در ماه هاي اخير و پس از تهاجمات پي در پي اسرائيل به منافع ايران و محور مقاومت، بحث بازدارندگي هسته ای مجددا در بين عامه مردم و مسئولين داغ شده است. از رئيس شوراي راهبردي روابط خارجي و عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام تا نمايندگان مجلس و کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي در مورد امکان یا ضرورت بازبيني در بازدارندگی هسته اي بطور علنی اظهار نظر نمودند. اين نوشتار سعي دارد (با فرض تصميم نظام بر ايجاد بازدارندگی هسته اي) الزامات دريايی و ملاحظات جانبی آن را تشريح کند و برخی تصورات در جامعه را تصحیح نماید.
سه گانه هسته ای چیست؟
براي ايجاد بازدارندگی هسته ای نياز به پرتاب موفق و مطمئن سلاح هسته ای ميباشد که به آن، «سه گانه هسته ای» گويند که عبارت است از: موشک های بالستيک قاره پيمای زميني (ICBM)، موشکهای بالستيک زيردريايی و بمب افکن های استراتژيک با بمبها و موشکهاي هسته ای. معمولا اتکا بر موشکهای بالستيک زمينی کمتر است چراکه فرض ميشود پايگاههای زميني که مطمئنا محل آنها از قبل شناسايی شده، اولين اهدافي هستند که در صورت بروز جنگ، منهدم ميشوند. هواپيماهای بمب افکن نيز چندان قابل اتکا نيستند چراکه دارای اختفاء نبوده و خود پلتفرم پرتاب (هواپيما) ممکن است در حين انتقال منهدم گردد. تنها زيردريايي هایی اتمی مجهز به سلاح اتمی (SSBN) بوده اند که در دوران جنگ سرد و پس از آن به عنوان مهمترين عامل بازدارندگي هسته ای مطرح بوده اند چراکه بطور مخفيانه امکان حضور در هر نقطه ای از اقيانوسها را دارند و ميتوانند از عمق 50 متری آب اقدام به پرتاب موشکهاي بالستيک (قاره پيماي) هسته اي کنند. به همین دلیل است که دو سوم کل تسلیحات اتمی آمریکا بر روی زیردریایی های آنها مستقر است. با توجه به افزايش احتمال رديابي موشک در برد زياد، بطور عمده براي ايجاد بازدارندگي از زيردريايي های هسته اي استفاده ميشود و همين موضوع در دوران جنگ سرد و پس از آن عامل ايجاد بازدارندگي و توازن وحشت براي تضمين ضربه دوم و جلوگيري از جنگ هسته ای بوده است.
وضعیت ایران در سه گانه بازدارندگی هسته ای
با فرض اینکه ایران همین امروز دارای کلاهک هسته ای باشد، باید روی پلتفرم های پرتاب آنها بیشتر تمرکز نماید چرا که وضعیت مناسبی از این لحاظ ندارد و باید هرچه زودتر تدابیری اندیشیده شود. ايران در حوزه طراحي و ساخت بومي موشکهای بالستيک داراي نقطه قوت مناسبي بوده است که البته آن نيز بدليل برخي ملاحظات سياسي تا برد 2000 کيلومتر محدود بوده است. اين در حالي ست که براي دسترسي به کشورهاي اروپاي غربي و شمال غربي حداقل نياز به برد 4500 کيلومتر و براي دسترسی به خاک آمريکا نياز به برد بیش از 10000 کيلومتر از خاک ايران ميباشد.
