تجمعاتی که سراسر ضرر است
روزنامه جوان نوشت:
در حالی که انتقادات علیه صحبتهای محمدجواد ظریف در اجلاس داووس و سپس در گفتوگو با فرید ذکریا، خبرنگار سیانان متعدد است و بخشهای مختلفی از صحبتهای او را دربرمیگیرد، انتقادات پیرامون اصل حضور او در دولت و در جایگاه معاون راهبردی رئیسجمهور هم بالاست. او در میان همه صحبتها پیرامون غیرقانونی بودن حضورش در دولت راهی داووس شد، در حالی که معمولاً وزیر خارجه به نمایندگی از ایران در این اجلاس شرکت میکند. حضور ظریف در دولت باوجود آنکه طبق قانون انتصاب افراد در مشاغل حساس، نمیتواند در آن جایگاه باشد، باعث شده برخی افراد منتقد هم به جای پیگیری موضوع از کانالهای قانونی به دنبال تجمعات غیرقانونی برای مطالبه برکناری او باشند. در واقع همه مدعی قانون هستند، اما به وقت عمل به قانون که میرسد، رعایت نمیکنند.
روز گذشته ۱۵۴ نماینده مجلس شورای اسلامی نامهای به رئیس قوه قضائیه نوشتند و از حجتالاسلام محسنی اژهای خواستند که قانون نحوه انتصاب اشخاص در مشاغل حساس را بدون تبعیض درباره همه مصادیق آن اجرا کند. اشاره آنها مشخصاً به محمدجواد ظریف است. در این نامه آمده که «یکی از قوانین مهم در صیانت از نظام جمهوری اسلامی، قانون نحوه انتصاب اشخاص در مشاغل حساس است. مطابق این قانون برای اعطای مسئولیتهای مهم در نظام جمهوری اسلامی، وجود شرایطی لازم و ضروری است. از جمله اینکه مسئولان در جمهوری اسلامی نباید تابعیت کشور دیگری را داشته باشند. علاوه بر این، همسر و فرزندان وی نیز نباید دارای تابعیت مضاعف باشند. متأسفانه این شرایط در دولت فعلی نادیده انگاشته میشود تا جایی که با تعدادی از مسئولان با فرزندان دارای تابعیت خارجی مواجهایم. مطابق قانون مذکور، مسئولیت چنین افرادی کأن لم یکن اعلام شده، اما قانونشکنان بر حضور سؤالبرانگیز خود اصرار دارند. آیا اجرای قانون فقط برای مردم عادی است؟! آیا تبعیض در اجرای قانون سبب ناامیدی از اجرای عدالت و بالطبع ناامیدی از نظام نمیشود؟ آیا جز این است که تبعیض در برخورد با تخلف سبب کاهش مشارکت سیاسی مردم خواهد شد!»
پیش از این، محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی با تأکید بر غیرقانونی بودن حضور ظریف در دولت گفته بود که «برخی گفتند که رئیسجمهور را بهدلیل عملنکردن به قانون به دادگاه معرفی کنیم، اما ما گفتیم به دیوان عدالت اداری شکایت کنیم تا حکم انتصاب ظریف باطل شود. آقای ظریف میتواند به دولت کمک کند و با ظرافت صندلیاش را ترک کند و برود.» به نظر میرسد تعلل دیوان عدالت اداری در این زمینه مشکلات را پیچیدهتر میکند. از سوی دیگر جمعی که دقیقاً مشخص نیست چه کسانی هستند و هویت سیاسی آنها چیست، فراخوانهای مجازی برای تجمع کفنپوش در میدان پاستور (مقابل نهاد ریاست جمهوری) میدهند تا با سیاستهای دولت در موضوع مذاکره با غرب و مواضع ظریف و تلاش برای پیوستن ایران به FATF مخالفت کرده باشند. این تجمعات البته فایده که ندارد، چون دولت اعتنایی به آنها ندارد، اما سراسر ضرر است، چون بهانه دست حامیان دولت میدهد تا هر مخالفی را از همین جمع بدانند و دنبال سرکوب او باشند. ضمن آنکه باعث میشود حاکمیت قانون در جامعه تضعیف شود و هر کس با داد و فریاد دنبال به کرسی نشاندن حرف خود باشد.
