نظر منتشر شده
۱۷
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 152043
توسعه يعني أحکَمَهُ، يعني انباشت دقت در جزييات
یادداشت مهمان:محمدرضاجوادی یگانه*،4اردیبهشت
تاریخ انتشار : دوشنبه ۴ ارديبهشت ۱۳۹۱ ساعت ۰۸:۲۹
مي توان تعاريف گوناگوني در باره توسعه ارائه کرد، و نيز در نظريه هاي متعددي در باره توسعه موجود است. يکي از پرسش هاي هميشگي جامعه شناسي در فهم چرايي و چگونگي توسعه شتابان در مغرب زمين (و فقدان آن در ساير مناطق جهان) بوده است و بر همين سياق، مساله اساسي جامعه شناسي تاريخي ايران، علل عدم دستيابي به توسعه بوده است.

در دو سه سده اخير مساله توسعه و «ترقي» وجهه همت جامعه ايراني بوده، ولي با منطق «زود و زور» تلاش کرده اند که آن را به سرعت به دست بياورند و از «منطق ميانبر» استفاده کنند، راهي که به سرعت بشود اين مسير طولاني را به سرعت طي کرد. به همين دليل هم هست که جامعه ايراني از راه حل هاي «کاملا متفاوت» بيشتر استقبال مي کند. حسن ميانبر آن است که «اگر» پيدا شود، به سرعت همه چيز حل مي شود، ولي «بر اگر نتوان نشست» و از آنهمه راه ممکن، يکي ميانبر است و مابقي کژراهه، و يک ملت چقدر بايد فرصت و ثروت داشته باشد که اينهمه راه را آزمون کند، تا شايد يکي از آنها ميانبر باشد (و اين است که يکي از مشکلات داشتن نفت است).

شايد يکي از علل عدم دستيابي به توسعه را بتوان در نحوه توجه ايران به غرب و تمايز اين نوع توجه با ديگر کشورها دانست. در دوره ناصرالدين شاه، در زماني که همه مي خواستند راهي براي توسعه ايران پيدا کنند، انواع نظريات در «کتابچه غيبي» ملکم خان و «يک کلمه» مستشار الدوله ارائه مي شد و ميرزا حسين خان سپهسالار به عنوان مجري اصلي اين نوع نظريه ها، تلاش داشت تا شاه را به فرنگ ببرد، شايد شاه با ديدن تلاش هاي فرنگيان به خود بيايد و خود باني اصلاحات شود. ناصرالدين شاه سه سفر طولاني چندين ماهه به فرنگ داشت، ولي بيشتر از روزهاي فرنگ، به شب هاي آن علاقه مند شد و اين سفرهاي تفريحي-رسمي کاري از پيش نبرد. خود نيز متوجه اين نکته شده بود و مترصد بود که در سفر بعدي براي آموزش به فرنگ برود (اگر باله و اپرا مي گذاشت). اما پتر کبير (۱۶۷۲-۱۷۲۵) اولين امپراتور روسيه مسير متفاوتي را دنبال کرد. پتر، براي نوسازي همه جانبة كشورش، در ۱۶۹۷ همراه هيئتي بلندپايه براي ديدار پيشرفت هاي اروپا، ابتدا وارد آلمان شد و سپس به هلند رفت. در هلند مدتي در كارخانة كشتي سازي به صورت ناشناس كار مي كرد، بعد از هلند، چهار ماه در انگليس اقامت كرد و به صورت كارگر ساده در يك كارخانۀ كشتي سازي با طرز ساخت كشتي آشنا شد. در همين موقع هيئت هاي روسي در آلمان، هلند، انگليس مشغول استخدام مهندس و تكنيسين و خريد اسلحه و استخدام كارشناس نظامي بودند. (ايران و روسيه در عصر صفوي، علي بيگدلي، ۱۳۸۷)

تجربه پتر تجربه اي بود برآمده از «زندگي» در غرب نه «بازديد» از غرب. و اين همان چيزي که بود که ناصرالدين شاه نداشت. شاهنشاه ايران، حاضر نبود از بلنداي تخت سلطنت به زير بيايد و آنچه در غرب رخ داده را لمس کند و مي خواست تا دستور بدهد که ايران نيز مشابه غرب شود. ماشين چاپ ديد و سفارش داد، و از نظم قزاق هاي روسي خوشش آمد و همان را هم «سفارش» داد. ولي نشد. مشروطه خواهان نيز قانون اساسي بلژيک را به فارسي ترجمه کردند (البته نه ترجمه تحت الفظي، معنا را منتقل کردند)، ولي نشد. چون قرار نيست با copy و Paste کردن، به جايي رسيد. کارگري پتر کبير به او جزيياتي را نشان داد که شاه در سفر رسمي و تشريفاتي به فرنگ هرگز نمي توانست آن جزييات را دريابد.

