«جنس اول»
(توانایی های زنان برای دگرگونی جهان)
نویسنده: هلن فیشر
ترجمه: نغمه صفاریان پور
ناشر: نشرنو، چاپ سوم1397
428 صفحه، 43000 تومان
****
شاید امروزه سخن گفتن از آزادی زنان و تلاش برای کسب حقوق برابر برای آنها در عرصه های فردی و اجتماعی، کاری دشوار و خرق عادت نباشد، اما هنگامی که مری ولستون کرافت سخن از کسب حقوق و مطالبات برابر زنان به میان آورد و نظریات روشنگرانه خود را در بیانیهای تحت عنوان استیفای حقوق زنان بیان کرد، به میدانی پر مخاطره پانهاد. سال 1792 بود، جامعه مستبد و به شدت مرد سالار آن دوران، عمل جسورانه او را بر نمی تابید، با اینحال حرکت او سنگ بنایی شد برای مبارزات فمینستی مدرن. او معتقد بود که «زنانگی یک محصول ساخته شده است .به این دلیل که زنان مساوی به دنیا میآیند، اما به گونهای بار میایند که فرو دست، ضعیف و سبک مغز باشند.» خواسته ها و مطالبات مری برای پایان دادن به استبداد خانگی مردانه و فریادهای او برای حقوق زنان در کار مستقل، زندگی مدنی و سیاسی همچنان پایه و اساس تفکرات فمنیستی را تشکیل میدهد.
برخلاف نظر بسیاری از مردم، واژه فمینسم به معنای مرد ستیزی و جدال میان جنسیتها نیست؛ بلکه تلاشیپایان ناپذیر است برای کسب برابری میان دو جنس که نقطه آغازین آن به انقلاب فرانسه باز میگردد و از 1789 فرانسه کلید خورده است و جنبشی را به راه انداخت که زنان همواره در تلاش بودند تا از قالب «جنس دوم» بودن بیرون بیایند. البته از تاثیرات کتاب جنس دوم نوشته سیمون دوبوار فیلسوف، نویسنده، فمینست و اگزیستانسیالیست فرانسوی که در اثرش به صورت گسترده محدودیت ها و محرومیت های زنان را مورد بررسی قرار داده و در جهت ارتقای جایگاه زنان در جامعه نقش بزرگی داشته، نیز نمی توان غافل بود. دوبوار اعتقاد داشت: « به واقع زن، زن متولد نمیشود بلکه به زن تبدیل میشود» اما با وجود قرن ها تلاش و مبارزات گسترده زنان در سرتاسر جهان، زن بودن و کسب جایگاهی شایسته، همچنان مستلزم رویارویی و غلبه بر چالش های فراوانی است.
بدیهی است که بیان خواسته های آزادی خواهانه زنان و تکرار شعارهای تکراری و کلیشهای فمینیستی در این روزگار به جذابیت و پرشوری آن دههها نیست، این شور حال بیشتر جای خود را به نوعی عقلانیت داده است. بی شک ازاین روست که هلن فیشردر جدیدترین اثر خود «جنس اول» که توسط نشر نو به بازار آمده است به بحث های احساسی و داغ در دفاع از زنان نمیپردازد بلکه با ارائه مدارک و حقایق علمی در رابطه با توانایی های زنان و مردان قصد دارد، خود باوری و اعتماد به نفس را به جامعه زنان هدیه کند.
در همین زمینه مترجم کتاب مینویسد: «نویسنده این کتاب برخلاف خیلی از مدافعان حقوق زنان تلاش ندارد تا برابری زنان و مردان را به اثبات برساند. بلکه می خواهد بر اساس آمارها و مطالعات علمی نقاط قوت زنان را به آنها بشناساند و به آنها خود باوری دهد نکته جالب آنکه برای رسیدن به این هدف مردان را به عنوان گروهی متخاصم در نظر نگرفته و نکوشیده تواناییها و قابلیتهای آنها را نادیده بینگارد.» درواقع نویسنده در کتاب جنس اول قصد دارد تا از این تقسیمبندی ها در خصوص جنس اول یا دوم بودن فراتر رفته و با اشاره به تغییرات سبک زندگی انسان در گذر زمان و تغییرات نیازهای او، جهانی را در آینده ترسیم کند که تمرکز بر روی توانایی های ذاتی هر دو جنس است، فارغ از زن یا مرد بودنشان. برپایه این دیدگاه هردو جنس اگر همسو و همراه با یکدیگر عمل کنند هر کدام میتوانند در جایگاه خود بسیار کارآمد باشند.