در حوزه زیردریایی هم تا به امروز هيچيک از زيردريايي های ايران قابليت پرتاب موشک های برد زياد و موشک های عمودپرتاب را نداشته اند. البته در دنيا نمونه هاي متعددي از زيردريايي های ديزل الکتريک چيني، روسي و کره ای وجود داشته اند که قابليت پرتاب 2 تا 3 فروند موشک عمودپرتاب قاره پيماي هسته ای را داشته اند. زیردریایی کلاس «رومئو» نمونه ای از آن است. يعني براي پرتاب موشکهای هسته اي لزوما نيازی به زيردريايي هسته اي نمي باشد. از آنجا که تفکر بازدارندگي هسته اي در دکترين نظامي جمهوري اسلامي وجود نداشته لذا تا به امروز هيچ يک از زيردريايي های ايران چنين قابليتي نداشته اند. ولي خوشبختانه در سه دهه اخير ايران تجربه خوبي در حوزه طراحي و ساخت بومي زيردرياييهاي نظامي داشته است. از جمله زيردريايي هاي فاتح، السابحات، غدير و بعثت و همچنين کاربري زيردريايي هاي کلاس طارق. در صورتيکه ايران بخواهد از امروز تصميم به بازدارندگي هسته ای بر پايه زيردريايي های نظامي خود بگيرد حداقل به يک دهه زمان براي طراحي و ساخت زيردريايي خاص نياز دارد.
تجهيز دريايي ديگری که امروزه در زمان کوتاهتری ميتواند براي پرتاب موشکهای هسته ای استفاده شود، کشتيهاي پشتيبانياي هستند که از تغيير کاربري کشتي هاي تجاري (کشتي هاي نفتکش و کانتينربر) ايجادشده اند که هم در اختيار ارتش و هم در اختيار سپاه مي باشد مانند ناوبندر مکران، شهيد رودکي و شهید مهدوی. با توجه به اينکه اين کشتي ها از تغيير کاربري کشتي های تجاری موجود تأمين مي شوند در زمان نسبتا کوتاهی در دسترس قرار ميگيرند که امروزه در آبهاي دوردست اقيانوسي حضور دارند. يکي از مزاياي مهم اين ناوهای پشتيبانی اين است که بدليل تناژ بالا (چند ده هزار تني) داراي پايداری مناسبي محيط اقيانوس و در معرض امواج اقيانوسي هستند بطوريکه ميتوان از آنها با ايمني و پايداري کافي براي پرتاب موشک هاي قاره پيماي هسته اي استفاده کرد. در حال حاضر، ايران در يک دهه اخير روي پرتاب موشک از لانچرهاي عمودی بر روی شناورهاي خود تمرکز نموده است به گونه اي که در ناوهاي جديد نيروي دريايي ارتش و سپاه مانند کلاس شهيد سليماني و کلاس موج اين لانچرها ديده شده اند.
ولي اشکال مهم اين شناورها اينست که بدليل تناژ کم ( 1000 تن و کمتر) نميتوانند بطور ايمن وپايدار در معرض امواج اقيانوسي براي پرتاب موشک هاي قاره پيما و آن هم هسته اي بکار گرفته شوند. چراکه پايداري پلتفرم براي پرتاب اين نوع از پرتابه ها بسيار اهميت دارد. بنابراين باز هم ميتوان تأکيد نمود که در شرايط فعلي که ايران داراي پلتفرمهاي لازم براي بازدارندگي هسته اي نيست، ناوهاي پشتيباني ميتوانند گزينه اي مناسب براي پرتاب موشک در فاصله اي دور از سرزمين اصلي باشند. هرچند که اين ناوها هرگز داراي اختفاي زيردريايي ها نخواهند بود.