آنچه غرب را به اين موقعيت در جهان رسانده، انباشت جزييات است، در هر چيز. اصلي در بازاريابي است که مي گويد تمام نکات مثبت محصول را براي مشتري نگو، بگذار مشتري خود برخي از ويژگي هاي آن را کشف کند، در آن صورت، هم بيشتر جذب مي شود و هم رضايت بيشتري خواهد داشت، چون احتمال مي دهد که اين محصول هنوز هم ويژگي هاي مثبتي دارد که من نفهميده ام، و سازنده نيز نگفته است. بسياري از محصولات و ساخته هاي دنياي جديد در مغرب زمين (از يک موضوع علمي يا محوطه درخت در پياده روي کنار خيابان)، از همين رويه پيروي مي کنند. وقتي بررسي مي کني، مي بيني که روي همه جزييات آن کار شده است، و به تدريج کامل شده، و اين رويه چندين سده دنبال شده است و اکنون تمدن غرب حامل انباشت عظيمي از دقت و اتقان در جزييات در همه چيز است.

براي جامعه اي که هر چه بلندپروازتر، بهتر؛ بهتر است که از بلندا به زير بيايد و اندکي نيز به آنچه در کنارش مي گذرد، بنگرد. به قول سعدي: تو در اوج فلك چه داني چيست/ كه نداني كه در سراي تو كيست. کلان بيندشيد ولي خُرد عمل کند.

براي فهم اين مساله، نيازي نيست که دوباره يک نظريه تازه ترجمه شده يا کشف شده غربي را گرفت، و «طرحي» نو در انداخت، هر چند توجه به آنهم ضروري است. ولي براي شروع، مي توان آنقدر از تجربه تاريخي ايران گفت که کفايت کند.

شيخ ابوسعيد ابوالخير براي وعظ به مجلسي پا نهاد. ازدحام مريدان و علاقمندان، جايي براي ديگر مشتاقان سخن شيخ باقي نگذاشته بود. يکي از مريدان ندا در داد که خدا رحمت کند هر که را برخيزد و قدمي پيش نهد تا جا براي ديگران باز شود. شيخ از فراز منبر به زير آمد و عزم خروج کرد. مريدان با تعجب به پرسش نشستند که چه شد؟ آنگاه شيخ فرمود، هر آنچه را مي خواستم بگويم، اين مرد گفت: «خدا رحمت کند هر که را برخيزد و گامي فراپيش نهد». و داستان بهرام گور و آن دخترک گاو بر دوش که اکنون از کتاب هاي درسي حذف شده است که «کار نيکو کردن از پر کردن است».

پيدا کردن راه دشوار نيست، انجام دادن آن است که دشوار است. و به تعبير داستايوسکي، براي برخي جان دادن در راه وطن آسان تر است که چند سال زحمت کشيدن براي آن. معماري عظيم و بناي آسمان­ساي سهل ­الوصول تر است تا کاشي کاري يک گنبد مسجد. آن يکي با پول و تبلغيات به سرعت ايجاد مي شود و اين محصول کار قوام الدين شيرازي است در صحن مسجد گوهرشاد در ششصد سال پيش، که هنوز ما از ساخت مشابه آن عاجزيم، و رنگ کاشي هاي جديد بعد از چند سال عوض مي شود و «افسوس که اين مزرعه را آب گرفته» و «آنچه آن پير فرو هشت جوانان خوردند/ گله را گرگ ندزديد، شبانان خوردند. بس که خميازه گران گشت وضو باطل شد/ جاده هم از نفس خسته ما منزل شد».

اين است که هنوز بيشتر مي توان به اميرکبير اتکا کرد تا سپهسالار، چون امير بر آن ميراث کهن و خِرد ايراني تکيه داشت و ديگري بر دانشي که بومي نشده بود و دروني نشده بود.

و چقدر ما در ادبيات ديني خود بر اين مساله تاکيد داريم و از آن غافليم. در داستان ذوالقرنين (سوره کهف، ۹۳-۹۷) بر جزييات ساخت سد تاکيد شده است: «آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قَالَ انفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْرًا»

امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: پـيـامـبر خدا (صلي الله و عليه و آله و سلم) پايين رفت تا سعد بن معاذ را در لحد گذارد و روى آن خشت بچيند و مرتب مـى فـرمـود: «سنگ بده، گل بده» و با آنها درز خشتها را پر مى كرد. وقتى كار تمام شد و روى لحد خـاك ريـخت و قبر را هموار كرد، فرمود: «اني لاعلم انّه سيُبلي و يَصِلُ اليه البلاءُ، و لكنَّ الله يحبُّ عبداً اذا عمِلَ عملاً أحكمهُ» «من مى دانم كه بزودى قبر اين فرسوده و خراب مى شود, اما خداوند دوست دارد بنده اى را كه چون كارى انجام دهد، آنرا نيکو انجام دهد». (ميزان الحکمه ج ۹ ص ۴۰۷۶) و در روايتي شبيه به اين، رسول اکرم(ص) مي فرمايد: «إِنَّ اللهَ تَعَالَي يُحِبُّ إِذَا عَمِلَ أحَدُکُم عَمَلاً اَنْ يُتِقنَهُ» «خداوند تعالي دوست دارد که هر گاه فردي از شما کاري کند آن را محکم و بي عيب انجام دهد.». (نهج الفصاحهO، ۷۴۶)