******
رزمایشی با پیام مشخص
روزنامه خراسان نوشت:
نیروی دریایی سپاه پاسداران گسترده ترین رزمایش چند سال اخیر خود را شروع کرده است ؛ این رزمایش با هدف تمرین انواع عملیات رزم دریایی و تصرف اهداف از پیش تعیین شده در نقاط حساس خلیج فارس انجام می گیرد. در خصوص این رزمایش چند نکته باید ذکر شود:
۱- با روی کار آمدن دولت ترامپ و احتمال وضع محدودیت های بیشتر بر صادرات نفت ایران، این گونه استنباط می شود که سپاه پاسداران قصد دارد پیغامی را به کاخ سفید و متحدانش ارسال کند که هرگونه تلاش برای جلوگیری از صادرات نفت جمهوری اسلامی موجب اختلال در امنیت صادرات انرژی در خلیج فارس خواهد شد.
۲- ترامپ اعلام کرده که فشار بر ایران را تشدید خواهد کرد و شرایطی برای توافق با این کشور اعلان کرده (ازجمله ۱۰ بار راستی آزمایی) که تحقیرآمیز است و بعید می نماید که دوطرف در خصوص تحدید برنامه اتمی جمهوری اسلامی به یک توافق مشخص دست یابند؛ در نتیجه بالا گرفتن تنش ها در روابط تهران و واشنگتن دور از انتظار نیست و رزمایش سپاه جهت آمادگی برای ورود به آن شرایط ارزیابی میگردد.
۳- درگیری نظامی ایران با آمریکا در دوره ترامپ بعید به نظر می رسد اما احتمال حمله اسرائیل به تاسیسات اتمی جمهوری اسلامی در این دوره بعید نیست؛ خصوصا که نتانیاهو ریسک پذیر بوده و با توجه به انتقادات در پی شکست درغزه و عقب نشینی از این باریکه، احتمالا به دنبال یک اقدام نظامی جهت تثبیت و تحکیم موقعیت خویش درسیاست اسرائیل خواهد بود.در نتیجه سپاه باید آمادگی خود را برای هر وضعیتی بالا ببرد.
۴- به نظر می رسد در صورت اختلال در صادرات نفت ایران ، سپاه نیز اقداماتی را در دستور کار خود قرار دهد از جمله بازرسی از کشتی ها و در صورت لزوم توقیف محموله های کشورهای متخاصم.
۵- اقدامات آمریکا علیه یمن و پاسخ قاطع یمنی ها نشان می دهد که دنیا احتمالا نبرد بر سرکنترل تنگه باب المندب را نیز در دریای سرخ شاهد باشد و این امر اهمیت و حساسیت خلیج فارس و تنگه هرمز را نیز یادآور می شود.
بنابراین لازم است نیروی دریایی سپاه با رزمایش گسترده نشان دهد که تنگه های هرمز و باب المندب می تواند پاشنه آشیل ترامپ و متحدانش شود و بهتر است از اعمال سیاست خصمانه نفتی علیه ایران دست بردارد. باید گفت به نظر می رسد سپاه قصد دارد با رزمایش در خلیج فارس ابزارهای خود را برای تحمیل نظراتش بر آمریکا و متحدانش را یادآور شود و به ترامپ این پیغام را بدهد که در صورت بروز اقدامات خصمانه ، هم احتمال تغییر در دکترین اتمی ایران وجود دارد و هم اختلال در آبراه های مهم دنیا یعنی هرمز و باب المندب برای ایالات متحده و متحدانش.
******
«علی اف»؛ مردود در مرام و راه و رسم همسایگی
روزنامه قدس نوشت:
تنها ۲۴ ساعت پس از اقدام ایران در تذکردادن به سفیر آذربایجان در تهران در مورد رویکرد خصمانه این جمهوری علیه شیعیان این خطه و همچنین علمای کشورمان، باکو با احضار کاردار جمهوری اسلامی به این اقدام پاسخ داد. دولت علیاف احضار مقام ارشد خود در تهران را «اعتراضی بیاساس» خوانده و همچنین اعلام کرده راهاندازی کارزار در حمایت از آیتالله سید حسن عاملی، نماینده ولیفقیه در استان و امامجمعه اردبیل و فعالیتهای ضد آذربایجان، قابلپذیرش نیست و به روابط دوجانبه صدمه میزند! این در حالی است که آیتالله سید حسن عاملی بهتازگی از سوی مقام ارشد کشور جمهوری آذربایجان در فضای مجازی تهدید شد.
