نظر منتشر شده
۵
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 293617
یادداشت یک نابینا برای الف/ گناه ندیدن
بخش تعاملی الف - سعید درفشیان بروجنی
تاریخ انتشار : سه شنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۴ ساعت ۱۰:۲۱


اگر یادتان باشد، چند سال پیش، احسان علیخانی در برنامه ی ماه عسل، یکی دو نفر را دعوت کرد که به ضرب چاقو کسی را به قتل رسانده بودند.

البته آنها توانسته بودند در عین حال که نابخشودنی ترین کار را مرتکب شده اند، به طریقی رضایت خانواده ی مقتول را جلب کرده و خود را از اعدام نجات دهند.

اما رسانه ی ملی، آن ها را در برنامه ای پر بیننده نشان می داد و سعی داشت بگوید، گرچه آنها اشتباه بزرگی مرتکب شده اند، ولی بخشیدن زندگی‌شان کافی نیست و تازه باید جامعه به آن ها فرصت دهد تا بتوانند به زندگی عادی خود ادامه دهند و از مواهبی همچون داشتن شغل و جایگاه اجتماعی برخوردار باشند.

آن موقع واقعا این قضیه برایم اهمیت چندانی نداشت و شاید حتي کمی هم به آنها حق می دادم.

به هر حال در هنگام عصبانیت و در یک لحظه غفلت کاری کرده بودند که میشد احتمال داد اگر شرایط طور دیگری بود، مرتکب این عمل نمی شدند. خیلی هم به این فکر نمی کردم که چرا اصولا باید انسان چاقو به همراه داشته باشد تا حتي سهوا مرتکب عمل هولناکی شود!

ولی شاید باورتان نشود! وضعیت زندگی افراد نابینا اگر کمی دقیق شویم، همانند شرایطی است که آنها داشتند، با این تفاوت که نه تنها رسانه ی ملی، بلکه همگان این قشر را یا از یاد برده اند، یا مثل همان مجرمین با آنها رفتار می کنند!

من یک نابینا هستم. همانند بسیاری و البته با مشکلاتی به مراتب بیشتر از مشکلات آنها درس خوانده ام، سال ها فعالیت هنری داشته ام و می توانم با استفاده از کامپیوتر اموری از جمله صدا برداری را انجام دهم.

البته می توانیم فرض کنیم هیچ کدام از این هایی که گفتم هم در بین نیست. در این صورت من فقط یک نابینا هستم. دقیقا گناه من همین ندیدن است. در این جا نیز جامعه به من لطف کرده و به عنوان شاکی مرا اعدام نمی کند، فقط می گوید به جرم ندیدن حق نداری چیز دیگری بخواهی و فقط اجازه می دهیم نفس بکشی!

این که قوت نفس کشیدن را از کجا و چگونه به دست می آوری به کسی مربوط نیست و کسی مسئول آن نیست! تو نمی بینی و چون نمی بینی نمی توانی کار کنی! اگر پایت در چاله ای برود، چشمت کور! تو که نمیدیدی شکر خوردی از خانه بیرون آمدی!

اگر سرت به میله ای آهنی خورد که تا آن روز در مسیرت نبود، اشکالی ندارد! همین که زنده ای و نفس می کشی هدیه ای است که با تمام جنایاتت باز هم به تو ارزانی شده و نمی توانی اعتراض کنی که چرا چاله و میله بدون اخطار قبلی سر راهت سبز شده!

این تویی که نمیبینی و مایه ی دردسری! آن ها که چاله می کنند و میله می کارند، می دانند که افراد بینا حواسشان هست و با آن مشکلی ندارند! برای تو به عنوان یک مجرم، قانونی وضع شده که با همه ی بی خاصیتیت، اگر بتوانی شغلی پیدا کنی و در جایی استخدام شوی! البته زیاد خوشحال نباش! تو باید در نهایت راهی برای دیدن پیدا کنی، وگرنه باز هم کاری از پیش نخواهی برد!

تو حق داری در آزمون استخدامی با اتکا به قانون سه یا هر چند درصد جذب معلولین در دستگاه های دولتی شرکت کنی و بعد از کسب نمره ی کتبی و موفقیت در مصاحبه ی تخصصی، اگر بتوانی ببینی استخدام شوی!

تو بعد از مراحلی که گفته شد، به کمیسیون پزشکی معرفی می شوی! آنها آموزش دیده اند که با تو حرف نزنند و شاید اصلا فکر می کنند علاوه بر کوری زبان هم نداری!

به آنها گفته شده که شخص نابینا ممکن است ندرتا بتواند حرف بزند! شاید مدرک تحصیلی کارشناسی یا بالاتر هم داشته باشد که مهم نیست! شاید سوابق مثبت دیگری هم داشته باشد که باز هم مهم نیست! او نمی بیند! پس توانایی کار کردن ندارد و خلاص!

گرچه معلوم نیست تو که نابیناییت برای همه محرز است، چرا اصلا باید این مرحله را طی کنی! شاید البته این هم لطفی باشد به تو که فرصت داشته باشی راهی برای دیدن پیدا کنی! چون جامعه حتي برای تو هم به عنوان یک مجرم حقوقی قائل است!

