کد مطلب: 460668
پیشنهاد کتاب/«خطای دکارت»؛ آنتونیو داماسیو؛ رضا امیر رحیمی؛ مهرویستا
اشتباه دکارت چه بود؟
دکتر علی غزالیفر*؛ 9 فروردین 1396
تاریخ انتشار : شنبه ۹ ارديبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۱۳:۲۶
«خطای دکارت»
( عاطفه، خرد و مغز انسان)
نویسنده: آنتونیو داماسیو
مترجم: رضا امیررحیمی
ناشر:
مهرویستا، چاپ اول 1391
423 صفحه، 18000 تومان
شما میتوانید کتاب
«خطای دکارت» را تا یک هفته پس از معرفی با
۱۰ درصد تخفیف از فروشگاه اینترنتی شهر کتاب خرید کنید.
****
میان عقل و عواطف چه رابطهای وجود دارد؟ ظاهرا هیچ. یعنی نباید هیچ رابطهای وجود داشته باشد. تصور سنتی آن است که اگر بنا باشد عقل انسان درست کار کند، نباید تحت تاثیر هیچ عاطفهای باشد. عواطف برای فعالیت عقل مخرب هستند و به همین دلیل انسان خردمند کسی است که بدون عواطف، به امور زندگی میاندیشد و تصمیمهای خود را بدون دخالت آنها میگیرد. این باور نه تنها عقیده عموم مردم است، بلکه بسیاری از بزرگترین فیلسوفان تاریخ نیز همینگونه میاندیشیدند. اما آیا این باور به همان اندازه که شایع است، درست هم هست؟
واقعیت آن است که در اینجا ابهامی وجود دارد و داوری در اینباره آسان نیست؛ زیرا عواطف چندان مورد اهتمام پژوهشگران نبودهاند و به همین دلیل تحقیقات جدی و گستردهای در این زمینه صورت نگرفته است. حتی علیرغم اینکه علوم مربوط به ذهن و مغز در طول قرن بیستم رشد قابل توجهی داشتند، اما در زمینه عواطف پژوهشهای کمی صورت گرفته است. اما استثناء مهمی وجود دارد. آنتونیو داماسیو در سال 1994 اثری منتشر کرد و باعث شد که یکباره توجه به عواطف اوج بگیرد. این کتاب از منظر علوم عصبی و مغزی به عواطف میپردازد و پیامدهای عواطف را در تصمیمگیری فردی و در حوزه اجتماعی بررسی میکند. به دلیل نظریهای که داماسیو مطرح کرد، در سالهای بعد اقبال روزافزونی به این مسئله شد. نه فقط دانشمندان عصبشناس، بلکه حتی فیلسوفان و رواشناسان نیز به به طور جدی به این موضوع روی آوردند و پژوهشهای مهمی در اینباره انجام دادند.
موضوع اصلی این کتاب رابطه میان عقل و عواطف است، بهویژه از جهت مسئله مهم تصمیمگیری. واضح است که تصمیمگیری کار عقل است، اما در این میان، عواطف چه نقشی ایفا میکنند؟ داماسیو این رابطه را، برخلاف تصور سنتی، کاملا مثبت و سازنده میداند. از نظر او عواطف برای خردورزی بسیار مهم بوده به حدی که بدون آنها اساسا امکان خردورزی وجود ندارد. البته عاطفه در فرآیند خردورزی نقشهای گوناگونی دارد. عاطفه ممکن است که یک فرض را بیشتر برجسته کند و به این طریق به نتیجهای منجر شود که به نفع آن فرض باشد، یا اینکه عاطفه دادههای خاصی را از میان دادههای مختلف انتخاب میکند و باعث میشود که نتیجه در راستای همانها باشد، یا اینکه حقایق خاصی را به خاطر نگه دارد و فرآیند استدلال با توجه به همین حقایق خاص پیش برود. البته منظور این نیست که عواطف به جای خردورزی فعالیت میکنند یا اینکه مثلا به جای خرد فرآیند تصمیمگیری را انجام میدهند. خیر، به هیچ وجه چنین نیست. بلکه بحث این است که جنبههای معینی از احساسات و عواطف برای خردورزی لازم و ضروری است و بدون آنها خردورزی از اساس ناممکن است. و البته در بهترین حالت احساسات و عواطف به خردورزی کمک میکنند که به نتایج خوب و درست دست پیدا کند؛ یعنی آن را هدایت می کنند. برای مثال در مواردی که با مسائل اخلاقی سروکار داریم چنین چیزی به وضوح دیده میشود. اما چه چیزی باعث شد که داماسیو به چنین دیدگاهی برسد؟
آنچه داماسیو را به این فرضیه رهنمون کرد این بود که مشاهده کرد برخی از بیماران عصبشناختی که در تصمیمگیری دچار نقص جدی بودند، از جهت عاطفی نیز اختلال داشتند. او حدس زد که احتمالا میان خرد و عواطف رابطه مستقیمی وجود دارد. یعنی برخلاف باور مشهور و رایج که عواطف نه تنها کمکی به خردورزی انسان نمیکنند، بلکه بزرگترین مانع بوده و آن را آشفته میکنند، داماسیو بر این باور است که عاطفه کاملا در یک ارتباط مستقیم، ایجابی و سازنده با خرد است. به همین دلیل اگر عواطف آسیب ببینند، خردورزی انسان نیز به طور جدی دچار آسیب میشود. او حتی بیشتر جلو میرود و ادعا میکند که اساسا سیستم خردورزی انسان، ریشه در عواطف او داشته و به نوعی تکامل یافته آن بهشمار میآید.
