درباره دشمنی همه مردم با جمهوری اسلامی!

محسن ردادی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه، گروه سیاسی الف،   4021101011 ۱۲۳ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱۱۶ تکراری یا غیرقابل انتشار

درباب مقبولیت و حمایت‌های مردمی از نظام جمهوری اسلامی ایران، باید جانب انصاف را رعایت کرد و با دید واقع‌بینانه به موضوع نگاه کرد. یعنی نه باید وضعیت را خیلی مطلوب و بر وفق مراد دید که همه آحاد مردم همسو و همراه با نظام جمهوری اسلامی هستند، و نه باید مثل اپوزیسیون به جامعه ایرانی نگریست که در آن کل مردم دشمنی و خصومت جدی با جمهوری اسلامی و انقلاب دارند. در نگاه به مردم و رابطه‌شان با نظام باید حد میانه را اختیار کرد، یعنی ضمن پذیرش برخی نقات قوت، سعی در رفع نقاط ضعف و مشکلات شود. 

1ـ نکته اول که باید بیان کرد، اشاره به چهار طیفِ مردم است که باید سعی کرد، آحاد جامعه را با توجه به آن‌ها طبقه‌بندی نمود. گروه اول حامیان نظام هستند، گروه دوم مخالفان نظام، گروه سوم ناراضیان و معترضین و گروه چهارم محافظه‌کاران. این تفکیک‌بندی از آن‌جا اهمیت دارد که موجب می‌شود ما هرشخص ناراضی را به مثابه یک عضو اپوزیسیون نبینیم، یا از آن سو اگر فردی بنا به منافعش وضع موجود و حفظ جمهوری اسلامی را مطلوب دید به عنوان یک موافق صددرصدی نگاه نکنیم. در جامعه ما بخشی حدوداً 10درصدی حامیان همیشگی جمهوری اسلامی هستند، یعنی در هرحالتی حمایت خود از نظام را حفظ می‌کنند. در مقابل دو یا سه درصدی هم هستند، که تحت هر شرایطی دشمنی خود با نظام را حفظ می‌کنند و  نبود جمهوری اسلامی را می‌خواهند، مابقی یا جزو محافظه‌کاران محسوب می‌شوند یا جزو ناراضیان. نکته قابل توجه هم این است که درصدهای بیان شده، حدودی هستند و باید آمار دقیق آن بررسی شود. 

2ـ این موضوع دائماً از سوی عده‌ای تکرار می‌شود که مردم ایران، مردم دهه 60 نیستند که طی هر اتفاقی از جمله جنگ، از جمهوری اسلامی حمایت کنند و پابه‌پای آن پیش بیایند، در دهه60 اگر امام خمینی(ره) فرمانی می‌داد بلافاصله مردم بدان امتثال امر می‌نمودند و به طور مثال کافی بود که رهبر فقید اشاره‌ای داشته باشند تا ملت ایران ره‌سپار به سمت جبهه‌ها شوند. با اینکه وضعیت ایران با وضعیت دهه 60 یکی نیست، اما اتفاقاتی مثل جنگ‌های منطقه و داعش، فتنه‌ها، بحران‌های سیاسی و اجتماعی و... نشان داد همچنان بدنه قابل توجهی از مردم، از قضا همان کسانی که امام خمینی، جنگ و انقلاب را ندیدند پای کار نظام بوده و از آن حمایت جدی به عمل خواهند آورد. به نظر من همچنان بدنه حامی انقلاب در دهه60، امروزه نیز وجود دارند و این بدنه دچار کاهش خاصی نشده است. 

3ـ  باید گفت ما یک تصور غیرحقیقی از دهه 60 داریم و یک برهه فانتزی از آن تاریخ را برای خود ساخته‌ایم. اگر دقت شود، درمی‌یابیم در آن کوران شورِ انقلابی و در وضعیت جنگی هم حدود دو میلیون نفر از مردم بودند که به شکل فعال در صحنه حاضر می‌شدند و خود را به جبهه‌ها می‌فرستادند. به طور مثال؛ رهبری در گفتارهای خود به این مسأله حتی اشاره داشتند که در دوران دفاع مقدس، برخی از رزمندگان وقتی به شهرها می‌آمدند احساس خفقان و غربت داشتند، چرا که می‌دیدند در بخش‌هایی از همین شهرها وضعیت به شکلی است که اصلا سنخیتی با انقلاب و وضعیت جهاد در جبهه‌ها ندارد. برای همین است که به خاطر یک پیش‌فرض غلط، وقتی به اوضاع کنونی نگاه می‌کنیم نتیجه‌گیری ما این است که وضعیت به کل تغییر کرده، در صورتیکه همین امور به اشکال و طرق مختلف در دهه‌های گذشته نیز وجود داشت. 

4ـ اما باید بیان کرد که ضعف ما در جای دیگری است. معمولاً در برهه‌ها و مواقع حساس انتظار این است که یک گفتمانی و تفکری شکل بگیرد که توانایی این را داشته باشد تا مردم را به صحنه بیاورد. موضوع امروز جمهوری اسلامی موافقت یا مخالفت مردم نیست، موضوع این است که ما دچار ضعف جریان‌سازی شده‌ایم و نمی‌توانیم در وهله‌های حساسی که پشتیبانی و حضور مردم را نیاز داریم، آنان را به میدان بیاوریم. ضعف گفتمانی و رسانه‌ای موجب شده در حوزه عمومی به گفته هابرماس نتوانیم آن نتیجه‌گیری و جمع‌بندی همگانی را به وجود بیاوریم و اگر یک جایی شاهد چنین خیزش‌های عظیمی هستیم، نه به جهت گفتمان بلکه به جهت شخصیت خاصی یا اتفاق قابل توجه بوده است، مانند آنچیزی که درباره شهادت حاج قاسم سلیمانی رخ داد. یا در ماجرای حمله تروریستی کرمان که عمق فاجعه به قدری بود که حتی یک خواننده آنور آبی هم دلش به درد آمد و در قبال شهادت مردم ایران واکنش نشان داد.

 باید این ضعف را بپذیریم که نمی‌توانیم با ایجاد برخی گفتمان‌ها موافقان و حتی مخالفان را حول یک محور جمع نماییم. این دقیقاً چیزی که سایر کشورها از آن بهره می‌برند، مثلا پاکستان در اتفاقات موشک‌باران سپاه علیه مواضع جیش‌الظلم، توانست یک موج رسانه‌ای و ملی علیه ایران ایجاد کند و جواب متقابل را مستند به خواست و مطالبه ملی نماید. 

5ـ درکل ظرفیت برای ایجاد یک همبستگی اجتماعی در ایران وجود دارد و حتی می‌توان مدعی شد در مراتبی نسبت به ابتدای انقلاب وضع بهتر است، اما مشکل این است که در بسیاری از مواقع، ابزار و توانایی استخراج و بهره‌گیری از این ظرفیت وجود ندارد و این ضعف مهمی برای ماست.