از آنجاکه تا به امروز، بازدارنگي ايران مبتني بر قدرت موشکي و پهپادي و نيروهاي نيابتي بوده است و تمرکزي بر بازدارندگي هسته اي وجود نداشته، هيچيک از پلتفرم هاي سه گانه، آماده براي پرتاب موشک بالستیک هسته اي نيستند. ايجاد آمادگي در اين زمينه، در هر سه مورد پلتفرم هاي پرتاب کلاهک هسته اي (سه گانه هسته اي) نياز به حداقل يک دهه تلاش علمي و صنعتي متمرکز و فشرده دارد (با فرض آماده بودن کلاهک هسته اي). در ماههاي اخير و پس از تهاجمات پي در پي و موفق اسرائيل به منافع ايران و ترور رهبران محور مقاومت از اسماعيل هنيه در تهران تا سيد حسن نصراله در عمق زمين در لبنان، اين پيام مستقيم را براي ايران در پي داشته است که محور مقاومت در شرايط حاد جنگي تا چه حد آسيب پذير هستند. از طرفي دو مرتبه تهاجم مستقيم موشکي و پهپادي ايران به خاک اسرائيل و بسيج شدن قدرتهاي فرامنطقه اي و حتي برخی کشورهاي همسایه براي رهگيري و انهدام اين پرتابه ها بخوبي نشان داد که ايران براي دسترسي و ضربه زدن به دشمنان خود (با توجه به نیاز به عبور از آسمان چند کشور)، کار دشواري در پيش دارد. وقتي دسترسي به خاک اسرائيل که نزديکترين دشمن ايران است تا اين حد دشوار است، مشخص است که دسترسي به خاک اروپا و آمريکا در صورت لزوم تا چه حد دشوارتر است. لذا بديهي و مسلم است که استقرار و تمرکز سامانه هاي متعدد رهگيري دشمنان و وابستگان آنها در اطراف مرزهاي ايران، کارشناسان نظامي و استراتژيست هاي ايران را به سمت پلتفرم هاي متحرک در دريا و پلتفرم هاي فراسرزميني سوق خواهد داد.
چالشهای بازدارندگي
موضوع ديگري که مطرح ميشود اين است که اگر ايران توانايي ساخت 4-3 کلاهک هستهاي را داشته باشد به بازدارندگي هستهاي رسيده است. اين يک اشتباه مُحرز است. هيچ کشوري با 4-3 کلاهک هسته اي و بدون پلتفرم هاي متعدد و فراسرزميني (دريايي و زميني) و بدون موشکهاي برد بلند (8 هزار کيلومتر و بيشتر) نميتواند به بازدارندگي هسته اي برسد چراکه احتمال کمي براي دسترسي و آسيب متقابل به دشمن خود دارد. بنابراين صرفا در شرايطي يک کشور ميتواند به بازدارندگي هسته اي خود مطمئن باشد که: 1) حداقل دهها کلاهک هسته اي داشته باشد. 2) داراي پلتفرم هاي متعدد، مخفي و فراسرزميني باشد. بطور مثال، طبق اعلام نيروي دريايي آمريکا، هر يک از زيردرياييهاي آمريکايي حامل موشکهاي هسته اي براي تضمين ضربه دوم و اطمينان از نابودي دشمن در صورت بروز جنگ، براي تمرکز بر اهداف خاصي در کره زمين مستقر شده اند؛ آبهاي شرقي براي چين و کره شمالي، آبهاي شمالي براي روسيه و کشورهاي متحد آن، آبهاي جنوبي براي خاورميانه و ايران. مثلا هر زيردريايي آمريکايي 20 لانچر موشک دارد که هر موشک (مانند ترايدنت 2) داراي 8 کلاهک هسته اي هوشمند MIRV با برد 8000 کيلومتر است. يعني هر زيردريايي به تنهايي ميتواند 160 کلاهک هسته اي حمل کند و دو سوم کلاهک هاي اتمي آمريکا بر روي زيردرياييهاي آن مستقر است. همچنين آمريکا از جزيره گوآم (در اقيانوس آرام) و جزيره ديه گو گارسيا در اقيانوس هند براي استقرار موشکهاي هسته اي زميني خود استفاده کرده است. از طرف دیگر، آمريکا از کشتي تجاري تبديلشده با نام T-AK (کشتيهاي باربري فرماندهي Sealift) براي حمل موشکها و تدارکات به سايتها استفاده میکند. ملاحظه میشود که آمریکا علیرغم داشتن انواع بمب افکنهای پیشرفته تا چه حدی روی تنوع دادن به پلتفرمهای پرتاب موشکهای هسته ای خود تمرکز نموده است. متاسفانه ايران فعلا هيچکدام از دو شرط فوق را ندارد و حتي برد موشکهاي خود را نيز بطور خودخواسته به 2000 کيلومتر محدود نموده است. اين در حالي است که براي دسترسي به شمال و غرب اروپا حداقل به برد 4500 کيلومتر و بيشتر نياز است.