دکتر حمید حکیم، کارشناس مسائل اوراسیا در گفتوگو با قدس درباب تحولات اخیر، با اشاره به نقش بازیگران فرامنطقهای در سیاستهای جمهوری آذربایجان و تأثیر آن بر رابطه با ایران پرداخته و گفت: «باکو از چنان ظرفیت و جایگاهی برخوردار نیست که بتواند مقابل جمهوری اسلامی قد علم کند، گردانندگان اصلی این سناریو و تصمیمگیرنده در این باره آمریکا، ترکیه و صهیونیستها هستند، درحالیکه دولت باکو تنها بهعنوان مجری سیاستهای این بازیگران بدل شده است. وی با اشاره به تبعات مسیر اشتباهی که جمهوری آذربایجان در پیش گرفته عنوان کرد: در سیاست خارجی، همسایگان همیشه مهمترین نقش را دارند و اصل حسن همجواری باید اساس سیاستهای هر کشوری باشد. اما احضار واکنشی کاردار سفارت ایران و اخراج دانشجویان ایرانی، نشاندهنده این است که باکو به زمینبازی طرفهای خارجی علیه ایران بدل شده اما این تصمیمات برای این کشور نتایج خوشایندی به همراه نخواهد داشت و تهران هم باید کاری کند تا باکو هزینه چنین حماقتهایی را بپردازد تا از تکرار این روند خصومتزا جلوگیری شود.»
حکیم در ادامه با اشاره به مواضع جمهوری اسلامی در قبال سیاستهای همسایه شمالی تصریح کرد: «اگر باکو به این رفتارهای خود ادامه دهد، تهران ممکن است مجبور شود اقدامات شدیدتری را در نظر بگیرد. ایران بهخوبی از منافع خود دفاع خواهد کرد و بههیچوجه اجازه نخواهد داد سیاستهای خصمانه و کشاندن پای دشمنان خارجی و بهویژه رژیم صهیونیستی به تهدیدی علیه امنیت و منافع ملی ما تبدیل شود.»
******
پوپولیست دیگر چه صیغهای است؟!
روزنامه سیاستروز نوشت:
پزشکیان پوپولیست، عوامگرا وعوامفریب نیست، او بدنبال شیره مالیدن بر سر مردم و چاپلوسی نیست، چرا عدهای نمیخواهند بفهمند؟ اتفاقاً مسعود، محمود نیست، او از وقتی که آمد خودش بود و انشاالله خودش هم باقی خواهد ماند. رییس جمهور نهم نه ساده است و نه پیچیده اگر نمیخواهد «لفظ قلم» حرف بزند نه اینکه بلد نیست بلکه اهل «شوآف» دادن نیست.
مسعود پزشکیان آخر هفته گذشته در سفر به اهواز خودش و معاونش در یک اقدام سمبلیک، کارگری کردند و چند دقیقه ای روی یک دیوار«ملات سیمان ریختند و آجر چیدند» همین و بس! این بنده خدا چه جرمی مرتکب شده است که رسانههای اصلاح طلب برآشفته شده و بر او تاخته و میتازند؟ اینکه رئیس جمهور ایران اسلامی در یک همذات پنداری با کارگران شریف «دست به بیل» شده و کمکی کرده کجایش جرم است؟ چرا مردمی بودن را مساوی با پوپولیسم وعوامگرایی میدانید؟
آقایانی که دست به بیل شدن پزشکیان برایتان درد آور و زجر آور شده است بالاغیرتاً تابحال خودتان«دست به خاک انداز و جارو» شدهاید؟ شما که وی و احمدی نژاد و شهید رییسی را پوپولیست مینامید پس رقصیدن ترامپ و معاونش را در مراسم تحلیف چه مینامید؟ چرا برای رقص معاون ترامپ و همسر هندیاش، غش وضعف کردید اما حرکت انسانی پزشکیان را تقبیح میکنید؟! پزشکیان وقتی ثابت کرد خودش است که در تبلیغات اننخابات گفت من هیچ برنامهای ندارم و برنامه من همین برنامه و سیاستهای مصوب موجود است. او میتوانست با کلی لفاطی و دروغ بافتن خبر از برنامههای متعدد چنین و چنان بدهد ولی چون سوگند خورده است که با مردمش رو راست باشد لذا به آنها دروغ نگفت.
به پزشکیان ایراد گرفتید چرا مثل احمدی نژاد کاپشن میپوشد؟ چرا پروتکلهای رسمی را رعایت نمیکند؟ چرا«لاتی» راه میرود؟ چرا... همه اینها نشانه این است که او شما را نمیبیند و کار خودش را میکند. پزشکیان قرار است برای مردم کار کند به همین خاطر به سفراستانی میرود، سفرهایی که شما چماقش کردید و بر سر احمدی نژاد و رئیسی کوبیدید! اما پزشکیان راه آن ها را ادامه داد چون میداند باید در میان رأی دهندگانش و آنهایی که رأی ندادند حضور یابد و به درد دل آنها گوش فرا دهد و به همین خاطر کنار آنها هم بیل میزند تا به کارگر با شرفی که بنایی میکند بگوید دردت را میفهمم.
