رویارویی مقاومت و اسرائیل و تنشهای جدی میان ایران و رژیمصهیونیستی و شرایطی که منجر به دومین حمله تاریخی سپاه پاسداران به سرزمینهای اشغالی شد و با درنظرگرفتن توحش بیسابقهای که صهیونیستها در غزه و لبنان بهخرج میدهند، موضوعی را در میان افکار عمومی و حتی برخی سیاسیون برجسته کرده که مربوط به دکترین نظامی ایران است. اینکه جمهوریاسلامی توانسته با وجود تحریمهای سنگین و محدودیتهایی که طی سالیان متمادی گریبانگیرش شده در عالیترین سطوح تکنولوژیک و همپا با قدرتهای جهانی به یکی از قدرتهای بلامنازع موشکی دنیا تبدیل شده و پدافندهای قوی غربی را تحقیر کند، دست کمی از معجزه ندارد.
با علم به بازدارندگی معقول ایران و روند رشد و توسعه فوقالعاده در عرصه نظامی، آنچه که بسیاری را درصدد ارتقای سطح بازدارندگی انداخته، مواجهه با دشمن شرور، خونخوار و دیوانهای است که چه برای بقای خود و چه برای ضربهزدن هیچ خط قرمزی ندارد. آنچه که طی یک سال اخیر در غزه و اخیراً در لبنان توسط صهیونیستها بهثبت رسید، فارغ از ناتوانی آن در جهت رسیدن به اهداف خود از یک جنایت بیسابقهای حکایت میکند که در تاریخ مشابه آن کمتر وجود دارد. اسرائیل در عصر رسانه و زمانهای که کوچکترین وقایع به دنیا مخابره میشود، حدود ۵۰ هزار نفر را به کام مرگ کشانده و حتی هیچ ابایی هم از علنیکردن جنایات خود علیه زنان و کودکان بیدفاع ندارد و آن را اقدامی در جهت تامین امنیت خود تلقی میکند. عجیبتر از آنکه جامعه جهانی هم بهدلیل حمایتهای آمریکا توانی برای متوقفکردن جنایتهای اسرائیل نداشته و حتی از ابزار تحریم هم برای مقابله با آن بهره نمیبرد و این چنین اسرائیل فرصتی برای کشتار پیدا میکند.
شکی نیست که بهدلیل احاطه اسرائیل از سوی مقاومت در جبهههای مختلف، کارآیی عیانشده سلاحهای ایرانی، نداشتن عمق استراتژیک و مساحت کم سرزمینهای اشغالی که تنگنای بزرگی را برای آن فراهم میکند، صهیونیستها در مواجهه با ایران حتی با وجود بهرهمندی از کمکهای آمریکا هم امکان نبرد در جنگ برابر را ندارند اما آن مسئلهای که نگاه ویژهای را میطلبد، برخورداری رژیم از سلاح اتمی است. صهیونیستها نشان دادهاند که به بدیهیات و قواعد ابتدایی جنگ پایبند نبوده و اگر شرایط ایجاب کند چهبسا برای نجاتیافتن خود به این گزینه روی آورند.
از این روست که بسیاری با توجه به شرایط جدیدی که در نبرد مقاومت و اسرائیل در جریان است، از لزوم تجدیدنظر در دکترین نظامی ایران سخن گفته و آن را اقدامی در راستای ارتقای بازدارندگی تلقی میکنند. از این نظر این اقدام نه مطلوب ایران بلکه شرایطی است که به کشور تحمیل شده و در راستای حفظ کیان کشور و جان مردم است. به تعبیر دیگر در شرایط کنونی و مواجهه با رژیمی که از منطق محاسبهگری بهرهای نبرده و با وخامت بسیاری روبروست و چهبسا دست به انتحار بزند، فرصت مناسبی برای تجدیدنظر در دکترین نظامی ماست.