پس از جنگ بدر نيز، پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) دستور داد شهداي مسلمان را در قبر مي گذاشتند و فرمود: «قبرها را در يک رديف قرار دهيد و دقت کنيد که ظاهر قبرها خوب و زيبا باشد»، يکي از مسلمانان گفت : اي رسول خدا(ص)! اگر ظاهر قبرها خوب و زيبا نباشد، تصور مي کنيد که شهيدان را ناراحت کند؟ پيامبر (ص) در پاسخ فرمود: «آنها را ناراحت نمي کند، زندگان را ناراحت و اندوهگين مي کند، زيرا مشاهده يک قبر زشت و ناموزون ، يکي از مناظر غم انگيز است.») پيامبر اكرم (صلي الله و عليه و آله و سلم) مي فرمايد: «يا ايها الناس اقيموا صفوفکم و امسحوابمناکبکم، لئلا يکون فيکم خلل و لاتخالفوا فيخالف الله بين قلوبکم الا و اني أراکم من خلف» «اي مردم صفهاي (نماز جماعت )را منظم و مساوي کنيد و دوش به دوش بايستيد، تا فاصله و جدايي ميان شما نيفتد ونامرتب نباشيد که خداوند دلهاي شما را از يکديگر دور گرداند و بدانيد که من شمارا از پشت سر مي بينم که چگونه نظم را در صفهايجماعت برقرار مي کنيد. » (ثواب الاعمال ، ص ۵۲۰؛ به نقل از محمدي اشتهاردي)

نگاهي به کتاب سنن النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) تاليف علامه طباطبايي نشان مي دهد که آن حضرت تا چه اندازه در جزييات اعمال خود دقت داشتند، در هر چيزي، در آداب نشست و برخاست و راه رفتن، در نوه نگاه کردن به ديگران، در نامگذاري وسايل و حيوانات و اسلحه خود، در نوع پوشش خود، در آداب غذا خوردن و... حتي ستون هاي مسجد کوچک مدينه (مسجد النبي) نيز هر يک معرف کاري بود. از جمله آن­ها ستون تهجد که جايگاهي ويژه براي عبادت شبانه پيامبر (ص) داشت و ستون وفود از ستونهاي ديگر بود که جايگاهي ويژه براي ملاقات پيامبر (ص) با هياتهاي نمايندگي بود.
* عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
mrjavadi.com
 
بهزاداول
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۲-۰۴ ۰۸:۴۲:۳۰
درسته
کاملا درسته
تعاریف متععدی امکان داره از توسعه وجود داشته باشه
اما
فکر کنم توی تمامشون برخی چیزا اصل باشه
مثل پرهیز از سانسور
مثل بها دادن به تخصص و متخصص
کافی هستش تا همینجاشم همش منو حذف میکنی / قضاوت باشه با تفکر کنندگان راجع به این متن
اما قضاوت اصلی بین ما و شما در قیامت در پیشگاه عدالت بی نقص خداوند یگانه (752348) (moderator21)
 
۱۳۹۱-۰۲-۰۴ ۰۹:۱۴:۰۷
سانسور در کشورهای پیشرفته اتفاقا خیلی بیشتر از بقیه کشورها اتفاق می افته
منتها اونجا "سانسور نرم" هست و در ایران سانسور سخت! اونجا آموزش و پرورش و رسانه ها اونطور آدمها را ا بار میارن که مردم ارزشهای سرمایه داری رو ارزشهای خودشون می بینند و اون چیزی رو می بینند که لیبرال سرمایه داری میبینه! اما تو ایران اینقدر آزادی هست که کسی که ممکنه کل نظام رو هم قبول نداشته باشه می تونه با فریب کاندیدای انتخابات مجلس و ریاست جمهوری بشه و اون اتفاقات سال 88 رو رقم بزنه. در صورتی که مثلا در آمریکا تنها کسانی می تونند در سنا و کنگره و ریاست جمهوری شرکت کنند که وفاداریشون به نظام سرمایه داری رو عملا اثبات کرده باشند. تا حالا دیدید یه نفر ضد سرمایه دار اصلا بتونه کاندیدای ریاست جمهوری بشه در آمریکا؟ (752415) (moderator21)
 