الگوی کره شمالی در ایجاد بازدارندگی هسته ای
بررسي نمونه کره شمالي براي ايجاد بازدارندگي هسته اي ميتواند جالب باشد. کره شمالي همزمان با اعلام هسته اي شدن سه اقدام اساسي را نيز پيش برد: 1) برد موشکهاي خود را به 13 هزار کيلومتر رساند. موشک هواسونگ15 به تخمين مهندسين ژاپني و آمريکايي 13000 کيلومتر برد دارد و ميتواند کل مناطق دنيا جز آمريکاي جنوبي را مورد هدف قرار دهد. 2) موشکهاي خاص پرتاب شونده از زيردريايي به نام «پوکوکسونگ1» با برد2500 کيلومتر با قابليت حمل کلاهک هسته اي را ساخت. 3) زيردريايي ديزل الکتريک با قابليت حمل 3-2 فروند موشک هستهاي با نام «هيرو کيم کان اوک» ساخت. همچنين رهبر کره شمالي در سال 2023 اعلام کرد که قصد ساخت زيردريايي با رانش اتمي و برد نامحدود دارد. بنابراين مسلم است که نائل شدن به «بازدارندگي نهايي»، الزاماتي فراتر از غني سازي اورانيوم 95 درصدي و حتي فراتر از ساخت و تست کلاهک اتمي دارد.
نتايج بازدارندگي هسته اي
از نتايج بارز بازدارندگي هسته اي، جلوگيري از جنگي هولناک در دوران جنگ سرد و بعد از آن بوده است. امروزه نيز هيچيک از کشورهاي داراي تسليحات هسته اي، درگير جنگ تمام عيار که ماهيت وجودي آنها را تهديد کند نمي شوند و نهايتا درگير جنگهاي محدود و عمدتا پارتيزاني با گروههای شبه نظامی مي شوند. بطور مثال در جنگ روسيه و اوکراين، آنچه باعث عدم تهاجم گسترده غرب و ناتو به روسيه شده، ترس از تسليحات هسته اي بوده است به حدي که ناتو حاضر نشد اوکراين را به عضويت خود درآورد و حتي موشکهاي دوربرد و تسليحات اتمي به آن بدهد. عمده تسليحاتي که از طرف غرب به اوکراين داده شده است، تسليحات تدافعي براي دفاع از سرزمين خود بوده است نه تهديد خاک روسيه. این در حالی است که زلنسکی در چند روز گذشته صراحتا اعلام نمود که کشورش دارای فناوری ساخت سلاح هسته ای میباشد و تمام تلاش خود را در این زمینه خواهد کرد.
