چالشي كه براي برون رفت از آن؛ نياز به عزم ملي داريم؛ هم تلاش مضاعف مسئولان و هم خواست و اراده فردي؛ به راستي نقش ما در اين بين كجاست؟


کد مطلب: 357913

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcfyedmmw6dt1a.igiw.html?357913

الف
  http://alef.ir