Friend
United States
۱۳۹۱-۰۲-۰۴ ۱۲:۱۶:۴۰
سلام دوست من
من فکر می کنم شناختت در مورد دانشگاه های غربی محدود هست.اگر شما بررسی کمی بیشترکنید،متوجه خواهید شد که تدریس در دانشگاه های غربی بیشتر در مورد سوال و بررسی به جای تحمیل یک دیدگاه خاص به دانش آموزان است.من هر دو در دانشگاه ایران و آمریکا درس خواندم ، یکی از اولین چیزی که در زمان تحصیل من درآمریکا جالب بود، این بود که آنها به ما آموختند که با زندگی در دنیای سرمایه داری آشنا شویم و آن را نقد و سوال کنیم. ایده هایمان را به اشتراک بزاریم تا بتوانیم به درک بهتری از سرمایه داری برسیم. فکر می کنم به همین دلیل است که غرب همیشه در حال خود سازی ست. اگر شما بخواهید و بررسی بیشترکنید، مسلما به حقیقت نزدیکتر میشوید.
با تشکر از شما (752667) (moderator21)
 
۱۳۹۱-۰۲-۰۴ ۱۴:۳۱:۴۷
متاسفانه نگاه شما به مساله بسیار ساده انگارانه است. اینجا خیلی نمی شود در این باره نوشت . برای اطلاع بیشتر توجه شما را به آرای فوکو و گرامشی و چامسکی در این باره جلب می کنم. البته برای اصلاح نگاه ساده اندیشانه شما یه مستندی به نام اخراج شده هم اخیرا منتشر شده به نام اخراج شده(explled) می تونید از روی یوتیوب پیداش کنید اینجا هم می تونید اینترنتی بخریدش (752876) (moderator18)
 
Friend
United States
۱۳۹۱-۰۲-۰۵ ۰۶:۲۰:۲۳
از نظرتان تشکر میکنم۰ شما ممکن است فکر کنید که من یک شخص سادهستم که البته ممکن است شما درست بگویید. ولی راستش من بیش از سی کشور را سفر کردم و دوستان زیا دی از سراسر دنیا پیدا کردم. با آداب و رسوم ملتها آشنایی زیادی دارم وتحصیلات آکدمیک بالایی هم دارم. خوب باز هم من شاید آدم ساده ای هستم وشما بسیار دانا و پیچیده. مقالت فکو و چامسکی را هم تا حدی خواندم و آشنایی دارم و البته احترام بسیار فراون. شاید برای شما جالب باشه که بدونی مقاله هی این دو نویسنده بزرگ به طرز گسترده ی در دانشگاه آمریکا تدریس میشود. اینجانب نیز در دانشگاه باهاشون آشنا شدم. در آمریکا تفکر ضد سرمایداری با آزادی کامل در دانشاه ها تدریس و به بحث گذاشته میشود و به دانشجو اجازه داده میشود که آزادانه فکر کنند، نقد کنند و تصمیم بگیرند. من و خیلی ازد وستانمان سرمایداری را نقد کردیم و میکنم. و جامعه و مخصوصا دانشگاه مرتبا این کار را دارد میکند. به همین دلیل مهم هست که آمریکا یک کشور پایدار است. چون از نقد و تعقیر استقبال میکند. حتما فیلمی را که ه من توصیه کردید را نگاه میکنم. اگر هم دوست دارید فیلم و مقاله بیشری در رابطه با نقد سرمایه دای بخوانید لیستی میتوانم در اختیارتان بگزارم. ولی شید بد نباشه که کمی متفاوت هم مطالعه کنید.
ممنونم. (753668) (moderator18)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۲-۰۷ ۰۸:۴۴:۲۶
بله ما دیدیم! همین هایی که رای منفی می زنند! اینها تا حالا صد دفعه کاندیدا شدند برای ریاست جمهوری امریکا !البته در خواب و خیالشون! (756264) (moderator21)
 
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۲-۰۴ ۰۹:۱۸:۲۱
اصلا توسعه رابطه مستقیمی با سطح سانسور نداره. هر کشوری بنابر سابقه فرهنگی و اجتماعی خودش سطحی از سانسور دارد که برای خودش مناسب است و قابل تعمیم به سایر کشورها نیست.
تبلور مفهوم توسعه در تعهد کاری تک تک افراد جامعه قابل مشاهده است. بله، ممکن است از نتایج این تعهد کاری این باشد سطح سانسور جابجا شود یا ... (752420) (moderator18)
 
United States
۱۳۹۱-۰۲-۰۴ ۰۹:۱۱:۴۶
یک متن زیبا که با روشی درست تحلیل کرده. نه مثل خیلی دیگر که با الفاظ بازی میکنند. (752412) (moderator21)
 
کامیار
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۲-۰۴ ۱۱:۰۳:۴۵
به غیر از تفاوت پتر کبیر و ناصرالدین شاه، تفاوت مردم دو جامعه هست. من مطمینم اگر جای ناصرالدین شاه پتر کبیر در ایران حکومت می کرد اتفاق خیلی خاصی رخ نمی داد . احتمالا ترور می شد !

به نظرم پیشرفت های روسیه در آن زمان بیشتر به دلیل تبادل فرهنگی اقشار پایین دست جامعه با فرهنگ بیرون بود . نعداد کارگر مهندس و معلم آلمانی را که در همان ایام ناصرالدین شاه در روسیه کار می کردند بررسی کنید .

