ذکر این نکته ضروری است که پیشرفت تکنولوژی و شبکههای اجتماعی از بسیاری از جهات زندگی را برای ما راحتتر کردهاند و حتی استفاده از آنها لازم است. در این مطلب بررسی استفاده بیشازحد و غیرضروری و نادرست از شبکههای اجتماعی انجام شده است.
چه زمانی نخستین بار از کلمه پوسیدگی مغز (Brain Rot) استفاده شد؟
این واژه اگرچه امروز به شکل گستردهای در ارتباط با تاثیرات منفی فناوری و رسانههای اجتماعی استفاده میشود، اما ریشههای آن به سال ۱۸۵۴ و کتاب والدن۱ نوشته هنری دیوید ثورو۲ باز میگردد. ثورو در این اثر که درباره تجربیاتش از زندگی ساده در طبیعت است، به نقد جامعهای میپردازد که افکار پیچیده را کمارزش میشمارد و به ایدههای ساده و سطحی گرایش پیدا میکند.
او در این کتاب مینویسد:
در حالی که انگلستان برای درمان پوسیدگی سیبزمینی تلاش میکند، آیا کسی به فکر درمان پوسیدگی مغز، که بسیار گستردهتر و مهلکتر است، خواهد افتاد؟
این واژه در سال۲۰۰۴، یعنی بیست سال پیش نیز برای توصیف برنامههای تلویزیونی و سایتهای «یار/همسریابی» به کار گرفته شد. پس از آن و با گسترش استفاده از اینترنت و متعاقباً شبکههای اجتماعی، کاربرد این نوآوری زبانی بیش از پیش گسترش یافت.
پوسیدگی مغز به چه معنا است؟
این اصطلاح به «زوال ذهنی»، «فساد مغزی» یا «پوسیدگی مغز» میشود. این اصطلاح به کاهش و تخریب تدریجی و زوال احتمالی تواناییهای ذهنی یا فکری فرد اشاره دارد که بهویژه در نتیجه مصرف بیشازحد محتوای بیارزش یا بیچالش، بهویژه محتوای آنلاین، رخ میدهد.
این واژه به افول وضعیت ذهنی یا فکری فرد، بهخصوص در نتیجه تماشای بیش از حد محتوا (اکنون بهطور ویژه محتوای آنلاین) پیش پاافتاده یا بیچالش اطلاق میشود. برخی کارشناسان معتقدند که پیمایش (schroll) مداوم و بیپایان در شبکههای اجتماعی و سایر محتواهای آنلاین دقیقا همین کار را انجام میدهد و مغزهای ما را به اصطلاح دچار پوسیدگی میکند.
پوسیدگی مغز به معنای افت کیفیت تفکر و تمرکز ناشی از استفاده مفرط از تکنولوژی و رسانههای اجتماعی است. این واژه به طور خاص در زمانهایی به کار میرود که افراد به شدت تحت تاثیر رسانههای دیجیتال قرار گرفتهاند و کیفیت توجه و تحلیل آنها به شدت کاهش یافته است. در حقیقت، این واژه به چالشی معاصر اشاره دارد که موجب نگرانیهای بسیاری دربارهی بهداشت روانی، یادگیری و تواناییهای شناختی شده است.
این واژه به نگرانیهای جامعه درباره اثرات منفی مصرف بیش از حد محتوای کمارزش و غیرچالشبرانگیز در رسانههای اجتماعی اشاره دارد. به ویژه در سال ۲۰۲۴، استفاده از این اصطلاح به میزان چشمگیری افزایش یافته و به یکی از مباحث اصلی در گفتوگوهای عمومی تبدیل شده است.
«پوسیدگی مغز» همچنین برای اشاره به پیامدهای منفی اعتیاد به محتوای دیجیتال، مانند محتوای کوتاه و ویروسی در شبکههای اجتماعی، به کار میرود. بر اساس گزارش دیکشنری آکسفورد، استفاده از این اصطلاح در سال گذشته حدود ۲۳۰ درصد افزایش یافته است. این افزایش استفاده، بازتابدهندهی نگرانیهای گسترده دربارهی اثیرات رسانههای اجتماعی و اینترنت بر تفکر، تمرکز، و سلامت روان افراد است.
