درباره نظام آموزشی 3-3-6

بخش تعاملی الف - محمد ایرانی

22 مهر 1392 ساعت 7:38

اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.


ماشین ها را فقط افراد محدودی می توانند تعمیر کنند. متخصصان خاصی صلاحیت مداوای بیماران را دارند. اسب ها به وسیله مربیان معدودی تربیت می شوند. این به هیچ وجه بد نیست و نیاز به تخصص، تجربه و علاقه در هر کاری لازم است. آموزش و پرورش نیز به خاطر موقعیت حساسی که در پرورش کودکان و نوجوانان دارد بیش از هر نهاد دیگری به متخصص نیازمند است. در بسیاری از کشورها معلمی مهم ترین شغل و حرفه محسوب می شود. حرفه ای که حساسیت بسیار زیادی نیز دارد. به تازگی وزارت آموزش و پرورش اثبات کرده است تربیت کودکان از تعمیر ماشین ها، مداوای بیماران و تربیت اسب ها راحت تر می باشد.

در سیستم جدید آموزشی که معروف به "شش. سه. سه" است دوران ابتدایی یک پایه ارتقا داده شد و شش کلاسه گردید. با این تغییر مدارس با کمبود نیرو مواجه شدند. جهت رفع این مشکل وزارت تصمیم به جذب معلم گرفت. افرادی که در ادارات تابعه به صورت پاره وقت و قراردادی در مسئولیت های دفتری و خدماتی مشغول بودند با توجه به سوابق و اولویت ها در لیست جذب قرار گرفتند. این در حالی است که بخشی از این نیروها نه تنها رشته های مرتبط ندارند بلکه علاقه ای نیز به امر تدریس نداشته و صرفا جهت دائمی شدن استخدام شان به این طرح پاسخ مثبت داده اند.

کودکان دبستانی که می بایست با حرفه ای ترین کادر و تحت بهترین تربیت قرار گیرند، زیر نظر کارمندان و سرایدارهایی درس می خوانند که مهارتی در این زمینه ندارند. کلاس های ضمن خدمت چندساعته مشکل فرهنگی عمیقی را که ایجاد شده است، درمان نخواهد کرد. دبستانی هایی که امید امام (ره) بودند امروز با معلمانی رشد می کنند که هیچ علمی به تربیت و آموزش ندارند. باید نگران آینده ی کودکانی بود که در مدارس فاقد معلم اصیل و کارآزموده رشد می کنند.

معلمی شغل انبیاست از آن جهت حامل بار معنایی می باشد که بر معلمانی اطلاق شود که هفت شهر عشق را چونان پیامبران گشته اند یعنی آموزش صحیح دیده اند، شیوه های تربیتی را فرا گرفته و از ایدئولوژی صحیح برای انتقال به دانش آموزان برخوردار هستند. کم نیست معلمان خدومی که از سر اخلاص قدم در این راه پرفیض گذاشتند اما نه هرکه سر بتراشد قلندری داند.

مهم ترین دوره ی رشد هوشی و هیجانی به گفته ی اغلب صاحب نظران دوره ی کودکی است. معلم بیشترین نقش را در زندگی کودک پس از پدر و مادر ایفا می کند. اگر وی حتی کلمه ای ناشایست به کار برد، کودک با این فکر که معلم از همه داناتر است آن را در حافظه ثبت می کند. نفوذ معلم بر کودکان زیاد است و این تاثیرپذیری تا دوره های بعدی همچنان ادامه دارد. حال در این دوره ی طلایی که بهترین زمان برای افشاندن بذر مساعد در جان انسان است، گروهی در سیستم آموزشی ما جذب می گردند که فاقد صلاحیت های تربیتی هستند هرچند صاحب امتیازهای زیادی در امر اداری باشند.

این زخمی که امروز در آموزش و پرورش گشوده شده است چرک هایش سال ها بعد بیرون خواهد زد. امروز مشکل فرهنگ، ماهواره و اینترنت نیست بلکه آموزش و پرورشی است که اعتقاد دارد هرکس با هر رشته و مهارتی می تواند فرزندان ایرانی را پرورش دهد. آموزش و پرورش کشور ما با این شیوه ی استخدامی و جذب معلم اثبات کرد که دانش آموزان را به مثابه ابزار و معلم ها را به شکل کارگرانی می بیند جهت سرهم کردن این ابزارآلات! البته کارگرانی ناکارآمد، غیر حرفه ای و بی علاقه.


کد مطلب: 201791

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdchwzniz23nvqd.tft2.html?201791

الف
  http://alef.ir