مردم یک جامعه باید شهوت پیشرفت داشته باشند که متاسفانه در مملکت ما به دلیل 2500 سال استبدادزدگی مردم نقش خود را دست کم می گیرند و همواره از حکومت انتظار دارند برای شان کاری کند . مثلا یارانه دهد، قیمت ها را کنترل کند، عدالت اجرا کند و ... .

نویسنده این مطلب، درک خوبی از جامعه روسیه دارد. ای کاش دو جامعه ایران و روسیه را در همان زمان ناصرالدین شاه با یکدیگر مقایسه کنند.


اما در مورد مدل غربی

ما نباید ماشین چاپ یا فلان چیز را وارد کنیم . وقتی نیاز به چیزی پدید آید، آنگاه ناخودآگاه آن چیز هم به وجود می آید . چه اتفاقی رخ داد که اروپا به این نتیجه رسید ماشین چاپ می خواهد و ما به این نتیجه نرسیدیم ؟ این مهم است .

متاسفانه جامعه ما نه تنها به خودباوری نرسیده بلکه از این مهم فاصله می گیرد.
راه حل تعمیق کتاب خوانی، گسترش روابط علمی فرهنگی با دنیا در اقشار متوسط جامعه و در نهایت رک گویی درباره مسایل کشور است.

به هرحال، روده درازی کافی است . مطلب خوب و قابل تاملی بود .
به امید ایران سرافراز
ممنون (752519) (moderator18)
 