آقایان عزیز، چشم هایتان را بشویید و جور دیگری پزشکیان را ببینید.
******
حمله آخوندی به قرارداد راهبردی ایران و روسیه
عباس آخوندی، وزیر اسبق راه و شهرسازی و چهره سیاسی اصلاحطلب، در گفتوگو با روزنامه شرق، درباره مسائل مختلفی از جمله قرارداد راهبردی ایران و روسیه صحبت کرده. بخشهایی از این گفتوگو به شرح زیر است:
* توافقنامهای که بین ایران و روسیه امضا شد. ظاهر این توافقنامه یک عهدنامه است و ساختارش در قالب عهدنامه باید به تصویب مجلس شورای اسلامی و پارلمان روسیه برسد تا به صورت یک عهدنامه الزامآور باشد. ولی محتوایش بیشتر حالت یادداشت تفاهم است و محتوای خیلی قرص و محکمی نیست و همه چیز را به توافقهای بعدی و قواعد بینالملل موکول کرده است. نکته بسیار مهمی که در عهدنامهها وجود دارد، بحث نحوه حلوفصل اختلافات است که در این توافق هیچگونه داوری در نظر گرفته نشده است؛ بنابراین ساختارش از نظر عهدنامهبودن قرص و محکم است، اما محتوایش خیلی قرص و محکم نیست و درواقع برای روسیه هیچ تعهدی در برابر ایران ایجاد نمیکند. فرض کنید اگر ایران از سوی اسرائیل مورد حمله قرار بگیرد، روسیه هیچ وظیفهای برای دفاع از ایران ندارد؛ بنابراین ظاهرش یک عهدنامه است، ولی بیشتر یک یادداشت تفاهم است.
* از منظرهای مختلف میتوان به این یادداشت تفاهم نگاه کرد؛ از منظر اولویتهای روسیه، اولویتهای ایران و زمان امضای این تفاهمنامه که نکات مهمی هستند. از نظر زمان، به نظر من پوست خربزهای زیر پای آقای دکتر پزشکیان بود و خیلی جای تعجب بود که ایشان دقیقا یک روز قبل از سوگند یادکردنِ آقای ترامپ چنین عهدنامهای را امضا کرد، چون مذاکرات این عهدنامه از ۱۳۹۸ شروع شده بود، یعنی حدود پنج سال در حال مذاکره بودهاند و میتوانستند امضای عهدنامه را هم یکی، دو ماه به تعویق بیندازند. اینکه دقیقا روز قبل از آمدن ترامپ امضا شد، شگفتآور است. از نظر اولویتها در موقعیتی هستیم که ما نیاز داریم و جهان هم نیاز دارد که سطح تنش در منطقه کاهش پیدا کند.
* الان تنش ما عمدتا با آمریکا و اتحادیه اروپاست. نمیدانم امضای این عهدنامه یک روز قبل از سر کار آمدن ترامپ به کاهش سطح تنش کمک میکند، یا سطح تنش را افزایش میدهد. زمان امضای عهدنامه به نظرم خیلی بد انتخاب شد. از مقامات رسمی هم سؤال کردند که چرا امروز امضا کردید، گفتند چندین ماه است که در حال مذاکره بودیم. خوب، میتوانست چندین ماه دیگر هم ادامه داشته باشد.
* به توافق ایران و روسیه از منظر داخلی هم میتوان نگاه کرد. از نگاه داخلی، بندهایی از این عهدنامه که به همکاریهای اطلاعاتی، امنیتی و نظامی برمیگردد، با توجه به سوابق روسیه در ایران بهویژه در جنگ جهانی دوم و تاریخچه روابط ایران و روسیه، با بدبینیهای جدی تاریخی همراه است و اندیشمندان ایرانی اساسا درباره اینگونه توافقنامهها و عهدنامهها خاطره خوشی ندارند و میتوانند در داخل نوعی ارزیابی و برداشت منفی داشته باشند.
