درست است که مناظره تلویزیونی آن هم درباره موضوعات سیاسی و به خصوص در میان نامزدهای ریاست جمهوری، بیشتر عرصه زبان آوری (ریتوریک) است تا برهان، اما واقعیت این است که نمی توان پیروزی سیاسی را صرفا به آنچه بر روی این صحنه می گذرد و گفتار و کردار بازیگران این صحنه در ساعات مناظره تقلیل داد.
هر کدام از حاضران در مناظره غیر از زبان آوری و آنچه که در مناظره از خود به نمایش می گذارند دارای یک تصویر ذهنی در ذهن بینندگان و موقعیت خاص در شرایط عینی سیاسی و اجتماعی هم هستند که باید در این میدان و متناسب با آن سخن بگویند و اثر بگذراند.
استراتژی آقای همتی و مهرعلیزاده در حمله زود هنگام شان به رقبای مدعی و تازه نفس و آزمون پس نداده درست بر خلاف این امر بود و به همین دلیل نیز آنان علیرغم انتظار مشاوران رسانه ای شان در صورت ادامه همین روند پیروز این مناظره ها نخواهند بود چرا که این دو نامزد انتخابات، چه بخواهند و چه نخواهند، در جایگاه و موقعیت «متهم» قرار دارند و یک متهم نمی تواند در برابر اتهاماتی که به او وارد می کنند، حمله کند، حتی اگر بی گناه باشد !
چنین موقعیتی ایجاب می کند که او به جای حمله، آن هم حمله زود هنگام و قبل از مواخذه و پرسش، به فکر یک «دفاعیه» موثر باشد تا حمله برق آسا. دفاعیه ای که در آن به زمینه های ناگزیر و شرایط غیر قابل کنترل متهم یا برخی ابعاد پیچیده مربوط به تصمیم گیری غلط او اشاره شده باشد. چنین دفاعیه ای به متهم کمک می کند تا هیات منصفه ( افکار عمومی) و رقیب تحت تاثیر همدلی با متهم قرار بگیرند و قدری از تیزی اتهامات کاسته شود.
این امر به خصوص برای آقای همتی حیاتی تر است چرا که قبل از ورود به صحنه مناظره، افکار عمومی از او و کارنامه مدیریتی او تصویر ذهنی و قضاوتی ملموس دارد که نمی تواند به آن بی اعتنا باشد و هر میزان مهارت در زبان آوری ناتوان از پوشاندن و تغییر آن است. اساسا سیاستمداران کارکشته، موقعیت شناسان قابلی هستند و بیراه نیست اگر هوش سیاسی را توانایی شناسایی و تطبیق با این موقعیت تعریف کنیم.
شاید تحلیل های ارتباطی بزرگ نمایی شده درباره مناظرات دوره قبل ریاست جمهوری، آقای همتی و مهرعلیزده و مشاورانش را به این صرافت انداخته که به دنبال تعابیر و کلمات خاصی بگردند تا حریف را مغلوب کنند. اگر چنین است باید گفت پیروزی روحانی در دوره قبل فارغ از فاصله کمی که با رقیبش داشت بیش از اینکه بر تعابیری مانند حقوقدان و سرهنگ و لوله استوار باشد مدیون همان موقعیت و میدانی بود که او در آن قرار داشت و افکار عمومی نیز پذیرفته بود که باید در این میدان به تماشای رقابت نامزدها بنشیند. بنابراین به طور طبیعی معرکه ای که روحانی در این میدان برپا کرده بود ( مذاکره با هر نتیجه ای) بر معرکه رقبا ( مبارزه با فساد و تبعیض) غلبه یافت و مابقی کنش های زبانی را هدایت کرد.
این نکته درباره مناظره های سال 88 نیز صادق است پیروزی احمدی نژاد (در هر دو دوره)، بیش از آنکه به زبان آوری او مربوط باشد به مختصات اجتماعی و سیاسی و شرایط گفتمانی آن زمان و البته فرصت شناسی او مربوط بود که در کنار ویژگی های فردی توانست معرکه ای را در میدان ترسیم شده آن زمان بپا کند و مردم را با خود همراه کند.
نکته پایانی اینکه بنابر آموزه ها و باورهای دینی و فلسفی ما این قبیل تجزیه و تحلیل های مبتنی بر عقل مکاره و محدود بشری ( در هر میدان قابل تصوری) همه ماجرا نیست و تکیه کردن کامل بر آن با متر و معیار همین عقلانیت جزیی -که تمام آنچه در این سطور به آن اشاره شد نمونه ای از آن است- خام اندیشانه است. جهان طبیعت و جهان اجتماعی بسیار پیچیده تر از آن است که در محاسبات ما بگنجد.
اگر نتیجه برگزاری مناظرات سیاسی رشد و گسترش صنعت تبلیغات به معنای چنین توجهات انحرافی و آلوده ای باشد - از نوعی که در جهان آمریکایی شاهد آن هستیم - باید گفت بیشتر از آنچه فکر می کنیم قافیه را به کسانی که آن ها را دشمن خودمان می خوانیم باخته ایم. چرا که بیش از هر زمانی در عمل به آنها شباهت پیدا کرده ایم!