۱۳۹۱-۰۲-۰۴ ۱۱:۳۳:۳۴
بی انصاف نباشید بعد از ناتوانی شدید قاجار دورانی رسید که شخصی باهوش به استفاده از توان غرب برای آبادانی کشور پی برد و راه آهن سراسری را با بودجه و مدیریت آنها کشید و سفارش کارخانه ذوب آهن را داد و با مبلغ کم عوارض جمع آوری شده به بازسازی و تجهیز کشور پرداخت بچه های زرنگ و باهوش جدا میشدند و برای تحصیل به خارج فرستاده میشدند تا فن آوری را به داخل بیاورند (اشخاصی چون پرفسور حسابی و چمران و بابایی و دیگران)
دورانی رسید که ما با استخدام و قرارداد بستن با مهندسین غربی کارهای عمرانی انجام میدادیم ساخت سدهای دز و امیر کبیر و ورزشگاه آزادی و فرودگاه ها و ... از آن جمله است و طرح های آبادانی کشور به سرعت کلید میخورد حتی نظام استسماری ارباب و رعیتی که خشم علما را بخاطر از دست دادن منابع خمس بهمراه داشت از آن جمله بود
یکی از مشکلات پیشرفت سریع ایران در این دوران وابستگی و ورود فرهنگ غربی و غربزدگی ایرانیان فرستاده شده به خارج بود که بنیادی فرهنگی شروع به فرهنگ سازی مدل ایرانی میکرد و از مفاخر ایرانی و تاریخ ایران حمایت شدید میکرد ولی این فرهنگ سازی با وجود ایجاد انگیزه و وطن دوستی، ضعف شدید مذهبی و دینی داشت و بدنبال ورود مهندسان و متخصصان آموزش یافته ایرانی از غرب که بشدت سعی شده بود هویت ایرانی آنها حفظ شود مشکل آزادی خواهی و دموکراسی خواهی آنها دامن گیر ساختار حکومت شد و حکومت نیز نتوانست در مقابل منطق آزادی خواهی آنها که دانشجویان را با خود همراه میکرد تاب تحمل کند از طرفی روحانیون جامعه با ساختار نظام خصومت شدید پیدا کرده بودند و مردم را تشویق به شورش میکردند و قدرت نمایی مذهبی را به رخ میکشیدند
دانشجویان برای استقلال به پا خواستند و بدلیل ورود رئیس جمهور آمریکا کشته دادند و تظاهرات ها ایجاد شد مردم یکپارچه با دانشجویان شدند و انقلاب به طرف پیروزی حرکت میکرد از طرفی رهبری مذهبی آیت الله خمینی (ره) مردم را جهت میداد تا از دانشجویان حمایت کنند
در بهمن 57 تظاهرات مردم و دانشجویان به اوج خود رسید و حکومت تقریبا تسلیم شد در این هنگام با ورود امام خمینی (ره) به کشور به یکباره روحانیون نیز از مساجد و تکایا وارد طیف تظاهرات مردمی شدند و برای آزاد سازی پادگانها به هدایت مردم پرداختند و انقلاب شکل گرفت و از آنجا که مردم تمام رهبران انقلاب را نمیشناختند رهبریت انقلاب با نام امام خمینی (ره) تعریف میشد
امام خمینی (ره) با هوشمندی خاص خود بجای تعریف انواع شیوه های حکومت برای مردم همه آنها را یک طرف قرار داد و حکومت اسلامی را در طرف دیگر و مردم با رای آری خود نوع حکومت را اسلامی انتخاب کردند
قانون اساسی ایران که تقریبا یک کپی اصلاح یافته از قانون اساسی فرانسه بود به تصویب رسید و بدلیل تنوع سلایق جنگ داخلی میرفت که شکل بگیرد که صدام نادان به ایران حمله کرد
بسیاری از جوانان تعلیم یافته در دوران استبداد به جنگ با متجاوز پرداختند تا اینکه با نثار خون بهترین های ایران جنگ با دشمن خارجی تمام شد و حکومت داخلی قدرتمند و نظام یافته تر شد بعد از جنگ دولتهای بعدی با بازنگری در طرح های بلند مدت شاه آنها را بخش بندی کردند و بعنوان طرح های چند ساله شروع به اجرا کردند در این مدت کشورهایی که منافع خود را در ایران از دست داده بودند برای ایران محدودیت های وسیعی ایجاد میکردند که این خود عامل حریص تر شدن مسئولین به پیشرفت میشد و راه را نشانشان میداد
مسیر مشخص بود و جوانان ایرانی پر استعداد با پتانسیل لازم آماده برای جهش های بلند بودند ولی ضعف هدایتی و حمایتی مدیران و فساد اداری باعث هرز رفتن نیرو میشد با وجود پیشرفت های شگرف و بزرگ حجم عظیمی از دانشمندان ایرانی از کشور خارج میشدند و بعضی از دانشمندان با بی مهری روبرو بودند
فرار مغزها با مرگ مغزها و انباشته شدن مغزهای بی کار همراه میشد
البته هر روز پیشرفت های بزرگی صورت میگرفت تا اینکه با موضوع ترور دانشمندان از طرف دشمن ابعاد جدیدی در راه پیشرفت شکل گرفت و با عنوان شدن سال تولید ملی و کمک به صنایع داخلی و حذف یارانه ها به نظر میرسد با مدیریت صحیح بتوان به جهش جدیدی رسید
--------------------
ما احتیاج به مدیریت منابع آب و یکپارچه ساختن زمین های کشاورزی برای استقلال کشاورزی داریم
ما احتیاج به نوسازی و استفاده از استاندادهای پزشکی و استخدام پرستاران و حمایت از آنها داریم
ما احتیاج به تقویت صنایع مادر و ایجاد تنوع در آن داریم و از طرفی باید روی تولید اجناس وارداتی خود در داخل با قیمت نازل تر کنیم
ما باید با حرکت حساب شده قیمت تمام شده تولیدات را پایین بیاوریم و تولیدات را متمرکزتر کنیم و از طرفی تجاری که با واردات بی رویه سبب نابودی بخش های تولیدی میشوند به شدت و بی رحمانه مجازات کنیم
ما باید فساد را در سیستم اداری ریشه کن کنیم اگر چه تاوان چنین کاری بسیار دردناک خواهد بود
قانون مداری مجریان و سرعت در اجرای عدالت در قوه قضاییه باید تقویت شود و با کج روی ها و سهل انگاری های عمدی و حتی سهوی باید شدید مقابله کرد و با سیستم نظامی و خشن با سهل انگاران قانون رفتار کرد
خوشبختانه تنها قسمتی که در ایران خوب و محکم به قانون عمل میشود و جای تقدیر دارد راهنمایی و رانندگی است امیدورام در شماره گذاری خودروهای فرسوده کمال دقت را بکنند چون به دلیل ضعف فرهنگ رانندگی و مشکل مسیرهای جاده ای ما فراتر از جنگ نیرو از دست میدهیم
ما احتیاج به بالا بردن توان و علم مدیران جامعه داریم و باید علم مدیریت در کشور از حد حرف به حد عمل برسد و مدیران، لیاقت یدک کشیدن نام مدیر را داشته باشند
ما احتیاج به کم کردن تعداد دشمنانمان نیز داریم و نباید همه بجای مشغول شدن با هم بر سر دشمنی با ما متحد شوند
ما احتیاج داریم صداو سیما ملی و دانشگاه شود و در هر شبکه تخصصی تر به موضوعات علمی و آموزشی آشکار و پنهان بپردازد
ما احتاج به خیلی چیزهای دیگه هم داریم ولی فعلا همین ها را درست کنیم بسه (752564) (moderator18)
 
۱۳۹۱-۰۲-۰۴ ۱۲:۱۴:۴۹
چوب اقتصاد تک محصولی ای که امروز می خوریم پایه اش در همین زمان رضا خان ریخته شد. از بین بردن کشاورزی و دامپروری به واسطه اسکان عشایر و سرکوب اونها بزرگترین ضربه ای بود که به کشاورزی ایران وارد شد و توسط طرح اصلاخات ارضی پهلوی دوم تکمیل شد!
راه آهن هم که همه می دونن برای کمک به شوروی در مقابل آلمانها ساخته شد.
نطفه دانشگاه وابسته و ترجمه ای و بی ربط به مسائل اجتماعی ما هم که تو همین دوران گذاشته شد و هنوز که هنوزه ما تو علم و فناوری باید 200 سال از دنیا عقب باشیم.
این هم از خوبی های خان شما! (752661) (moderator21)
 
