۱- آدولف هیتلر در کتاب «نبرد من» جملهای دارد با این مضمون: «تودههای بزرگ مردم راحتتر قربانی یک دروغ بزرگ میشوند تا یک دروغ کوچک». هیتلر یکی از سیاستمدارانی بود که بهخوبی مبحث افکار عمومی و روشهای اثرگذاری بر آن را شناخته بود و بههمین علت بخشی از توان دولت خود را روی فنون تبلیغاتی و هدایت افکار عمومی و بهکارگیری فرد متبحری چون جوزف گوبلز متمرکز کرد. مسئلهای که باعث شد در این نوشتار، گریزی به سخن رهبر آلمان نازی زده شود، کارکرد این گزاره بعد از سالهای مدید است. هنوز هم بخش قابلتوجهی از مردم جهان دروغ بزرگ را باور کرده و حتی بهقدری آن را تکرار میکنند که تبدیل به عقیدهای راسخ میشود.
۲- «دروغ بزرگ» نه ابزار محدود برای رسیدن به هدف در سطح خرد بلکه ظاهرا بخش لاینفک سیاستورزی برخی اصلاحطلبانی است که حاضرند مسائل کلان ملی و حوزه سیاستخارجی را قربانی خواست های حزبی خود کنند. نه انتخابات کنونی بلکه در ادوار قبل هم مشاهده شد که چگونه با خلافواقعگویی در سطحی وسیع و تکرار مکرر آن در رسانهها، بخشی از افکار عمومی – بهخصوص طبقه متوسط که قرابت فکری بیشتری با آنها دارد – جهتدهی شده و فضا برای پیشبرد پروژه اصلاحطلبان و همچنین رفعاتهام آنان فراهم شد و حالا در موسم انتخابات، دوباره «دروغهای بزرگ» به صحنه آورده شده است.
در هفتههای اخیر اصلاحطلبان برای سفیدشویی خود و عدم پاسخگویی در خصوص فجایع رقمزده دهه ۹۰ - بهخصوص ناکامی مطلق در عرصه سیاستخارجی و پروژه برجام - بهصورت هماهنگ و گسترده و چون ارتشی منظم، تمرکز خود را روی دروغپراکنی پیرامون قانون مصوب مجلس یازدهم بنا کرده و حتی به سفیدشویی دولت متخاصم و رئیسجمهور آمریکا رویآوردهاند! مدعیاند که دموکراتهای باهوش و مودب – تعبیری که روحانی در خصوص اوباما بهکار برد – پس از قدرتگرفتن بایدن، آماده بازگشت به برجام بودند اما مجلس اصولگرا برای منافع خود و سنگاندازی در مسیر توافق هستهای، قانون اقدام راهبردی را تصویب کرد تا بدین منظور دولت روحانی از احیای برجام عاجز شده و کشور در باتلاق اقتصادی فرو رود. بهواقع آنان میخواهند بهجای پاسخگویی برای شکستهای مفتضحانه خود، شریک تراشیده و فشارهای اقتصادی وارده به مردم را بهروی دوش مجلس اندازند و از این روست که در سناریویی هماهنگ این دروغبزرگ را در هنگامه انتخابات کنونی با کمک رسانههای زنجیره ای خود بهپیش بردهاند. متاسفانه بخشی از جامعه ایرانی بهواسطه مصائب روزمره زندگی، عدم آگاهی وافر، سطحینگری به مسائل کلان، تمایل ذاتیاش به انکار تخاصم دشمن و خودتحقیری، فریب این دروغ را خورده و دیگر نشانی از ددمنشی دشمنی نیست که بهخون تکتک ایران تشنه است و اگر امکانش مهیا باشد، برای نابودیاش به هر روشی متوسل میشود. حالا مجلس و اصولگرایانی متهماند که از قضا ابزاری برای چانهزنی بهتر و مانور بیشتر در مذاکرات با غرب را مهیا کرده و اصلاحطلبان آنان را در جایگاه جلاد نشاندهاند!
۳- باید هشیار بود و ابعاد پروژه دروغ بزرگ اصلاحطلبان را افشا کرد. مبادا بهواسطه اهمال و تغافل و عدم روشنگری، روزهای سیاه دهه ۹۰ تکرار شود. ایران ما دیگر توان تحمل شرایط فرسایشی مذاکره و تحریم و قطعنامه و نگاه به مذاکرات وین و ژنو را برای پیشبرد سادهترین امور کشور ندارد. نمیخواهیم به روزهایی بازگردیم که صاحبان قدرت، FATF و تحریم را سپر بلای خود مقابل انتقادات و واردنکردن واکسن تلقی میکردند. دیگر توان قدرتگیری مدعیانی را نداریم که ناکارآمدی و ناتوانی خود در فروش نفت را انکار کرده و خواستار تسلیم مقابل دشمن و تحویل موشکهایمان شدند. ایران ما یارای دوگانهسازیهای کاذب پیرامون میدان و دیپلماسی را نداشته و نمیتوان حضور کسانی را تحمل کرد که بنایشان بر مقابله با هسته سخت نظام بوده و حیاتشان به تقابلهای بیمورد وابسته است.