* قرارداد ایران و روسیه به لحاظ تبلیغاتی به نفع ایران نیست، هم در داخل و در افکار عمومی ایران مورد استقبال نیست و غرب هم که به نحوی بهعنوان تهدید تلقی کرده است. در مورد آمدن ترامپ میتوان از دو منظر بحث کرد؛ یکی شخص ترامپ و دیگری ایده ترامپیسم. ترامپیسم ایدهای در جهت مغایرت و مخالفت با جهان لیبرال است؛ یعنی آقای ترامپ اساسا با جهان آزاد موافق نیست.
******
حالا ژست شرطگذاری بگیریم!
روزنامه کیهان نوشت:
یکی از حامیان دوآتشه برجام با بیان اینکه آمریکا در موضوع عدم اجرای برجام به ایران ۲۴۰ میلیارد دلار خسارت وارد کرده، اذعان کرد که برجام از جهات مختلف، ضد منافع ایران نوشته شده است. فقدان تضمین و مکانیسم راستیآزمایی، فرستادن مواد غنیسازیشده به خارج کشور (و خالیشدن ایران از تضمین)، و تعبیه مکانیسم ماشه از جمله این غفلتهاست.
روزنامه ایران به قلم ناصر هادیان نوشت: «حضور برخی چهرهها در کابینه ترامپ، نگرانی و ملاحظاتی را مبنی بر امکان همسویی با سیاستهای تقابلی نسبت به ایران پیش میآورد؛ امری که شرایط را پیچیده و نیازمند رویکردی دقیق و مدبرانه از سوی ایران میسازد. قابل پیشبینی است که پایگاهها، ناوگان دریایی و ناوهای هواپیمابر آمریکا در این منطقه همچنان پابرجا باقی بماند. احتمال کمی پیرامون ورود آمریکا به جنگ با ایران یا چین وجود دارد، اما رویکرد اصلی ترامپ که مبتنی بر مذاکره و اعمال فشار است، ادامه خواهد یافت. آنچه مشخص است، اینکه او در راستای برقراری میز مذاکره با ایران، نگاهی جدی به سیاست «فشار حداکثری» از طریق افزایش تحریمها خواهد داشت. این رویکرد که مبتنی بر سیاست پرهیز از جنگ و تداوم فشار خواهد بود، در صورتی میتواند در مسیر اجرا با مانع روبهرو شود که تهران رویکردی متفاوت و مبتکرانه در مسیر کاهش تنش در پیش گیرد... اکنون این فرصت مهیا شده تا این روند معکوس و حرکت به سمت تعامل همهجانبه آغاز شود. ایران در پیگیری رویکرد جدید با آمریکا باید خواستها و اهداف خود از مذاکره را روشن و اولویتبندی کند؛ بهعنوان نمونه در مسیر مذاکره برای رفع تحریمها، میتوان مشخص کرد که تحریمهای اولیه، ثانویه و حتی تحریمهای ایالتی بهتدریج لغو شوند. من بهعنوان مثال در چارچوب حل پرونده هستهای، پیشنهادهای مشخصی را ارائه دادهام؛ نخست- ذخیرهسازی اورانیوم در داخل کشور تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی در داخل کشور برای ممانعت از کارشکنی طرف مقابل. دوم- تعیین مکانیزمی مشخص و شفاف برای راستیآزمایی اجرای تعهدات طرف مقابل که میتواند با توافق دوطرف برای تشکیل کمیتهای متشکل از افراد سرشناس مستقل بینالمللی باشد که وظیفه نظارت را بر عهده داشته باشند. سوم- تفاهم بر سر جبران خسارت از دست رفته ایران در چارچوب برجام؛ ایران از توافق هستهای خارج نشد، اما آمریکا از برجام خارج شد و این امر خسارتی بالغ بر ۲۴۰ میلیارد دلار به ایران وارد کرد. هرچند نمیتوان انتظار داشت که این مبلغ بهطور کامل جبران شود، اما میتوان راهکارهایی برای جبران خسارت مطرح کرد. چهارم- مکانیزم ماشه باید مورد بازنگری قرار گیرد.».
نویسنده در اثر رو شدن دست دولتهای اوباما و ترامپ و بایدن، ناچار است برای توجیه مذاکره دوباره (آن هم با طرف ابطالکننده توافق) خواستار اخذ تضمین شود و موضوع خسارت ایران را پیش بکشد. اما او همان کسی است که ۴ شهریور ۹۲ (قبل از شروع مذاکرات برجام)، طی یادداشتی در روزنامه زنجیرهای بهار و با عنوان «ابتکار یکجانبه در موضوع هستهای» پیشنهاد «امتیاز دادن به آمریکا و امتیاز نخواستن» را مطرح کرده بود. همین مشورتهای مسموم برای دستودلبازی و واگذاری امتیازات یکطرفه بود که موجب نگارش سراسر معیوب و زیانبار متن برجام شد.