در موفق بودن بازدارندگي هسته اي کره شمالي نيز صرفا همين صحبت مايک پمپئو، وزير خارجه وقت آمريکا در سال 1397 در پاسخ به اين پرسش که «چرا شرايط و ادبيات حرف زدن شما با کره شمالي و ايران اينقدر متفاوت است؟» کفايت ميکند که گفت: «شرايط ايران و کره شمالي کاملا متفاوت است. کره شمالي تسليحات هسته ای دارد که قابليت رسيدن به خاک آمريکا را دارد». يعني او صراحتا ادبيات و رفتار غيرتهديد آميز عليه کره شمالي (بر خلاف رفتار کاملا تهديد آميز عليه ايران) را دو چيز عنوان ميکند: 1) داشتن سلاح اتمي 2)قابليت رسيدن به سرزمين آمريکا. بنابراين ميتوان بروشني فهميد که چرا آمريکاييها مستقيما مهمترين سردار ايران سردار سليماني را ترور ميکنند و مسئوليت آن را صراحتا بر عهده ميگيرند و حتي فيلم اين ترور را هم پخش ميکنند و هيچ ترسي از عکس العمل ايران ندارند ولي در مقابل کره شمالي هرگز چنين خطايي نميکنند!!. در مورد هند و پاکستان هم چنين است. دو دشمن قديمي هرگز وارد درگيري سخت و طولاني نشدند چراکه هر دو ترس از تهاجم اتمي دارند. در مورد اسرائيل هم چنين است. اسرائيل همواره با گروههاي مقاومت و جنگهاي محدود و البته کاملا نابرابر (از نظر قدرت و تنوع تسليحات) به نفع اسرائيل مواجه بوده است. دو تهاجم موشکي ايران به اسرائيل نيز به تفسير بسياري از مفسرين شرقي و غربي، کاملا محتاطانه و با حداقل تلفات بوده است. حالا سوال مهم اينجاست که از خود بپرسيم چرا ايران در مقابل يک تحقير مسلم که همان ترور اسماعيل هنيه در قلب تهران بود، مستقيما زيرساختها، پالايشگاهها، نيروگاهها، فرودگاهها و مناطق شهري و نهاد نخست وزيري و غيره را هدف قرار نداد؟ آيا توان موشکي آن را نداشت يا محاسبهاي از جاي ديگر ميکرد؟. پاسخ اين را ميتوان در مصاحبه سردار حاجی زاده در پاسخ به چرایی حمله محدود و با اطلاع قبلي به پايگاه عين الاسد يافت!. ماهيت و باطن جواب کاملا روشن و واضح است: کشوري که بازدارندگي هستهاي ندارد مجبور است کوتاه بيايد حتي در مقابل ترور علني سرداران بزرگ خود و محور مقاومت در جاي جاي جهان و حتي در خود تهران !.
آيا بازدارندگي با موشک و پهپاد در آینده ممکن است؟
استراتژيستهايي که در دنيا بخوبي با مفهوم «بازدارندگي» آشنا هستند ميدانند که وقتي منافع کشوري بطور واضح و علني، آنهم بطور مکرر مورد تهاجم مستقيم دشمنان قرار ميگيرد يعني آن کشور نتوانسته به بازدارندگي لازم برسد. همين مسئله که ايران مجبور ميشود دو مرتبه مستقيما به خاک اسرائيل، موشک و پهپاد پرتاب کند، به خودي خود يعني اينکه نتوانسته بازدارندگي مطمئني عليه يک رژيم خونخوار و کودککش و بيملاحظه ايجاد کند. يا در مورد مسئله ترور علني سردار سليماني و نحوه عکس العمل ايران هم همين موضوع برقرار است. شايد يک روزي دنيا تصور ميکرد ترور مهمترين و قويترين رهبر مقاومت يعني سيد حسن نصرالله آنهم با بمب هاي سنگرشکن آمريکايي، يک جنگ گسترده و شديد ايجاد کند ولي چنين اتفاقي نيفتاد و تقريبا همه رهبران معروف حزب الله و حماس يکي يکي ترور شدند بدون اينکه عکس العمل شديدي ايجاد کند. ساخت موشکهاي نقطه زن و پهپادهاي دوربرد از افتخارات مسلم فرزندان نخبه اين سرزمين است ولي آيا پهپادهايي با خرج انفجاري 20 کيلوگرمي يا موشکهايي با خرج انفجاري 500-300 کيلوگرمي ميتوانند تغيير محسوسي در صحنه نبرد با دشمنان مسلح به انواع و اقسام تسليحات کشتار جمعی ايجاد کنند؟ این در حالیست که ضعیف ترین بمب اتمی، امروزه معادل چند میلیون کیلوگرم خرج انفجاری قدرت دارد. یک بمب هسته ای کوچک با ۶۴ کیلوگرم اورانیوم غنی شده معادل با انفجار ۱۵ هزار تن TNT قدرت دارد. آيا اين تطابقي با آيه شريفه قرآن که ميفرمايد «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة وَ مِنْ رِباطِ الْخَيلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّکُمْ» دارد؟!. به نظر ميرسد وقت آن رسيده است که حاکمان جامعه اسلامي، همزمان و همپا با متن جامعه و نخبگان، به سوالات اساسي در حوزه کفايت بازدارندگي فعلي پاسخ دهند و متوجه اين موضوع باشند که مسلما با توجه به اتفاقات ماههاي اخير، رفتار آينده دشمنان با ايران، متفاوت، تهاجمي تر و مستقيما متوجه سرزمين ايران و بزرگان ايران خواهد شد. آنچه ما در طول انقلاب از رهبران و بزرگان انقلاب و شهداي بزرگ خود آموخته ايم اين بوده است که «هر موقع در مناطق جنگي راه را گم کرديد نگاه کنيد آتش دشمن کدام سمت را ميکوبد. همان جبهه، جبهه خودي است». حالا چگونه است که وقتي اسرائيل و آمريکا و اروپا و همه دشمنان منطقه اي ايران بر عليه بازدارندگي هسته اي ايران متحد شده اند و علیه آن برنامه ریزی و تهدید میکنند، ما هم سخنان آنها را تکرار و تاييد و تاکيد مي کنيم؟! آيا اين عجيب نيست؟ آيا تا دير نشده نبايد فکري کرد؟.