خلاصه: زندگی تو حتّي آن مقدار ارزش ندارد که مثل آنهایی که مرتکب قتل شده بودند، مورد توجه قرار بگیری و در رسانه ی ملی از مردم و مسئولین خواسته شود تا فرصتی دیگر هم به تو بدهند!
تویی که گناهت ندیدن است! ندیدنی که هیچ کس جز خودت مسئول آن نیست!

در پایان این جانب به عنوان یک نابینا، حداقل برای خودم از دادگاه جامعه تقاضای تجدید نظر در رأی صادره دارم! من دوست دارم تکلیفم را روشن کنید! بالاخره یا مجرمم یا نیستم!

اگر نیستم تبرئه ام کنید و فرصتی فراهم کنید تا من هم بتوانم با شرایطی عادلانه به زندگیم ادامه دهم! اگر هم مجرمم که برای خودم تقاضای رأی اعدام کرده و آن را با کمال میل می پذیرم!
کلمات کلیدی : سعید درفشیان بروجنی
 
عباس
۱۳۹۴-۰۶-۱۷ ۱۲:۲۶:۱۱
امیدوارم جامعه به درک درستی از وضعیت خودش و نحوه پیشرفت دست یابد (3172331) (alef-3)
 
۱۳۹۴-۰۶-۱۷ ۱۴:۳۹:۴۲
از درد این نابینای عزیز معلوم است او را فقط به خاطر نابینا بودن استخدام نکردند. ولی بی جهت ازش آزمون و مصاحبه بی کلام گرفته اند و به نوعی به ایشان توهین کرده اند. اینان از بزرگترین نعمت زندگی یعنی دیدن محرومند. معلولیت های دیگر هم سخت است ولی اینکه این دنیا و آدم ها و زن و بچه ات را اصلا نبینی واقعا دردناک است. جا دارد دولت به این عزیزان برسد.و حداقل نگذارد حقشان پایمال شود. (3172676) (alef-13)
 
۱۳۹۴-۰۶-۱۷ ۱۷:۴۰:۴۱
همه چیز بر عهده دولت نیست، بخش اعظمی بر عهده ملت است، که البته اگر بخواهیم درست حساب کنیم، تنها از عهده فرهنگ بر می آید، ولی از آنجا که فرهنگ باید در جامعه آموزش داده شود، می توان گفت سیستم در بی فرهنگی ملت بسیار مقصر است! بلی ما کلی بودجه و نیرو و اعتبار مثلا هزینه فرهنگ می کنیم، شما نگاه بفرمایید برای حجاب، برای نماز، برای ... ما برای دین هزینه می کنیم، مگر غیر از این است که دین قرار است فرهنگ را سامان دهد؟ تا امروز فکر کرده اید چرا جواب نمی گیریم، تازه بدتر هم می شویم؟ شاید چون یک سنگ و چند هدف است، مثل سرگرم کردن بخشی از جامعه که خودمان آتششان را تند کرده ایم، یا باج دادن به بخشی دیگر و یا ...
نتیجه هم که همین کاریکاتو بدون شرحی است که داریم... (3173090) (alef-13)
 
سعید درفشیان
۱۳۹۴-۰۶-۱۷ ۲۳:۱۷:۴۷
جالبه که بعضی اوقات کارهایی که انجام میدیم، همون موقع یه انرژی خاص ایجاد میکنن و تإثیر شون رو تو زندگیمون میگذارن.
من این یادداشت رو حدود سه هفته پیش فرستادم.
زمانی که با توجه به تجربیات گذشته ی خودم و دوستانم، یه کمیسیون پزشکی برای استخدام پیش رو داشتم و آینده ای رو که تو یادداشت ترسیم کردم در مقابلم میدیدم.
این یادداشت رو نوشتم و فرستادم و زندگی ادامه داشت.
کمیسیون پزشکی من هفته ی پیش برگزار شد! منتها با کلی تفاوت نسبت به اون چه قبلا دیده بودم!
بر خلاف همیشه از من خواسته شد در مورد تواناییهام و این که چطور بناست وظایفم رو انجام بدم توضیح بدم!
اجازه داده شد لپتاپم رو روشن کنم و نشون بدم که چطور میتونم با کامپیوتر کار کنم! و در نهایت اون چه به عنوان نظر کمیسیون در پاسخ به نهاد مورد نظر نوشته شد این بود که:
بر اساس یوز تست مثبت، به کار گیری این شخص در پست مورد نظر بلامانع است.
خلاصه که من این مرحله رو خلاف انتظارم و با موفقیت پشت سر گذاشتم و حالا صرفا اومدم آرزو کنم، ای کاش این روال در مورد دیگر هم نوعانم هم به همین شکل اجرا بشه!
ما انتظار نداریم الزاما و بدون دلایل قانع کننده استخدام مون کنن!
فقط خواستار کرامت انسانی هستیم و دوست داریم توانمندیها مون در نظر گرفته بشه، که نهایتا این توجه میتونه به فرصتی مناسب برای پیدا کردن شغلی مناسب هم تبدیل بشه. (3173657) (alef-13)
 
یک معلم خسته
۱۳۹۴-۰۶-۲۱ ۰۹:۰۹:۵۸
خوشحال شدم که تونستی استخدام بشی دوست عزیز.
برات آرزوی موفقیت دارم.

امیدوارم روزی برسه که فرهنگ ما به همه اقشار جامعه احترام بگذاره. (3180136) (alef-11)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.