علائم پوسیدگی مغز
- کاهش تمرکز: ناتوانی در مطالعه یا انجام کارهای فکری عمیق به دلیل عادت به محتوای کوتاه و گذرا.
- کاهش حافظه: دشواری در به خاطر سپردن اطلاعات مهم به دلیل بمباران دائمی دادههای کمارزش
- افزایش اضطراب و استرس: مصرف زیاد شبکههای اجتماعی و مقایسه مداوم با دیگران باعث اضطراب اجتماعی میشود.
- کاهش توانایی تفکر انتقادی: جایگزین شدن تحلیل منطقی با واکنشهای سریع و احساسی.
- کاهش خلاقیت: مصرف منفعلانه محتوا، بهجای تولید یا پردازش خلاقانه اطلاعات، باعث افت نوآوری ذهنی میشود.
دلایل اصلی پوسیدگی مغز
۱. اسکرول بی نهایت در شبکه های اجتماعی
پلتفرم های شبکه های اجتماعی مانند اینستاگرام، تیک تاک، توییتر و فیس بوک به طور خاص برای اعتیادآور بودن طراحی شدهاند. فیدهای بی پایان این پلتفرم ها از تصاویر، ویدیوهای کوتاه و محتوای دیگر پر شده است که باعث می شود کاربران به طور مداوم اطلاعات دریافت کنند، بدون اینکه نیازی به تعامل عمیق با آن داشته باشند.
پس از ساعت ها اسکرول کردن در شبکه های اجتماعی اغلب افراد احساس سردرگمی دارند، زیرا ذهنشان نمی تواند این حجم زیاد از اطلاعات سطحی را پردازش کند. این اسکرول بی نهایت که منجر به احساس رضایت آنی از لایک ها، کامنت ها و و اشتراک گذاری می شود می تواند منجر به احساس پوسیدگی مغز شود.
۲. محتوای کم ارزش و تکراری
بسیاری از انواع محتوای آنلاین مانند میم ها و ویدیوهای ری اکشن نیاز به تلاش ذهنی کمی برای مصرف دارند. در حالی که این محتواها سرگرم کننده هستند، به طور عمدی برای راحتی و هضم آسان طراحی شده اند. با این حال، زمانی که افراد وقت زیادی را صرف این محتوای کم ارزش میکنند، ممکن است احساس کنند که ذهنشان “فاسد” شده است.
این احساس با تکرار مداوم محتوای مشابه تشدید می شود. در جایی که کاربران بارها و بارها با شوخی ها، میم ها و چالش های مشابه رو به رو می شوند عدم تازگی و تحریک فکری می تواند منجر به خستگی و پوسیدگی مغز شود، زیرا مغز درگیر نشده و هیچ چالشی در آن ایجاد نمی شود.
۳. دریافت اطلاعات بیش از حد
اینترنت یک جریان بی پایان از اطلاعات است. از مقالات خبری و پست های وبلاگ گرفته تا ویدیو ها، پادکست ها و به روزرسانی های شبکه های اجتماعی، پردازش همه این اطلاعات میتواند بسیار طاقت فرسا باشد. ورود مداوم داده ها میتواند منجر به اضافه بار شناختی در جایی شود که مغز تلاش می کند با حجم زیاد اطلاعات دریافتی همگام شود.
این اضافه بار اطلاعاتی می تواند باعث شود که افراد احساس کنند ذهنشان خسته شده و یا قادر به تمرکز نیستند. این امر نیز منجر به احساس پوسیدگی می شود.
۴. کاهش مطالعه و تفکر عمیق
استفاده از محتوای تصویری و ویدیویی جایگزین مطالعه کتاب و مقالات علمی شده است.
۵. چندوظیفگی بیشازحد (Multitasking
جابجایی مداوم بین اپلیکیشنها، پیامها و محتواهای مختلف، تمرکز و پردازش ذهنی را تضعیف میکند.
۶. افزایش اتکا به اطلاعات آماده
وابستگی به موتورهای جستوجو و هوش مصنوعی برای یافتن سریع پاسخها، توانایی مغز در استدلال و یادگیری را کاهش میدهد.
۷. افزایش محتوای بیکیفیت:
تولید انبوه اطلاعات نادرست، زرد و سطحی، مغز را از پردازش اطلاعات ارزشمند دور میکند.