هلن فیشر دانشمند، انسان شناس و نویسنده آمریکایی است که با تالیف آثاری همچون آناتومی عشق، جنس قوی و چرا عاشق میشویم؛ شناخته شده است، او در جدیدترین اثر خود «جنس اول» نشان میدهد که زنان چگونه میتوانند با بروز استعدادهای ذاتی زنانه خود سرآمد دنیای مدرن امروز باشند و با توجه به تغییر ساختارهای اجتماعی جهان در آینده نیز زنان به کدام روش خواهند توانست در عرصه های مختلف اجتماعی کارکرد داشته و حتی به عنوان رهبران کارآمد و تاثیر گذار جلوه کنند. فیشر با اتکا به سالها پژوهش و مطالعه در رابطه با انسان شناسی در این اثر نیز تمام مطالب ارائه شده در کتاب را با جنبه های علمی غنا بخشیده است. او می کوشد تا در« جنس اول» اثبات کند که مغز انسان از هنگام تولد دارای جریانهای الکتریکی مخصوص و منحصر به فرد نوع خودش است که در نهایت این جریانها رفتارهای انسانیاش را هدایت می کنند.
فیشر برخلاف نظریات فمینستی معتقد است که زن از همان ابتدا زن متولد میشود با تمام ویژگی ها و استعدادهای ذاتی زنانه اش . از اینروست که قصد دارد با دلایل علمی ثابت کند که زنان قدرت تغییر ساختارهای نظام های اجتماعی و رهبری جهان را دارا خواهند بود. فیشردر مقدمه کتاب می گوید: «زنان دارای استعدادهای فوق العادهای هستند که طی قرون متمادی در وجود آنها تکوین یافته است: استعداد به کارگیری ماهرانه لغات؛ توانایی درک حرکات اعضا مختلف بدن و حالات جهره و سایر اشارات کلامی؛ درک احساسات عاطفی؛ همدردی؛ ادراک بسیار قوی لامسه، چشایی، بویایی و شنوایی؛ شکیبایی؛ توانایی انجام چندین کار در آن واحد؛ توانای توجه به هر موضوع با در نظر گرفتن شرایط محیطی مرتبط با موضوع ،بهره مندی از انگیزه های ذاتی برای تربیت و سرپرستی؛ تمایل به تشریک مساعی؛ رسیدن به توافق همگانی؛ و مدیریتی که مبتنی بر مساوات اعضای گروه باشد.»
فیشر با استناد بر پایه یافتههای دانشمندان مبنی بر اینکه اگر هورمون های مردانه در دوران جنینی بر روی جنین عمل نکنند، جنین دختر میشود؛ معتقد است که: «زن جنس اصلی و اولیه است – به بیانی دیگر جنس اول است. باید مواد شیمیایی خاصی به ترکیب هورمونی او اضافه گردد تا تبدیل به یک مرد شود. از همین رواست که جنس اول از لحاظ ژنتیکی، یعنی زن در بسیاری از جنبه های اقتصادی و اجتماعی نیز در جایگاه اول، ایفای نقش خواهد کرد.»
این کتاب از یازده فصل تشکیل شده که عناوین آنها بدین قرارند: شیوه تفکر شبکه ای، دیدگاه زنان و مردان نسبت به قدرت، مهارتهای کلامی زنان، توانایی خواندن فکر، جانشینان بقراط، شیوه زنان در رهبری، فردا متعلق به زنان است، مدنیت جنسی، دلباختگی، ازدواجهای هم تراز، جامعهای استوار بر تشریک مساعی زنان و مردان.
فیشر با بررسی ذهن زنانه و مردانه و مقایسه کارکردهای هرکدام به صورت جداگانه بیان میکند که زنان قادر هستند تا در زمان اندیشیدن به تمام عوامل مرتبط با یک موضوع در ساختاری متصل و به گونهای شبکه وار و نه صرفا در یک خط مستقیم بیندیشند و این شیوه تفکر بیان زنانه را «شیوه تفکر شبکهای» می نامد در حالیکه شیوه تفکر مردان با تمرکز کامل حواس و تفکیکسازی موضاعات مختلف همراه است که «شیوه گام به گام تفکر» نام گرفته است.
سرانجام اینکه نویسنده این کتاب با بیان روایی و ساده خود و استفاده از داستانهای جالب در بیان دیدگاههایش، میتواند درک و دریافت زنان را نسبت به جایگاه خودشان و تواناییها و قابلیتهایشان در خانواده، جامعه و دنیای مدرن امروز تغییر دهد.