حضور محمدجواد ظریف و همراهی مسعود پزشکیان در میزگرد سیاستخارجی تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری، فرصتی بود برای عیانشدن تناقضهایی که او به آن دچار است. وزیر خارجه سابق با لحنی آمیخته به عصبانیت آمده بود تا ضعفهای آشکار پزشکیان در پاسخ به سوالات مبنایی کارشناسان را پوشانده و همچنین از این فرصت در جهت سفیدشویی کارنامه خود و مقصر قلمدادکردن دیگران در ناکامیها و به هدف نرسیدن راهبردهایش بهره ببرد.
ظریف که نشان داده همواره از تندادن به گفتوگوی چالشی پرهیز داشته، با زیرکی خاصی زمانی لب به سخن گشود که کارشناسان حاضر در میزگرد فرصت بهچالشکشیدن او را نداشته باشند و خوراک تبلیغاتی رسانههای اصلاحطلب و فعالین این جریان در شبکههای اجتماعی برای ترغیب قشر خاکستری و حامیان مردد اصلاحات در جهت رایدادن به پزشکیان فراهم شود. فارغ از اینکه هدف طراحان این صحنه مبنی بر استفاده از ظریف در جهت افزایش آرای پزشکیان منتج به نتیجه شود یا نه، حضور ظریف در این میزگرد و اظهاراتش کارکردی منفی علیه او داشت؛ سخنانی که برآیند آن چیزی جز تناقض، اتهامافکنی و سلب مسئولیت از خود نیست.
ظریف در حالی با ترسیم شرایطی بغرنج، توافق با آمریکا و تندادن به برجامهای دیگر را الزامآور میداند که هنوز از پاسخدادن به دلایل ناکامی برجام ۲۰۱۵ و خسارتهای تحمیلشده آن به کشور عاجز است و حتی در رویکردی عجیب دیگر جریانها و نهادها را در آن دخیل میداند؛ جایی که دلایل اصلی عدم بازگشت دولت بایدن به برجام را قانون مصوب مجلس (قانون اقدام راهبردی برای رفع تحریمها) ذکر کرده و حتی همسویی عجیبی بین مجلس و رژیمصهیونیستی برقرار میکند! او مدعی است که بایدن پس از رویکار آمدنش برای بازگشت به برجام آماده بود اما دو واقعه ترور شهید فخریزاده توسط رژیمصهیونیستی و تصویب قانون اقدام راهبردی توسط مجلس در این مسیر خلل وارد کرد و حتی با مظلومنمایی از خوندل خوردن طی ۶ ماه پایانی دوران وزارتش سخن میگوید. اما پر واضح است که وزیر خارجه سابق هیچگاه حاضر نیست با واقعیت فرجام تلخ برجام مواجه شود و سعی دارد برای خود شریکتراشی کند.
حتی بهقدری در این مسیر افراط بهخرج داده که فراموش میکند در حال سند زدن دستاورد همان مجلسی بهنام خود است که آن را مانع اصلی بازگشت دولت بایدن به برجام تلقی میکند. ظریف مدعی است که رسیدن به غنیسازی ۶۰ درصد از افتخارات دولت اعتدال است اما از یاد برده که این قانون اقدام راهبردی مجلس یازدهم و الزام دولت وقت به بالابردن سطحغنیسازی در پاسخ به بدعهدی طرفهای غربی بود که جهش بلند ایران و توانایی سطح غنیسازی بالاتر در کشور را نمایان ساخت نه اراده او و دولت روحانی! اگر دولت اعتدال از اراده وافر برای مقابله با غرب برخوردار بود تا یکسال پس از خروج آمریکا از برجام بهصورت منفعلانه رفتار نمیکرد و حتی در انتظار ثمردادن وعده اروپاییها مبنی بر راهاندازی «اس.پی.وی» و «اینستکس» برای ایجاد کانال تبادل مالی نمیماند. پس آشکار است که ظریف به تناقضهای عجیبی دچار است و تلاش برای سلب مسئولیت از خود و شریکتراشی در نتایج فاجعهبار برجام، موجب راندن چنین اظهاراتی توسط او میشود.
اما نکته مهم دیگری که در سخنان اخیر وزیر خارجه سابق نمایان است، هجمه او به منتقدین برجام و بهصلابهکشیدن آنان در خصوص پرداختن به ضعفهای تیم دیپلماتیک ایران و نقش آنان در خروج بیهزینه آمریکا از برجام است. او اعتقاد دارد که نباید خطای استعمارگر را بهپای افرادی نوشت که در حال مبارزه با استعمار بودند اما در تناقضی عجیب تحریمهای نفتی و بانکی وضعشده علیه ایران را بهگردن دولت احمدینژاد انداخته و با فروکاست خطای همان استعمارگرانی که منتقد آنان است، با نگاهی یکسویه دولت نهم و دهم را عامل اعمال تحریمهای ایران تلقی میکند!
اما عجیبترین بخش اظهاراتش جایی است که افزایش چشمگیر فروش نفت ایران را به سکانداری دموکراتها نسبت داده و به قول خودش «بایدن پیچ را شل کرده» اما هیچگاه حاضر نیست که ذرهبین خود را روی اعتراف وزیر خارجه آمریکا در مجلس سنای این کشور گرفته و نظر دقیقی به اعتراف «آنتونی بلینکن» مبنی بر افزایش تحریمها در کنار ناتوانی آمریکا برای مقابله با صادرات نفت ایران اندازد و صرفاً در تلاش است خنثیکردن بخش اعظمی از تحریمهای نفتی آمریکا توسط رقبای سیاسیاش را انکار و حتی به بزک دموکراتها و دولت بایدن روی آورد!
محمدجواد ظریف در این اندک اظهارات جنجالی خود نشان داد که برخلاف تصویرسازیها، وی درک درستی از امر ملی نداشته و حاضر است سیاستخارجی کشور و مسئلهای ملی را ابزار مطامع شخصی و جناحی خود قرار دهد. این زینده دیپلمات کهنهکاری نیست که سالها مهمترین مناصب دیپلماتیک را در تصاحب داشته و باید فارغ از رویکردهای سیاسی و شخصی به مسائل کلان سیاستخارجی بنگرد.