۱۳۹۱-۰۲-۰۴ ۱۲:۱۵:۵۴
پهلوی ها 55 سال در این مملکت حکومت کردند. خراب کردن خیلی کار نداره اما ساختن سالها و قرن ها طول میکشه مخصوصا اگر این فرهنگ و ساختارهیا اقتصادی یک مملکت باشد.
در ضمن راه آهنی که شما میگی انگلیسی ها کشیدند برای اینکه در صورت حمله روسها به ایران بتونند سریع نیروهاشون رو به مرزهای شمالی برسونند اما از قضا در جنگ جهانی روها و انگلیسها با همدیگر علیه آلمانها همدست شدند و این راه آهن برای کمک به سربازان روسی مورد استفاده قرار گرفت. رضاخان هم که به آلمانها گرایش پیدا کرد توسط اونها به جایی تبعید شد که عرب نی انداخت! این خان شما حتی نتونست به تبعید خودش اعتراض کنه! (752665) (moderator21)
 
۱۳۹۱-۰۲-۰۴ ۱۳:۱۶:۰۵
سلام

نظر شما از یک دید جالب و قابل توجه است و آن اینکه چطور رضا شاه کاری را که ناصرالدین شاه نتوانست انجام دهد انجام داد؟ نباید انکار کرد که هرچند هر دو پادشاه دیکتاتور و خونخوار بودند ولی سپردن کارها به دست انسان‌های فهمیده است که کار را به سرانجام می‌رسد و این شامل امروز ما هم می‌شود که اگر کارها را به دست نادانان و متملقان تخت و سرای بسپاریم عاقبت خوبی در انتظارمان نخواهد بود.

با تحلیل تاریخی شما چندان کاملاً موافق نیستم و اصولاً تحلیل‌های ساده‌ای که در چند خط کل تاریخ را خلاصه کند و خوب و بد را از هم جدا کند به دلم نمی‌چسبد. تاریخ حاصل کنش‌ها و واکنش‌های بیشماری است که نباید آن‌ها را ساده گرفت.

و نهایتاً به چه باید کردها می‌رسیم. آیا دیگران این موارد را نمی‌دانند؟ گفتن چه باید کردها عیناً مانند همان رویه توسعه ناصری است که می‌خواست چنین کند و چنان کند اما چون فرهنگش را نداشت نمی‌دانست چگونه. سال‌هاست که من موارد نوشته شده توسط شما را در گفته‌ها و نوشته‌های سیاسیون این کشور می‌خوانم و می‌بینم که چه خوب می‌نویسند اما وقتی ریش و قیچی را به دستشان می‌سپاری نمی‌دانند چه کنند. شاید بسیاری از ما بدانیم که چه نمی‌خواهیم و حتی چه می‌خواهیم اما مطمئناً جز اندکی نمی‌دانند که چگونه باید به خواسته‌های این ملت جامه عمل پوشاند. (752753) (moderator18)
 
نسیم
۱۳۹۱-۰۲-۰۴ ۱۵:۱۴:۱۹
سلام
"مسیر مشخص بود و جوانان ایرانی پر استعداد با پتانسیل لازم آماده برای جهش های بلند بودند ولی ضعف هدایتی و حمایتی مدیران و فساد اداری باعث هرز رفتن نیرو میشد"
این قسمت همان فاصله چه باید کرد با آنچه انجام میشود را خلاصه بیان میکند
------------------
متاسفانه بعضی (فقط بعضی) مدیران ما مدیر نیستند و حتی قدرت یک مدیر را هم ندارند آنهم به دلایل بسیار از جمله :
_ مدیران قسمت های مختلف پلکانی بالا نیامده اند و نقاط قوت و ضعف سیستم را از داخل نمیشناسند و زیر دست مدیر قبلی نبوده اند بلکه باید بعد از گرفتن پست با کارکردهای سیستم و کارهای مدیر قبلی تازه آشنا شوند (خیلی نمونه های فراوان را میشود مثال زد از وزیر تا رئیس بانک و ...)
_ مدیران ما مدت زمان مشخصی در راس نیستند و نمیدانند کی برداشته میشوند و برنامه ریزی های آنها عقیم میماند
_ مدیران ما در بعضی سیستم ها زیر فشار بیرونی هستند و عوامل متعددی از جمله رسانه و متولیان مذهبی و ... بر قاطعیت آنها سایه میاندازد و فقیه کار خود نیستند
_ گاهی اوقات مدیران خود خواه و خود رای هستند و با سعی و خطا کار خود را جلو میبرند و با چشمان بسته مدیریتی و ریسک بالا حرکت میکنند
_ بدتر از همه مدیران ما شعاری و تبلیغاتی هستند و حرافهای خوبی هستند
_ اکثر مدیران ما در تدوام یکدیگر نیستند (غیر از وزارت بهداشت که سالها برنامه های یکدیگر را ادامه میدادند و وزرای جدید سعی میکردند با وزرای قبلی مشورت کنند)
_ مشکلات سیاسی و عقیدتی و نگرشها در مدیران بلای سمت آنهاست
-----------------
اما فساد اداری - این قصه (غصه) سر دراز دارد
-----------------
متاسفانه یکی از بخشهای از قلم افتاده صدا و سیماست ( آی دلم کبابه - قرار بود دانشگاه باشه - الان موقعیتی برای تفریح و هدر رفتن زمان شده - یعنی همان فاصله ناصر الدین شاه و پتر ) (752944) (moderator18)
 
