آقای «مسیح مهاجری» در قامت یک فعال سیاسی و رسانهای اصلاحطلب مدت مدیدی است که آتش توپخانه انتقادات خود را علیه دولت و مجلس فعال کرده و حتی فراتر از این، انتقادات بسیاری را به حاکمیت و ساختار موجود وارد میکند. هر چند که شاید برخی از این انتقادات هم محلی از اعراب داشته باشند اما مشکل از جایی آغاز میشود که ایشان و حتی بسیاری از همقطارانشان دو سالی است که فعالتر از گذشته آستینها را بالا زده و وارد گود شدهاند و همین مسئله باعث شده تا نقدهای وارده ایشان رنگ و بوی سیاسی به خود گیرد.
مهاجری اخیراً و بهدرستی سیاستهای غلط اقتصادی و اجتماعی موجود و فشار وارده به گرده مردم و طبقات پایین جامعه را زیر ذرهبین نقد برده اما وقتی میبینیم مشابه این اقدامات را دولت مطلوب ایشان در ۸ سال سکانداری خود اجرایی کرده و صدایی از او و یاران منتقد امروزی بلند نشده، علامتسوالها و تردیدهای بسیاری ایجاد میشود.
او با اشاره به تبعات سنگین سیاستهای موجود، نوشته است:«افزایش سن بازنشستگی، خودداری از تغییر میزان معافیت مالیاتی کارمندان، اخذ مالیات از کشاورزان، اخذ یورو به عنوان عوارض خروج از کشور، بیعملی در برابر هجوم روزافزون بدون مجوز اتباع افغانی که هزینه سنگینی را بر اقتصاد کشور تحمیل میکند و دود آن مستقیماً به چشم عموم مردم میرود و... از مواردی هستند که آینده معیشتی قشر متوسط و پائین جامعه را با مشکلات روزافزون مواجه میکنند. مشکلات ناشی از این قبیل تصمیمات، برای اقشار ضعیف قابل تحمل نیستند و این احتمال وجود دارد که اجرای چنین تصمیماتی اعتراضاتی را باعث شوند که قابل کنترل نباشند. سخن مهمتر این است که حکمرانان نباید صرفاً به دلیل نگرانی از اعتراضات از اقدامات مشکلآفرین خودداری کنند بلکه انگیزه اصلی آنان از حکمرانی باید این باشد که هر روز از بار مشکلات مردم بکاهند و کاری کنند که عموم مردم در رفاه زندگی کنند. این، علاوه بر آنکه وظیفه قانونی مشخص شده براساس قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی برای حکمرانان این نظام است، دستور قطعی اسلام نیز هست.شما به جای برطرف ساختن ضعفهای خود، تغییر سیاستهای نادرست و کنار گذاشتن مدیران بیتجربه که بحران اقتصادی کشور را باعث شدهاند و هر روز به آن دامن میزنند، چرا میخواهید با اخذ مالیاتهای سنگین و وارد ساختن فشار بر مردم درصدد تأمین بودجه مورد نیاز برآئید؟ مطمئن باشید اگر با این فرمان به پیش بروید، هم قدرت را از دست خواهید داد و هم مردم را. اگر میخواهید بمانید، دست از وارد ساختن فشار بر مردم بردارید و از راه اشتباهی که در پیش گرفتهاید برگردید.»
این سخنان مسیح مهاجری، دارای سمتوسوی درستی است اما بهراستی او و همقطاران اصلاحطلبش کجا بودند زمانی که دولت اعتدال در میانه تحریمهای سنگین اقتصادی، چتر حمایتیاش را از سر مردم برداشت و از خود خلع ید کرد؟ ایشان فاجعه آبان ۹۸ و سهبرابرکردن قیمت بنزین را از خاطر بردهاند؟ آن زمان کارگران و بازنشستگان و ضعفا فشاری را متحمل نمیشدند؟ چه میزان دستمزد و حقوق آنان افزایش داشت؟ چوب حراجزدن به ذخایر طلای کشور را چطور؟ آیا فشار بر مردم فقط در زمان سکانداری اصولگراها وجود دارد؟ در هنگامه حکمرانی مجلس و دولت اصلاحطلب، چند اعتراض معیشتی در کشور شکل گرفت؟ چرا در هنگامه فاجعه دولت دوم روحانی روزه سکوت گرفته بودید؟
به یاد نداریم که مسیح مهاجری در سالهای قبل، چنین آماده و قبراق برای نقد صاحبان قدرت و عملکرد آنان، قلم بهدست گرفته باشد اما معجزه سکانداری جریان سیاسی مخالف خود، موجب چشمبسته شمشیرزدن او در وسط میدان شده است. یک روز از لزوم استعفای رئیسی مینویسد، روز دیگر رئیس مجلس را خطاب قرار میدهد، وزرا و وکلا را بهخط کرده و از آنان بازخواست میکند و حالا هم از لزوم تجدیدنظر در روشهای حکمرانی مینویسد اما هیچکدام از این گلایهها و نقدها قابل باور نیست چون محدود به برههای خاص شده و پشت آن اغراض و مقاصد سیاسی نهفته است. در فجایع رخداده دولت روحانی، مهاجری انتقادات خود را معطوف به حاکمیت کرده و از لزوم مذاکره با آمریکا و تندادن به برجامهای دیگر سخن میگفت و ذرهای به عملکرد دولت مطلوبش نمیپرداخت اما حالا علاوه بر نیشوکنایه به ساختار سیاسی کشور، دولت و مجلس را هم از گزند خود در امان نمیگذارد.
همین دوگانگی در رفتار و عمل موجب میشود که هر اندازه که او نقدهای قابلاعتنایی را هم مطرح کند، برای چشمهای تیزبین و اذهان بیدار قابل باور نباشد چون سخنانش به سیاسیکاری آمیختهشده و نشانی از عدالت و انصاف ندارد.