البته داماسیو ادعا نمیکند که عواطف همیشه نقش مثبت، سازنده و سودمندی در خردورزی ایفا میکنند. برعکس، او قبول دارد که در برخی موارد، عواطف میتوانند منفی و زیانبار باشند. اما بهطور کلی خرد نمیتواند به تنهایی عمل کند. اگر عواطف به طور کامل از جریان خردورزی کنار گذاشته شوند، خرد حتی از وقتی که عواطف به صورت مخرب عمل میکنند هم ناقصتر از آب در میآید. بهطور کلی عاطفه در تقابل با خرد نیست، بلکه حتی در بدترین شرایط هم به آن کمک میکند و در شرایط خوب با آن گفتگو میکند. عاطفه در برابر شناخت هم نیست و حتی اطلاعات شناختی هم فراهم میآورد.
نکته مهم بعدی آن است که در همه این موارد پای بدن نیز به وسط کشیده میشود. و این بدن است که همه این فرآیندها را امکانپذیر ساخته است؛ یعنی پیوند میان عقل و عواطف در بدن رخ میدهد. یکی از نتایج جالب این نظریه آن است که میتوان میان عصب-زیستشناسی و علوم انسانی پل زد و در حل مسائل و مشکلات مربوط به انسانها از آن استفاده کرد. همه این مطالب کشفی بسیار مهم، جالب و شگفتانگیز است. و داماسیو از آن زمان تاکنون مناقشههای فراوانی برانگیخته است. اگرچه مخالفانی هم داشته است، اما بهطور کلی بیشتر مباحث در تایید سخنان او بوده است.
اما چرا نام این کتاب "خطای دکارت" است؟ به این دلیل که نظریه داماسیو کاملا در تقابل با دیدگاه دکارت نسبت به ذهن، بدن و عواطف است. دکارت بر این عقیده بود که ذهن انسان کاملا مستقل از بدن و عواطف است. انسان برای اینکه با خرد خود به حقیقت دست پیدا کند و شناخت درست و معتبر بدست آورد، باید خود را از تاثیر بدن، حواس و عواطف دور نگه دارد؛ زیرا همه این موارد برای خردورزی انسان مضر و مخرب هستند. به همین دلیل اگر سخنان داماسیو درست باشد، بدین معناست که دکارت دچار اشتباه بزرگی بود.
آنتونیو داماسیو استاد علم عصبپایه، عصبشناسی و روانشناسی در دانشگاه کالیفرنیا است. او در دانشگاههای متعددی دعوت به همکاری شده است و بخاطر پژوهشهایش جوایز معتبر فراوانی برده است. کتابهای او به دهها زبان ترجمه شده است و شهرت جهانی دارد. هانا داماسیو، که او هم عصبشناس و عصبپژوه است، علاوه بر اینکه شریک زندگی اوست، هم در برخی پژوهشها و هم در برخی جوایز نیز با او شریک بوده است. اما شهرت داماسیو فقط در مجامع و محافل علمی و دانشگاهی نیست. او در میان عموم مردم هم مشهور شده است؛ زیرا او علیرغم اینکه همه مطالباش را با پژوهشهای فراوان، تحقیقات آزمایشگاهی، نظریات حوزه مغز و عصبشناسی و بررسیهای بالینی به بوته آزمون گذاشته و خلاصه با ادله و شواهد فراوان و گوناگون اثبات می کند، اما کتابهایش را طوری نگاشته است که حتی غیرمتخصصان هم بتوانند آن را نه تنها بدون دشواری مطالعه کنند، بلکه از خواندن آن نیز لذت ببرند. بی جهت نیست که مجله فیگارو در مورد همین کتاب گفته است که از یک رمان هم بهتر است. خود او هم گفته است که از زمان انتشار کتاب خطای دکارت یک روز هم نمیگذرد که ایمیلی درباره این کتاب از جاهای مختلف جهان دریافت نکند. ما هم اگر این اثر را بخوانیم شاید بیمیل نباشیم که برای نویسنده ایمیلی بفرستیم.
* دکترای فلسفه
کلمات کلیدی : نشر مهر ویستا
دانشجو
۱۳۹۶-۰۲-۱۲ ۰۶:۳۶:۰۴
کتاب جالبی است و دیدگاهی متفاوتی را درباره عقل و عواطف عرضه میکند.
ممنون بخاطر معرفی کتابهای متفاوت (4305083) (alef-15)