عمو
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۱-۰۲-۰۵ ۱۰:۴۱:۴۷
رئیس جان یک کمی فقط یک کمی تاریخ بخون تا متوجه بشی که پروفسور حسابی دقیقا به دلیل دستور مستقیم رضاخان از سرپرستی پدرش محروم شد و در خیابان های بیروت به دنبال یک نکه نان خشک یا سیب زمینی فاسد شده در زباله دانی میگشت تا شم خود و مادر و برادرش را سیر کند. اگر حس وطن پرستیش نبود حتی پاش هم به ایران نمیرسید.
چمران هم در حال مبارزه با رژیم شاه به خارج از کشور رفت و بورسیه اش هم بلافاصله قطع شد.
بابایی هم خلبان بود و قرار بود از منافع آمریکایی ها در خلیج فارس حفاظت کند.

این فقط تکه از صحبت های شما بود که امکان فهم آنها وجود داشت. بقیه اش را هم اگر قابل فهم تر و با معنا تر توانستی بیان کنی در خدمت هستیم (753960) (moderator18)
 
۱۳۹۱-۰۲-۰۵ ۱۲:۵۲:۱۷
یکی از خاطرات پرفسور حسابی به نقل از برادرش این است که :
به دیدار رضا شاه رفتم و ساعتی درباره دانشگاه و مزایای آن صحبت کردم و او فقط نگاه میکرد تا اینکه بعد از پایان صحبت های من گفت زمین بزرگترین دانشگاه جهان چند متر است سپس دستور داد تا زمینی در مرکز شهر برای دانشگاه تهران اختصاص دهند
===========
در مورد چمران همین بس که با فرهنگ آن موقع بزرگ شد
نکته اینجاست او و دیگر تیز هوشان با پول چه کسانی به خارج رفتند که بعدا بورسیه آنها قطع شده است
خیلی ها حاضرند دولت خرج رفتنشان را بدهد و بعد بورسیه شان را قطع کند تا خودشان آنجا کار کنند چرا برای امثال ما این اتفاق نمی افتد
===========
در مورد شهید بابایی و دیگر خلبانان حق با شماست قرار بود از منافع آمریکا دفاع کنند ولی ایرانی ها انتخاب شدند مثلا در عراق شرکت بلاک واتر این کار را برای آمریکا انجام میدهد و اگر آمریکاییها ایرانیها را آموزش نداده بودند در جنگ عراق علیه ایران هیچ آمریکایی کمک نمیکرد و اینجاست که میگویم هوشمندی استفاده از منابع خارجی برای منافع ملی (754229) (moderator18)
 
۱۳۹۱-۰۲-۰۴ ۱۵:۴۰:۳۳
این که می گین ناصر الدین شاه به فرنگ رفت و بیش تر به شبهاش علاقه مند شد و بعد از پتر تعریف می کنید.این به نظر من خیانت است.روسها مردان بزرگی داشتند و دارند ولی اکثر این مردهای بزرگ و پیشرفت آنان مربوط به بعد از دست اندازی و حمله به ایران می شود.همین الان اکثر مردان بزرگ روسیه اصالتی گرجستانی و اوستیایی و به طور کل قفقازی دارند.از ولادیمیر پوتین بگیر تا ایگور سچین(دومین مرد قدرتمند و با نفوذ روسیه) و شما برو به گذسته استالین لنین و قبل از آن راسپوتین و در همه زمینه ها.روسی که در قطب یخ زده و بدون مواد غذایی زندگی می کرد و آدم خواری می کرد برای هزاران سال به عنوان وحشی بود و تنها شانس با آنها یار بود که اکنون اینطور ما به آنها حسرت می خوریم.وقتی بزرگترین اسطوره و افسر اطلاعاتی شوروی وارطانیان می شود که ایرانی الاصل است(ارمنی)شما چطور از روسها تعریف می کنید.اکثر مردان روس الاصل دائم الخمر هستند و وحشی و بی فرهنگ. (752994) (moderator18)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.