نوشته: گایتو گازدانف
ترجمه: نسترن زندی
ناشر: فرهنگ نشر نو، 1402
135صفحه، 120000 تومان
***
گایتو گازدانف نویسندهی قرن بیستم روسیه، مسیری پر پیچ و خم در حرفهاش پیمود و ناملایمات بسیاری را پشت سر گذاشت. در سنین نوجوانی در جنگ حضور پیدا کرد و در سالهای پُر تب و تاب مناقشات کریمه توانست گامهای اولیه را در تکامل ادبیاش بردارد. او مدام از شهری به شهر دیگر میرفت و شغل عوض میکرد. فقر و بیخانمانی تجارب زیستی عمیقی به او بخشیدند. در پاریس بود که توانست شبها به کار و روزها به تحصیل بپردازد و اولین داستانهای منسجم خود را در نیمهی دههی سوم زندگیاش بنویسد.
گازدانف از همان آغاز، تحسین منتقدان را برانگیخت و از جمله نویسندگان حامی او میتوان به ماکسیم گورکی اشاره نمود که بهویژه پس از انتشار کتاب «شبی با کلر» از او به عنوان استعدادی درخشان یاد کرد. او به همان نسبت که زندگی پرماجرایی را میگذراند، آثار متنوعی هم مینوشت و کتاب «شبح آلکساندر وُلف» یکی از شاخصترین آثار اوست که نوآوریهای فرمی او را به وضوح نشان میدهد. رمانی که در سنین تثبیت گازدانف به عنوان نویسنده منتشر شد.
رمان «شبح آلکساندر وُلف» از همان آغاز خواننده را در دامن فاجعه میاندازد و از قتلی میگوید که زندگی قهرمان داستان را زیر و رو کرده است. راوی مانند خودِ گازدانف در سنین نوجوانی رهسپار جنگ شده است. جنگی که انگار مهم نیست چه اسمی دارد و کجا رخ داده است، چون ماهیت جنگ در هرحال آشوب و ویرانگری است. راوی به زمان و مکان جنگ نیز اشاره میکند؛ جایی در جنوب روسیه و در خلال جنگ داخلی در اوایل قرن بیستم. اما توصیف کلی از جنگ به گونهای است که گویی در هر جای دیگر دنیا و هر زمان دیگری به همین شکل رخ میدهد؛ شهرها ویران و آدمها کشته میشوند.
نویسنده ماجرای یک قتل را بنمایهی داستان خود قرار داده، اما در گامهای بعدی داستان، در این مسأله تشکیک میکند که آیا اصولاً قتلی اتفاق افتاده یا ترسهای راوی است که به حادثهای چنان پر و بال داده که جنایت به نظر برسد. گرچه راوی از همان ابتدا میکوشد مقتضیات جنگ و حفظ جان خود را توجیهی برای کشتن حریف مقابلش بداند، سایهی سنگین کشتن یک انسان برای سالها روی سرش باقی میماند و ذهن او را به اشکال مختلف درگیر خود میسازد.
راوی واقعه را مدام مرور میکند و با دور کند و تند و از ابعاد گوناگون به آن میپردازد. گرما، خستگی، اغتشاش افکار، ترس و احساس ناامنی در ساعاتی که او مردی جوان را هدف گلولهاش قرار داده بر او چیره شده است. او بر بیمنطقی موقعیت تأکید دارد و معتقد است در هیچ شرایط دیگری امکان نداشته آدمها این طور به جان هم بیفتند و جز به کشتن یکدیگر رضایت ندهند. مرد جوانی که با گلولهی راوی به خاک میافتد تصویری اساطیری برای او دارد و به بسیاری از قهرمانان جنگهای باستانی شبیه است. او جوانی خوش قد و قامت و زیباست که لحظاتی پیش از جان سپردن، نگاه خیرهی کوتاهی به اطرافش میاندازد. نگاهی که در ذهن راوی ماندگار میشود و در هر بار یادآوری جانی دوباره میگیرد.
گازدانف از همان اوایل کار مخاطب را درگیر بازیهای فرمی داستانی خود میکند. راوی پس از روایتی چندصفحهای از آنچه در صحنهی جنگ گذشته، از کتابی میگوید که عیناً همین حادثهی رویارویی دو سرباز و کشته شدن یکی از آنها را در خود جای داده است. نویسندهی کتاب آلکساندر وُلف نام دارد و آن را به زبان انگلیسی نوشته است. اما اصل داستان به همان جنگ کریمه در روسیه اختصاص دارد و قهرمانان داستان همانهایی هستند که راوی در آغاز به آنها اشاره کرده بود.
گویی راوی از داستان خود پا را بیرون میگذارد و آن را از منظری دیگر و در چارچوبی تازه روایت میکند. از اینجا به بعد خودِ وجود آلکساندر وُلف است که تبدیل به معمای اصلی رمان میشود و تمام هم و غم شخصیتها را معطوف به حل خود میکند. مسأله اینجاست که آلکساندر وُلف که نویسندهی کتاب است میتواند همان جوانی باشد که راوی گمان کرده بود کشته شده است. فرضیههای مختلفی دربارهی او مطرح میشود و راوی میکوشد به پاسخی روشن دربارهی این مرد برسد، گرچه راهی پرپیچ و خم در اینباره در پیش دارد.
گازدانف در سبک روایت بسیار شبیه ادگار آلن پو عمل میکند و قصههای معمایی تو در تویی میسازد که ورود به هر بخش از آنها مهارتهای حل مسأله را در مخاطب به چالش میکشد. در بخشهایی از داستان نیز اشاراتی به آثار آلن پو میشود و به نظر میرسد گازدانف بسیار تحت تأثیر این نویسنده بوده و کوشیده رویکردهای تحلیلی او را برای حل مسائل داستانش به کار بگیرد. به همینخاطر مخاطب با رمانی معمایی همراه میشود که در آن نگاه روانکاوانه به روابط انسانی از اهمیت ویژهای برخوردار است. این موضوع به همراه بازیهای تکنیکیای که نویسنده در بخشهای مختلف داستان به کار میبرد از مهمترین ویژگیهای داستاننویسی منحصربهفرد گازدانف است. نویسندهای که در نوع خود میتواند ادگار آلن پوی روسی لقب بگیرد.