در زمان فتنه چگونه مي توان به بصيرت رسيد؟

علی رجبی، 2 بهمن 88

2 بهمن 1388 ساعت 17:38


بصيرت، مفهومي مغفول مانده که در رويدادهاي اخير و در اتفاقات پس از انتخابات توسط مقام معظم رهبري، که به محاق رفته بود، در اذهان عمومي، دوباره در صدر مفاهيم اساسي که راه سعادت را براي بشر هموار مي‌کنند، قرار گرفت.

اما متأسفانه کمافي سابق، اين مفهوم نيز مانند خيلي از فرمايشات گرانقدر رهبر انقلاب تنها به عاملي جهت تهيه گزارش و بر پايي سخنراني ها و تهيه برنامه‌هاي صدا و سيما بدل گشت. عموماً نيز در اين برنامه‌ها به معرفي به مصاديق اهل بصيرت در طول تاريخ تا به امروز مي پردازند که اگر قرار بود اين چنين مردم را در زمره بصرا قرارداد بايستي مورخين ، خود بصير ترين افراد زمان خويش باشند.
اگر بر تبليغ اين مفهوم بدون مهندسي آن بپردازيم تنها حکم نمايش مسابقات يک گشتي گير قدر را دارد که محال ممکن است صرفاً با تماشاي آن بتوان آن چنان وارد ميدان شد و انتظار اجراي درست فنون را از تماشاگران داشت.

بصيرت را بينايي و عقل معنا کرده‌اند که متاسفانه اين تعاريف کامل نيست و تنها به معرفي بخشي از ابعاد بصيرت مي‌پردازد .

بصيرت ، حلقه‌اي متشکل از 3 مفهوم است که ابتداً با فرقان آغاز ، به اقدام  و بالاخره  به پايداري مي‌رسد که در مرحله بعد دوباره بايد فرقان صورت داد.

" فرقان " نام ديگر قرآن است که از آن به عنوان يکي از برجسته‌ترين کارکرد‌هاي تأمل و تعمق و تدبر در قرآن نام مي‌برند. فرقان به معني جدا کردن و جدا کننده حق از باطل است. اما مسئله مهم در اين امر در نظر گرفتن فرمايش امير المومنين است که مي‌فرمايند:"افراد را با حق بسنجيد".

پس ابتدا بايستي حق را شناخت و لازمه آن ، " تبيين معيارهاي حق " و سپس سنجيدن زمان و مکان و افراد با شالوده حق است. پس از تبين حق ، نوبت به " تدقيق معيارهاي باطل" مي‌رسد که بايد، باطل را هم مانند حق، معيارهاي آن را از قرآن و روايات و احاديث و منويات ولي زمان ، استخراج کرد.

در مرحله سوم از فرقان، بايد با توجه به معيارهاي در درست، مصاديق معاصر را پيدا و به مر عدالت، آنان در جاي خود (جبهه حق يا باطل) قرار دارد که در اين صورت، "  تفکيک جبهه "، انجام شده است.
اما در چهارمين مرحله از فرقان بايد،" انتخاب جبهه حق "، انجام پذيرد . چون در غير از  انجام مرحله انتخاب، مرحله بعد يعني اقدام، ممکن است در جبهه باطل صورت گيرد که در اين صورت ، غفلت جاي بصيرت را گرفته و غافلين جزء نادمين روز قيامت خواهند بود .

در مرحله دوم از بصريت، بصير بايد به طبق فرقان انجام شده، " اقدام "، صورت داد (فرقان ‌‌-اقدام). يعني جبهه باطل را به نفع جبهه حق ترک و پا به عرصه ميدان حق گذاشت که بدون حرکت و اقدام، حتي در صورت انجام دادن فرقان ، بصريت کامل نمي شود .

کما اين که طبق حديث مولاي متقيان: "  کسي که به هنگام ياري ولي خود در خواب باشد، بالگد دشمنش بيدار مي‌شود " . کنايه از اينکه حتي اگر حق و باطل را درست تشخيص داده ايد ولي اقدامي به موقع صورت نگيرد، کان هو در جرگه حق طلبان قرار نداريد. مانند خواجه ربيع که پس از حوادث عاشورا، گفت: " و اي بر من که در هنگام ياري خواستن حسين(ع)، به عبادت مشغول بودم". و در تاريخ هرگز خواجه ربيع به عنوان فردي بصير و اهل بصيرت، معرفي نشد که در حقيقت به نفع جبهه حق، حرکتي انجام نداد.