******
نمایی از حرکت نمادین آقای رئیسجمهور
روزنامه آرمانملی نوشت:
تصویری از دکتر پزشکیان در رسانه ها منتشر شد. تصویری که او را با لباس کارگری و بیلی در دست نشان میداد در حالی که با شوق و صداقت مشغول آماده سازی برای ساخت مدرسه بود. این تصویر فراتر از یک قاب ساده تجلی یک روح انسانی بود که نه بر اریکه قدرت بلکه در دل خاک و عرق پیامی عمیق به جامعه می فرستاد؛ برای ساختن آینده باید از ریشهها آغاز کرد.
بیل زدن رئیس جمهور؛ یک نماد نه یک نمایش در دنیایی که گاه سیاستمداران در حصار کلیشه های تبلیغاتی گرفتار شدهاند، بوده و این حرکت رئیس جمهور را برخی به سادگی نادیده گرفتند و گروهی دیگر با نگاهی سطحی آن را به «نمایش» تعبیر کردند اما برای آنان که معنای واقعی خدمت را درک میکنند این حرکت چیزی فراتر از یک اقدام فیزیکی بود. او با هر ضربه بیلی که به خاک میزد این پیام را بر زمین مینوشت که آینده روشن از مسیر آموزش و پرورش میگذرد و ساختن مدرسه همان ساختن ستونهای توسعه و عدالت است. در این میان برخی منتقدان گفته اند مردم از رئیس جمهور انتظار بیل زدن ندارند بلکه میخواهند او به اقتصاد سامان دهد مذاکره را اولویت بخشد و در سفرهای خارجی گرههای بزرگ کشور را باز کند این سخنان در نگاه نخست شاید منطقی به نظر برسند اما با نگاهی عمیقتر حقیقت دیگری نمایان میشود.
آموزش زیربنای اقتصاد و سیاست آنچه این منتقدان از آن غافلاند این است که مدرسه و آموزش زیربنای هر پیشرفتی است. اقتصادی که بر پایه دانایی بنا نشده باشد هر چند موقتاً سرپا بماند اما سرانجام فرو خواهد ریخت رئیس جمهوری که با دستهای خود در ساخت مدرسه مشارکت میکند نه تنها اهمیت این زیربنا را یادآوری میکند بلکه الگویی عملی برای جامعه و مسئولان ارائه میدهد. منتقدانی که پیشنهاد دادهاند دکتر پزشکیان وقت خود را صرف جراحی قلب کند فراموش کردهاند که رئیس جمهور مسئول قلب یک بیمار نیست بلکه مسئول قلب تپنده جامعه است. او با این حرکت نمادین از جایگاهی بالاتر از پزشکی فردی به درمان جامعه میپردازد؛ چرا که میداند آینده این کشور در کلاسهای درس مدارس ساخته میشود.
از سوی دیگر این تصویر رئیس جمهوری را نشان میدهد که با مردم و برای مردم عمل می کند. او فاصله های ساختگی میان دولت و ملت را با دستان خاکی و لباس ساده خود از میان برمی دارد. این حرکت به ما یادآوری می کند که هیچ جایگاهی حتی مقام ریاست جمهوری نباید فرد را از احساس مسئولیت مستقیم نسبت به جامعه اش دور کند. آنان که این حرکت را به سخره گرفته یا آن را اتلاف وقت دانسته اند قدری تأمل کنند این حرکت رئیس جمهور، نه برای نمایش که برای کاشتن بذری از امید مشارکت و توجه به ریشه های جامعه انجام شد. رئیس جمهوری که زمان خود را برای ساخت مدرسه صرف میکند میداند که مدرسه سراغاز هر تغییر بنیادین است. او میداند که بدون معلمان توانمند و دانش آموزانی آگاه نه اقتصادی پایدار خواهیم داشت و نه سیاستی موثر.
******
بیشتر از این حرف زدن درباره ترور قضات حدس است
وزیر پیشین دادگستری درباره سناریوی نقش برخی دولتهای خارجی در ترور قضات دیوان عالی کشور گفت: «اجازه دهید که در این مورد اطلاعات بیشتری منتشر شود تا حرفها دقیقتر زده شود. دیگر بیشتر از این حرف زدن، حدس است. حدسیات هم خیلی قابل اتکا نیست.»