پیشنهاداتی برای ایران
به نظر نویسنده، ایران با توجه به واقعیات امروز جهان، نحوه برخورد اسرائیل، حمایت محکم غرب از هرگونه اقدام وحشیانه اسرائیل و از همه مهمتر، انگیزه و تلاش مجدانه غرب و اسرائیل برای تحقیر ایران، هیچ چاره ای جز بازدارندگی هسته ای ندارد. برای هسته ای شدن واقعی (با فرض وجود بمب هسته ای) باید اقدامات زیر هرچه زودتر شروع شوند:
1)محدودیت خود خواسته برای برد 2000 کیلومتری (که تضمین کننده امنیت اروپا بود) باید هرچه زودتر برداشته شود و هدفگذاری برای موشک هایی با حداقل برد 4500 کیلومتر تا 8000 کیلومتر مد نظر قرار گیرد. اروپا در وقایع اخیر اسرائیل، حمایتهای تسلیحاتی از آن و مشارکت اساسی در رهگیری و انهدام موشک های ایران در وعده صادق 1 و 2 نشان داد که منافع و حیثیت ایران برایش کوچکترین ارزشی ندارد پس محدود کردن برد موشکهای ایران برای اعلام حسن همجواری با اروپا مطلقا دلیلی ندارد.
2)هرچه زودتر صنایع دفاعی برای طراحی و ساخت زیردریایی های دیزل الکتریک حامل موشکهای عمودپرتاب اتمی (همانند نمونه کره شمالی) اقدام کند. همچنین میتوان بازطراحی برای تبدیل زیردریایی های موجود فعلی در زمان کوتاهتر برای این منظور اقدام نمود.
3)ایجاد قابلیت پرتاب موشک هسته ای از همه ناوهای نظامی موجود و حتی ناوهای پشتیبانی (ماحصل تبدیل کشتی های تجاری) یک ضرورت انکارناپذیر است. ایجاد این قابلیت روی ناوهای فعلی باعث میشود که (حتی در صورت عدم حمل واقعی موشک های هسته ای)، ترس و هراس زیادی در دل دشمن ایجاد گردد. مجموع عوامل فوق باعث خواهد شد که نگاه همه دشمنان برای مقابله با ایران، صرفا روی چارچوب مرزهای سرزمینی ایران نباشد و بدانند که ایران گزینه های متعددی در آبهای فراسرزمینی و دور دست کره زمین دارد.
----------------------------------------
*دکتری مهندسی معماری دریایی از دانشگاه ملی کشتی سازی اوکراین- نیکولایف
- حوزه تخصصی طراحی انواع شناورها وسازه های دریایی و زیردریا (گرایش طراحی معماری، بالانسینگ و هیدرواستاتیک، هیدرودینامیک، تحلیل دینامیکی در معرض امواج دریا)