رویابینی در سیاست خارجی !

سعید ونکی، گروه سیاسی الف،   4030702108 ۲۳ نظر، ۶ در صف انتشار و ۵ تکراری یا غیرقابل انتشار

سفر رئیس‌جمهور به نیویورک برای حضور در نشست سازمان ملل بهانه‌ای برای بازشدن باب جدیدی از ساده‌سازی‌های برخی اصلاح‌طلبانی شده که برداشتشان از واقعیات حاکم بر نظام بین‌الملل بسیار سطحی بوده و پیچیدگی‌های آن را در نظر نمی‌گیرند.

چند رسانه اصلاح‌طلب طی گفت‌وگو با تحلیلگران منتسب به این جریان پیرامون سفر پزشکیان به ایالات‌متحده، آن را فرصتی برای گفت‌وگوهای ایران و آمریکا تلقی کرده و حتی خواستار مذاکرات مستقیم میان رئیس‌جمهور و دو نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا شده‌اند که همین مسئله نشان از عدم‌ احاطه آنان به واقعیاتی دارد که فارغ از این فانتزی‌های زیبا بر نظام بین‌الملل حاکمیت دارد.

این دسته از اصلاح طلبان که این روزها سعی دارند پیرامون مناقشه‌ای ریشه‌دار، عمیق و چندجانبه میان ایران و آمریکا تفاسیری سطحی ارائه داده و کاستن از سطح تنش را با اقداماتی ظاهری ممکن تلقی کنند دارای فهمی قبیله‌ محور از مناسبات حاکم از روابط بین‌المللند. آنان روابط بین‌الملل را به شکل عشیره‌ای و قبیله‌ای دیده و از همین روست که کنار‌گذاشتن اختلافات را راهی به‌سوی همکاری و پیشرفت می‌دانند. در این چارچوب، زعمای قبیله اگر چشم بر روی اختلافات بسته و تخاصم‌ها را کنار بگذارند فرصت حل و فصل مناقشات فراهم گشته که این نگاه فروکاست مولفه‌های کلیدی و مهم این حوزه به مسائلی ساده و پیش‌پا افتاده است.

این نگاه از عدم توجه به مسئله توازن قوا و عنصر کلیدی منافع کشورها رنج برده و بدون درنظرگرفتن این عوامل، صرفاً اراده بازیگران جهانی برای درانداختن طرحی نو را در حل و فصل مناقشات موثر می‌داند. در موضوع مشاجره ایران و آمریکا که برخی تحلیل‌گران اصلاح‌طلب سفر رئیس‌جمهور به نیویورک را دارای ظرفیت برای کلید‌زدن حل اختلافات قلمداد می‌کنند نه‌تنها توجهی به عقبه مناقشات ریشه‌دار گذشته نشده بلکه تجربه متاخری که پیرامون روابط دو کشور در یک دهه گذشته به‌ ثبت رسید و سطح جدیدی از اختلافات را رقم زد هم مغفول مانده است.

برجام که آغازگر فصل جدیدی از روابط فی‌مابین ایران و آمریکا بود، نشان داد عدم توازن نسبی میان دو کشور نه تنها فرصتی را برای حل چالش‌ها و کاستن از اختلافات فراهم نخواهد کرد بلکه توافق در هر سطحی موجب خواهد شد تا ایالات‌متحده این مسئله را به‌عنوان اهرم فشار در نظر گرفته و به‌سوی زیاده‌خواهی میل کند. این راهبرد آمریکا بر اساس منافع ملی تعریف‌شده آن و مبتنی بر ستاندن امتیاز با بهره‌گیری از اهرم فشارهای وارده به ایران بود که مشاهده شد استراتژی‌های یکسانی پیرامون این مسئله در دو طیف دموکرات و جمهوری‌خواه وجود داشت و صرفاً تفاوت در تاکتیک‌های نرم و سخت اتخاذشده بود.

بنابراین در مواجهه با قدرت‌های تمامیت‌خواه، نه حسن‌نیت ایران محلی از اعراب دارد و نه نشان‌دادن صلح‌طلبی و رساندن پیام آشتی به جهان. آنچه که واجد اعتبار است برقراری توازن نسبی و ایجاد هزینه برای دیگر بازیگرانی است که جز تقابل و ایجاد فشار و ستاندن مولفه‌های قدرت ایران راهبرد دیگری ندارند و هر سطحی از تعامل را نوعی ضعف تلقی می‌کنند.

اگرچه ایران به‌جز رژیم‌صهیونیستی همواره آماده گفت‌وگو با دیگر کشورها بوده و تجربه‌های متعدد طی‌شده در دهه‌های گذشته موید این نکته است که گفت‌وگو در شرایط برابر و با احترام به حقوق مسلم خود مورد پذیرش جمهوری‌اسلامی است و برخلاف تعابیر مطروحه برخی تحلیل‌گران اصلاح‌طلب، ایران نه ستیزه‌جوست و نه با دنیا سر جنگ دارد که به مخابره پیام صلح‌طلبی و آشتی‌جویی از سوی رئیس‌جمهور نیاز باشد.

این قسم ساده‌سازی‌ها پیرامون کلان‌مسئله‌ای ریشه‌دار و تقلیل مناقشه‌ ایران و آمریکا به اختلافاتی که امکان رفع و رجوع آن با گفت‌وگو فراهم است، هیچ نسبتی با واقعیات حاکم بر نظام بین‌الملل ندارد و صرفاً بذر ناآگاهی را در افکار عمومی خواهد کاشت.