مصطفی پورمحمدی در گفتوگو با ایلنا، در رابطه با علل وقوع حادثه ترور شهیدان حججالاسلام رازینی و مقیسه در کاخ دادگستری و احتمالات مطرح شده مبنی بر عاملیت نفوذ در جریان این اقدام تروریستی، تصریح کرد: «تا آن موقع که من اطلاعات داشتم، مطالب را عرض کردم. بقیه آن را دستگاههای امنیتی و حفاظتی باید بگویند، من مطلب خاصی ندارم که اضافه کنم.»
وی همچنین در خصوص اقدامات لازم برای جلوگیری از وقوع چنین وقایعی، عنوان کرد: «به هر حال یکسری دقتهای امنیتی لازم است. هم خود افراد باید مراقبت کنند هم محافظانشان باید رعایت کنند. پوششهای کلی امنیتی و اطلاعاتی مهم است که باید رصد کنند.»
وزیر پیشین کشور در پاسخ به این سوال که چقدر احتمال دارد که این حادثه ناشی از شیطنت برخی دولتهای خارجی به ویژه رژیم صهیونیستی برای ناامنسازی ایران باشد، بیان کرد: «اجازه دهید که در این مورد اطلاعات بیشتری منتشر شود تا حرفها دقیقتر زده شود. دیگر بیشتر از این حرف زدن، حدس است. حدسیات هم خیلی قابل اتکا نیست.»
******
سیاست و عقلانیت
روزنامه هممیهن نوشت:
اگر دو نیروی کوچک و مساوی همسو باشند یکدیگر را تقویت میکنند و به نیروی بزرگتر و دوبرابری تبدیل میشوند. اگر دو یا چند نیروی بسیار بزرگ و مساوی در جهات مخالف یکدیگر عمل کنند، برآیند آنها تبدیل به صفر میشود. حالت دوم، بازتابی از وضعیت سیاسی جامعه ایران است که نیروهای سیاسی در جهت تقابل حرکت میکنند. از سوی دیگر، همیشه بهعنوان یک قاعده گفته میشود که برخی از ساختارها برای حفظ وحدت و انسجام داخلی خود سعی میکنند دشمن خارجی را بزرگ کنند و اگر دشمن هم ندارند، آن را بیافرینند تا اتحاد داخلی خود را حفظ و تقویت نمایند. ظاهراً از این نظر هم، در موقعیت متفاوتی هستیم و درحالیکه در برابر بیشترین فشارهای خارجی قرار داریم، عدهای هم در داخل ساز مخالفت میزنند و دنبال بازداشت مسئولین هستند و تجمع و راهپیمایی غیرقانونی راه میاندازند. البته، آن اندازه هم جرأت ندارند که حق مشابهی را برای دیگران به رسمیت بشناسند و در نتیجه، برای خودشان میبُرند و میدوزند و گمان میکنند زیاد هستند و حرف حقی دارند. همه اینها برای رسیدن به قدرت و بدبخت کردن مردم است.
کارشان بهجایی رسیده که برای دستگاه قضایی هم وظیفه تعیین میکنند و دستور بازداشت میدهند. اگر قرار به عدالت بود؛ تا حالا اغلب این نیروها در برابر اقدامات زیانبار خود باید پاسخگو میشدند. جالب اینکه بخشهای متعارف و مسئولیتپذیر آنان که به وادی تندروی نیفتادهاند؛ نظرات قابل توجهی دارند. از جمله از اعتراضات ۱۴۰۱ درس گرفتهاند و به دنبال احیا و بازسازی نیروهای منتقد از جمله سلبریتیها برآمدهاند.(نکتهای که ازجمله در سخنان دیروز معاون هماهنگکننده بسیج بیان شد). ترس تندروها از چیست؟ در یک کلام از «متعارف شدن وضعیت کشور» بهویژه در روابط خارجی میترسند و اینکه اگر مردم و کشور از زیر بار فشارها و تحریمهای بناحق جهانی خارج شوند و روند توسعه اقتصادی در مسیر عادی قرار گیرد؛ دیگر هیچ جایی برای تندروها باقی نخواهد ماند. به همین دلیل، هر روز بدتر از دیروز جنجالآفرینی میکنند و دنیا هم هاج و واج مانده که این، چه جامعهای است که عدهای تندرو در آن هستند که بهجای تقویت انسجامملی در برابر بیگانگان هر روز بیش از دیروز در مسیر تنش و اختلاف گام برمیدارند؟
نکته عجیب در مورد تندروها این است که مرغ آنها یک پا دارد. در آمریکا چه بایدن باشد و چه ترامپ؛ در غزه چه جنگ باشد و چه آتشبس؛ در لبنان و سوریه هم همینطور، چه اسد باشد، و چه جولانی، چه دولت نزدیک به حزبالله در بیروت باشد، و چه مخالفان آنان، در اوکراین چه جنگ باشد، و چه در مسیر صلح و اتمام آن حرکت کنند؛ در همه این حالات برای این جماعت فرقی نمیکند نسخههای ثابتی برای کشور میپیچند. گویی که هیچ تغییری در ذهنیت و عمل آنان رخ نمیدهد. نسخههایی که قبلاً هیچیک از بیماران را درمان نکرده اگر به کشتن نداده باشد. رفتار آنان مثل کسی است که درآمدش کمتر از نصف شود، ولی بخواهد همچون زمانی که درآمدش دو برابر بود خرج کند. روشن است که به سرعت یا ورشکسته میشود یا بدتر از آن مجبور است به ارتکاب کارهای خلاف رو بیاورد.
