حماسه سرایی محمود درویش؛
نپرسیدند: «آن سوی مرگ چیست ؟»
بخش داخلی الف، 3 مرداد 93
3 مرداد 1393 ساعت 16:38
دخترک ـ خود ـ
فریادی جاودانه میشود
در خبری فوری،
که دیگر خبری فوری نماند...
دختر/ فریاد
بر ساحل دریا
دخترکیست،
دخترک را خانواده ای ست
و خانواده را خانه ای
وخانه را
دو پنجره و یک در ...
و در دریا ناوچه ایست
که تفریح میکند
با صید آدمهای ساحل ؛
چهار نفر...
پنج نفر ...
هفت نفر
بر شن میافتند
و دخترک دمی در اَمان می مانَد ؛
زیرا دستی از مه به یاری اش آمد،
دستی خدایی،
آن گاه دخترک فریاد زد :
«بابا...
بابای من !
بلند شو، تا برگردیم،
دریا برای امثال ما نیست ! »
پدر امّا پاسخ نداد
که بر سایه اش فرو غلتیده بود ،
در کوران غیاب،
خونی در نخل،
خونی در ابر،
صدا او را به پرواز در می آورد،
بالاتر و دورتر از ساحل دریا،
در شب صحرا فریاد می زند ؛
پژواک را پژواکی نیست،
و آن گاه
دخترک ـ خود ـ
فریادی جاودانه می شود
در خبری فوری،
که دیگر خبری فوری نماند،
وقتی هواپیماها باز آمدند
تا بمباران کنند؛
خانه ای را
با دو پنجره و یک در...
کد مطلب: 235596
آدرس مطلب: http://alef.ir/vdchwmni-23nxmd.tft2.html?235596