آیا صاحبین شبکههای اجتماعی دوست دارند ما را به آنها معتاد کنند؟
تولیدکنندگان محتوا میخواهند که شما به موبایل و تبلتتان وابسته شوید.
سازندگان الگوریتمها بسیار هوشمندانه عمل میکنند. آنها از سازوکارهای مغز که به تحریک احساسات و وابستگیهای هیجانی مرتبط هستند، بهره میبرند تا افراد را به استفاده بیشتر از این دستگاهها و محتواهایشان ترغیب کنند.
اثرات پوسیدگی مغز بر انسان چیست؟
استفاده بیرویه از رسانههای اجتماعی و فضای مجازی به یکی از چالشهای جدی جوامع مدرن تبدیل شده است. بر اساس دادههای موسسات بهداشت روانی، بیش از ۳۵ درصد از نوجوانان و جوانان احساس «پوسیدگی مغز» را تجربه کردهاند؛ احساسی که به ویژه در نتیجه قرار گرفتن طولانی مدت در معرض محتوای غیرسازنده یا مشغولیت بیش از حد با بازیهای ویدیویی به وجود میآید.
-
قدرت توجه افراد را کاهش میدهد. امروزه بسیاری از افراد با مشکل تمرکز کردن مواجهاند. آنها دچار مه مغزیاند (Brain Fog) و نمیتوانند کارهای عمیق که نیازمند تمرکز است، انجام بدهند.
-
آنها را در معرض احساسات منفی قرار میدهند.
-
یک تنهایی و جدایی نیز در حال افزایش است، چرا که ما واقعا نمیتوانیم روی هیچچیز از جمله ایجاد و تقویت روابط، تمرکز کنیم.
-
باعث مقایسه خود با تصاویری از زندگیهای به ظاهر بینقص دیگران میشود.
-
باعث داشتن احساس ناکافی بودن میشود.
-
اعتماد به نفس را کاهش میدهد.
-
استرس را افزایش میدهد.
-
تمرکز را کاهش میدهد.
-
باعث احساس بیهدفی میشود.
عواقب مصرف بیرویهی محتوای سطحی به مراتب فراتر از کاهش تمرکز است:
-
زوال خلاقیت
-
افزایش اضطراب
-
افسردگی
-
تضعیف مهارتهای ارتباطی
مصرف مداوم محتوای بیکیفیت، مانع از فعال شدن بخشهای خلاق مغز میشود و تعاملات سطحی در فضای مجازی به تدریج جایگزین ارتباطات عمیق و اثربخش در دنیای واقعی شده است.
راهحل جلوگیری از پوسیدگی مغز چیست؟
در پاسخ به این چالش، یک مرکز سلامت روان در ایالات متحده توصیههایی برای کاهش اثرات منفی «پوسیدگی مغز» منتشر کرده است. این توصیهها شامل:
-
کاهش زمان صرفشده در شبکههای اجتماعی
-
مصرف محتوای آموزشی و چالشبرانگیز
-
بازگشت به فعالیتهای آفلاین مانند مطالعه، ورزش و تعاملات واقعی است.
این دغدغهها بازتابدهندهی نگرانیهای گستردهتری دربارهی سلامت روان در عصر دیجیتال هستند. رایج شدن اصطلاح «پوسیدگی مغز» در میان جوانان و گسترش تحقیقات مرتبط نشاندهندهی اهمیت آگاهیبخشی و اتخاذ رویکردهای عملی برای مقابله با این پدیده است.
برای مقابله با پوسیدگی مغز و بهبود سلامت ذهنی خود، اقدامات زیر توصیه شده است:
-
تنظیم زمان و محدود کردن زمان استفاده از شبکههای اجتماعی: تعیین زمان مشخصی برای استفاده از تلفن همراه و شبکههای اجتماعی میتواند به کاهش مصرف محتوای بیارزش کمک کند.
از قانون ۲۰-۲۰-۲۰ پیروی کنید: هر ۲۰ دقیقه یک بار، به مدت ۲۰ ثانیه استراحت کنید و به شیئی در فاصله ۲۰ فوتی (۶۰ سانتیمتر) خود نگاه کنید. این کار میتواند به کاهش فشار چشم و خستگی ذهنی کمک کند. برای آرامش بدن و ذهن از اپلیکیشنهای مدیتیشن استفاده کنید تا زمان حضور در شبکههای اجتماعی بخصوص قبل از خواب را کاهش دهید.