******
لزوم همگرایی میانهروها
حمیدرضا جلاییپور، فعال سیاسی اصلاحطلب در گفتوگو با روزنامه ایران، پیرامون الزامات امروز سیاست داخلی صحبت کرده. بخشهایی از این مصاحبه به شرح زیر است:
* علت همنظری اصلاحطلبان و اصولگرایان معتدل این است که کشور در شرایط خطیری قرار دارد. از طرفی با ناترازیها در برق، گاز و ناترازی در درآمدهای دولت روبهروست. لذا کشور به تقویت سریع زیرساختها در بخشهای نفت و بخشهای تولیدی و تقویت توسعه نیاز دارد. از سوی دیگر تداوم تحریمها و روی کار آمدن یک گروه تندرو در امریکا و درعین حال عصبی بودن نتانیاهو به خاطر تحمیل آتشبس در غزه و اینکه دنبال بحران جدید میگردد تا دولت نامشروعش نامقبولتر نشود، بر حاد بودن وضعیت میافزاید. این نکات وضع کشور ما را خطیر کرده است. نیروهای عاقل و میانهرو متوجه این وضعیت میشوند و روشن است که با تندرویها و افراطگریها مخالفت میکنند. افراد باتجربهای مانند آقای باهنر و ضرغامی هم نسبت به اوضاع و مشکلات کشور آگاه و نگران عدم استفاده از فرصتها هستند. زیرا وضع کشور به گونهای است که اگر اقدامات اساسی انجام نشود، شهریور سال آینده وضعمان بدتر از وضع فعلی میشود و شهروندان بیشتری از فقر رنج میبرند.
* این که میانهروهای کشور، از هر جناحی، نسبت به تندروها حساس باشند، خودش یک راه مهار تندروی است، اما کافی نیست. عامل دوم این است که باید برای حاکمیت و افکار عمومی توضیح داد که چرا در بیست سال گذشته به اهداف توسعهای سند چشمانداز بیست ساله نرسیدیم. زیرا اگر به این اهداف رسیده بودیم امروز نباید این همه ناترازی میداشتیم. یکی از علل وجود این ناترازیها تندروی نیروهای تندرو در بیست سال گذشته، چه در سیاست داخلی و چه سیاست خارجی است. عامل سوم به ساخت سیاسی مربوط میشود. اکنون بخشی از تندروها در رسانههای رسمی حضور دارند و با تبلیغات غلطشان به یکی از عوامل ایجاد شکاف در کشور بدل شدهاند. این تندروها با این رویکرد خود در این بیست سال عملاً مرجعیت رسانهای کشور را به بیرون از مرزها سوق دادند و به این طریق به منافع ملی ایران آسیب جدی رساندند.
* مسائل کشور بغرنج و چند لایه است. اگر همه نیروهای سیاسی دست به دست هم دهند، تازه میتوانند این مسائل بغرنج را «مهار» کنند، اما درمان این مسائل بغرنج زمانبر است. یکی از این مسائل حیاتی رفع تحریمهاست. اما نیروهای فعال برای رفع تحریمها کدامند؟ این نیروها عبارتند از: حاکمیت، دولت، سه جناح اصولگرا، اصلاحطلب و مستقلین، نیروهای جامعه مدنی، خانوادهها و تکتک شهروندان ایرانی. همه باید دست به دست دهیم تا بتوانیم با عزت و سربلندی از پیچ نتانیاهو -ترامپ و ناترازیها عبور کنیم.
نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.