البته ممکن است به علت، معذوريت از اقدام ، مانند؛ تقيه، بيماري  و ... اقدامي انجام نگيرد. در اين صورت با توجه به مرحله چهارم از فرقان يعني انتخاب جبهه حق، به مر حديث پيامبر(ص) : "انما الاعمال بالنيات" ، بصيرت صورت گرفته و فرد بصير نزد خداوند مأجور است.

 در مرحله سوم نيز که بعد از انجام فرقان و اقدام ، بايد عملي شود، " پايداري و استقامت "، در جبهه حق است که در آن حضور داريم (فرقان -> اقدام -> استقامت). خداوند نيز در قرآن به پيامبر اکرم مي‌فرمايد: " فاسقتم کما امرت ".  که اي پيامبر در مسير و حبهه‌اي (حقيقتا حق بود) که قرار داري، استقامت پيشه کن. عدم پايداري در جبهه‌ي حق مانند کسي است که اساسا پا به عرصه نگذاشته و اصولا اقدام وي زير سئوال مي‌رود و بالاخره عمق فرقاني که وي صورت داده، هويدا مي‌شود.

نحوه و کيفيت اقدام و مدت و کيفيت پايداري، 2 عاملي است که ارتباط مستقيم با عمق فرقان، که در مرحله اول انجام شده است دارد. هرچه معيارهايي، که بر اساس آن حق و باطل را از هم تفکيک کرديم، انتزاعي و سطحي باشد، اقدام و پايداري نيز به همان مقدار سست و بي اثر خواهد بود. اما به هر مقدار که شناخت ما از حق و باطل عميق تر باشد، کيفيت اقدام و پايداري را تا حد ايستادگي اصحاب امام حسين در صحراي کربلا، بالا مي‌برد و انسان در اوج بصيرت به کمک ولي مي-پردازد و هرگز ابراز ندامت از عملي که انجام مي‌دهد نمي‌کند.

کيفيت پايين فرقاني که ابن عباس (برادر ابن عباس معروف) در زمان امام حسن(ع) داشت، باعث شد که بعد از به عهده گرفتن فرماندهي لشکر ولي زمان، خود را با اندک دينار و درهمي به حکومت طاغوت بيفروشد. اين خود گوياي اين نکته است که وي تا قبل از اين معامله نا ميمون، حق و باطل را تفکيک و اقدام به حضور در جبهه حق (امام حسن(ع)) نموده است اما چون معيارهايش که برطبق آن، تفکيک حق و باطل را صورت داده، از عمق کافي برخوردار نبوده، با عدم پايداري در جبهه حق مواجه   مي‌شود و متاسفانه براي هميشه از پيوستن به اهل بصيرت دور مي ماند.

نکته اساسي و قابل توجه پس از طي 3 مرحله فوق (فرقان، اقدام، استقامت) اين است که بايد بعد از مدتي " دوباره فرقان " صورت داد و تفکيک جبهه را به روز کرد که به قول امام راحل (ره) : " حال افراد، ملاک است".
پس دوباره بايد بر اساس معيارهاي حق و باطل، مصاديق روز را شناسايي و هر يک را در گروهي که هستند درک و سپس در اقدامي جديد به حمايت حق عليه باطل پرداخت. طلحه و زبير، نمونه‌هاي بارز از افرادي هستند که در زمان پيامبر فرقان و اقدام و پايداري را به نحو احسن انجام داده و در اوج بصيرت توانستند لقب" سيف السلام "   به خود اختصاص دهند. اما متاسفانه ايشان در زمان جنگ جمل، فرقان خود را به روز نکرده و همچنان به صرف اينکه زماني عايشه در کنار پيامبر بوده، به دفاع از وي پرداخته و از لبيک گفتن به قرآن ناطق امتناع کرده و در نهايت، ايشان نيز براي هميشه تاريخ در زمره افراد بي بصيرت قرار گرفتند. شايد گذشته آنان نيز  تحت تأثير عدم فرقان، در سالهاي آخر عمر و اقدامي نا مناسب به نفع جبهه باطل، به فراموشي تاريخ پيوسته باشد .

 


کد مطلب: 62714

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcjxaem.uqe8vzsffu.html?62714

الف
  http://alef.ir