جامعه ایران در وضعیتی است که سیطره رسانهها، امیال و ارزشهای او را ساخته و سازماندهی کرده و آنچه را که نیاز واقعی اوست، از کانون توجهات کنار زده و نیازهای دستچندمی و کاذب را به جای آن مینشاند. اثبات این گزاره چندان سخت نیست و اگر به اطرافمان نظر انداخته و بیان مطالبات مردم و نخبگان سیاسی خطاب به رئیسجمهور و دولت جدید را مورد تدقیق قرار دهیم، این مسئله خودنمایی بیشتری پیدا میکند.
پس از رایآوری مسعود پزشکیان در انتخابات ریاستجمهوری و در آستانه تشکیل دولت چهاردهم، آنچه که بیشتر مورد اعتنا قرار گرفته، پرداختن و بیان مطالباتی نظیر جمعآوری گشت ارشاد، رفع فیلترینگ و مسائلی در حوزه آزادیهای اجتماعی است. هر روزه رئیسجمهور مورد خطاب بخشی از مردم و سیاسیون قرار میگیرد و عمده خواسته آنان، تلاش برای برداشتن این موانع و تحقق خواستههای مردم است. مطرحکردن این مطالبات و نسبتدادن آن به مردم در حالی است که چالشهای عمیقتری در زندگی مردم به چشم میخورد که مهمترین آن، سطح پایین درآمدها و عدمهمخوانی با هزینههای زندگی است. عموم مردم و کارگران و کارمندان در حالی با دستمزدهای 10 تا 15 میلیونی گذران زندگی میکنند که بنا بر دادههای نهادهای رسمی، خط فقر به 30 میلیون تومان رسیده و واضح است که یک شکاف بسیار عمیق در حوزه معیشت عموم مردم مشاهده میشود.
علیرغم این مسئله، اما آنچیزی که در صدر توجهات قرار گرفته و در قالب خواسته اصلی مردم از رئیسجمهور مطالبه میشود، برداشتن فیلترینگ و مسائلی از این قبیل است و جالب اینکه در سطوح کلان سیاسی هم این موضوع شدت و حدت بیشتری دارد. گویی تمام معضلات اجتماعی در ایران حل و فصل شده و آن چیزی که برای قاطبه مردم اهمیت دارد، دسترسی بهتر به اینترنت و گشت و گذار آزاد در آن است! امروز کسی از رئیسجمهور و دولت جدید مطالبه نمیکند که در اولین گام برای اصلاح دستمزدهای ناعادلانه، پوشش بیشتر بیمهها، کاهش آمار بیکاری و بزهکاریهای اجتماعی قدم بردارد و همه چیز به فیلترینگ و گشت ارشاد و ... خلاصه شده است.
رسانه با ما کاری کرده که مسائل فرعی و دغدغههایی که اولویت اول جامعه نباشند، ارج و قرب یافته و مردم یکصدا خواستار طرح آن در فضای رسمی باشند. هنوز درک نکردهایم که دسترسی به اینترنت آزاد، مطلوب است اما تا زمانی که مردم دغدغه نان و هزینه مسکن و درمان و ... را بهصورت جدی داشته باشند و خیل عظیمی از تحصیلکردگان با بیکاری مواجهند، اینترنت بدون فیلتر هم دردی از ما دوا نمیکند؛ نیل به این مقصود فقط در حکم مُسکنی است که موقتاً آلام زندگی را برای مدتزمان محدودی از مقابل انظار پنهان کرده و پس از مدتی، زخم این دردهای مزمن دوباره سرباز خواهد کرد و این مطلوب کسانی است که مرادشان، سرگرمکردن بخشی از جامعه با مسائل فرعی و حاشیهای است. عدهای میخواهند که سطح مطالبات عموم مردم به چنین مباحثی تنزل یابد و آن خواستههای اساسی که تحقق آن نیازمند ایده و راهبرد صحیح و تلاش وافر است، در فضای عمومی بیان نشود. این ناخودآگاهی جمعی، درد مزمن جامعه ایران است و تا چارهای برای آن اندیشیده نشود و مردم با تلخی واقعیت مواجه نشوند، نمیتوان امید چندانی به اصلاح امور و ارتقای شرایط کشور داشت.