-
تماشای محتوای باکیفیت: به جای دنبال کردن اخبار جعلی و محتوای سطحی، به دنبال مطالب آموزنده و مفید مانند کتابها، پادکستها و مقالات علمی باشید.
فقط افرادی یا صفحاتی را دنبال کنید که محتوای ارزشمند، مثبت و آموزندهای ارائه میدهند که به شما الهام میبخشد یا ذهنتان را تحریک میکند. اگر نمیتوانید اکانتهایی را که شما را تحتتأثیر قرار میدهند آنفالو کنید - بهعنوانمثال، اگر دوستتان از آنفالو کردن شما ناراحت میشود، استفاده از گزینه بیصدا میتواند راهحل مناسبی باشد.
-
در فعالیتهایی شرکت کنید که مغز و ذهن شما را به چالش میکشند: به دنبال مهارت یا کلاس جدید باشید و خود را به چالش بکشید و رسیدن به اهداف بلندمدت را در راستای کار خود قرار دهید. فعالیتهای متنوعی وجود دارد که میتواند به تحریک ذهن کمک کند، از جمله جدول کلمات متقاطع، سودوکو و بازیهای فکری. این فعالیتها نهتنها به تقویت مغز شما کمک میکنند، بلکه به یک سرگرمی جذاب تبدیل میشوند و میتوانند به شما در کاهش استرس پس از یک روز کاری کمک کنند.
-
تمرین مدیتیشن و ذهنآگاهی: این تمرینات به افزایش تمرکز و کاهش استرس کمک میکنند.
-
تقویت ارتباطات اجتماعی: برقراری ارتباطات قوی با دوستان و خانواده میتواند به بهبود سلامت روان کمک کند.
-
یادگیری مهارتهای جدید: یادگیری مهارتهای جدید باعث تحریک مغز و افزایش خلاقیت میشود.
-
ورزش منظم: ورزش منظم به بهبود عملکرد مغز و کاهش استرس کمک میکند.
آیا پوسیدگی مغز قابل بازگشت است؟
کارشناسان معتقدند که میتوان اثرات پوسیدگی مغز را کاهش داد یا حتی معکوس کرد. برخی راهکارها شامل:
- کاهش استفاده از شبکههای اجتماعی و محدود کردن زمان حضور در فضای مجازی
- افزایش مطالعه کتاب و مقالات تحلیلی برای تقویت تفکر عمیق
- تمرین تمرکز و مدیتیشن برای بازگرداندن توانایی ذهنی به پردازش متمرکز
- کاهش چندوظیفگی دیجیتال و تمرکز روی یک کار در هر زمان
- افزایش تعاملات واقعی برای تقویت مهارتهای اجتماعی و شناختی
پوسیدگی مغز، زنگ خطری برای سبک زندگی مدرن است که نیاز به آگاهی و تغییر عادات دیجیتالی دارد.
همه چیز تقصیر هابلونا است
بخشی از مرکز مغز به نام «هابنولا» (habenula) باعث میشود که در دام این اسکرول کردن بیپایان و بالا پایین کردن بیهدف صفحات مجازی بیفتیم.
هابنولا بخشی از مغز است که در عملکردهای مهم از جمله انگیزه و تصمیمگیری نقش دارد، اما وقتی این ناحیه فعال شود، میتواند انگیزه ما را برای تلاش کردن از بین ببرد.
این همان لحظهای است که میدانید باید کاری را انجام دهید، اما بهجای آن کار دیگری میکنید مثل مدام بالا پایین کردن صفحات و غرق شدن در محتوای منفی یا ناامیدکننده و بیارزش.
اسکرول کردن شبکههای اجتماعی راهی برای «انفصال» و استراحت دادن به مغز پس از یک روز طولانی است. این رفتار در واقع نوعی رفتار اجتنابی است که هابنولا کنترل میکند. او افزود: «هر زمانی که در حال اجتناب از چیزی هستید، بدانید که این بخش از مغز فعال شده است.»