پایان یک کتابفروشی، همان قصه دراز و همیشگی!

احمد راسخی لنگرودی،   4020313037 ۹ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱ تکراری یا غیرقابل انتشار

خبر بس کوتاه بود. آنچنان کوتاه که کم مانده بود نبینمش، اما آنچنان سنگین که یک آن پشتم لرزید: «پایان فعالیت کاری انتشارات هاشمی»!

پایان یک کتابفروشی، همان قصه دراز و همیشگی!

خبر بس کوتاه بود. آنچنان کوتاه که کم مانده بود نبینمش، اما آنچنان سنگین که یک آن پشتم لرزید: «پایان فعالیت کاری انتشارات هاشمی»! و این یعنی «هزار گونه سخن در دهان و لب خاموش»! همان درد جانکاه و هرگز از یادنرفتنی. همان قصه دراز و تلخ و همیشگی؛ هزار درد و دریغ؛ دیروز کتابفروشی «مروارید» و امروز «هاشمی» و فردا «.... »!

   وقتی چشمم به آن بَنِر قامت بسته در جلوی کتابفروش هاشمی افتاد در جا خشکم زد. اندوه سراسر وجودم را فراگرفت. این شکسته بد حال چیزی نمانده بود که قالب تهی کند. بس هولناک بود این خبر. بس سهمگین بود این واژه لعنتی «پایان» که بر آغاز این خبر، غاصبانه نشسته بود و چنگ بر دل عاشقان می‌‌انداخت. از خود می‌‌پرسم این سلسله «پایان»ها کی پایان خواهد یافت؟! کی می‌‌توان از دست این حدیث جان‌‌گیر و جان‌‌ستان «پایان»‌‌ها که سال‌‌هاست چون بختک بر تن رنجور این جلوه‌‌گاه‌‌های قلم نشسته است خیال خود را آسود و لختی آرام گرفت؟!

   آن رفاقت سی ساله‌‌ام با این یار مهربان به این راحتی از هم گسست! اطرافیان خیلی راحت می‌‌گویند این تراژدی قابل پیش‌‌بینی بود، جز این هم تصور نمی‌‌رفت، باید از این پس در انتظار ریختن دیوار یارهای مهربان دیگر هم بود! عجب! اصلا باورم نمی‌‌شود. نباید هم باور کنم. چگونه می‌‌توان باور کرد نبودن این سرو بلند را از این پس؟! 

   راستی، این جلوه‌‌گاه قلم نیز به عدم پیوست؟! یعنی دیگر سراغ این موجود سرشار از منابع ذهنی را باید در موزه تاریخ گرفت؟! آخه، روزگاری سایه بلندش کتاب‌‌دوستان حوالی میدان ولیعصر را پناهگاه بود. ذهن‌‌های عطشان را سیراب می‌‌کرد و لبخند رضایت بر چهره مشتریان کتاب می‌‌نشاند؛ آنهم به مدت سه دهه.

   یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود

  دیده را روشنی از خاکِ درت حاصل بود

   از این پس چگونه می‌‌توان از حوالی آن گرمابخش ذهن‌‌ها عبور کرد اما دیگر ندیدش و تنها با خاطراتش زیست و دلخوش بود؟! از خود می‌‌پرسم از فردا چه حرفه‌‌ای بر جای آن اندام زیبا و خوش ترکیب خواهد نشست؟ اصلا چه اندامی در آن جایگاه از این جلوه‌‌گاه قلم خوشتر و زیباتر می‌‌آید؟ به گمانم... . نه، قبولش هم سخت است، می‌‌دانم. فعلا نمی‌‌خواهم به این پرسش اصلا فکر کنم. حتم که به وقتش در پذیرش آن پاسخ ناشنیدنی گریزی نخواهم داشت. زیرا چنین پرسشی مثل یک خرچنگ عظیم الجثه، کف آگاهی‌‌ام می‌‌نشیند و ذهن و ضمیرم را هر دم پنجه می‌‌اندازد؛ پنجه‌‌ای که نتوان خود را به راحتی از چنگش رهانید و در پی‌‌اش نفسی تازه کشید.

   آنچه که فعلا به چشم می‌‌آید همان خبر تلخ‌‌تر از تلخ است: «پایان یک عمر فعالیت»، و در ادامه‌‌اش این خبرِ مسرت‌‌بخشِ «سی درصد تخفیف» که در زیر بنِر نقش بسته است. همین خبر مسرت‌‌بخش (!) در جای جای فضای کتابفروشی نیز دیدگان را می‌‌نوازد. 

   اما گویی این مرده ریگِ «سی درصد تخفیف» هم چندان عابران را به درون کتابفروشی نمی‌‌کشاند! کمترین انگیزه‌‌ای برای خرید در آنها ایجاد نمی‌‌کند. آنها مثل همیشه در عوالم خود سیر می‌‌کنند. کاری به کار این قبیل «پایان»‌‌های فرهنگی ندارند. انگار نظری از انظار به این «پایان» دوخته نمی‌‌شود. جز تعدادی محدود، الباقی سر در کار و بار خود دارند. می‌‌آیند و می‌‌روند مکثی هم در برابر این قامت در حال احتضار نمی‌‌کنند. چگونه است که فراق جانکاه این جلوه‌‌گاه قلم قلب کسی را به درد نمی‌‌آورد؟! چشم به هر جا می‌‌افکنند جز به این شمعِ رو به خاموشی؟! شرح تلواسه فراق سخت است، می‌‌دانم.

   زبان خامه ندارد سر بیان فراق

  و گرنه شرح دهم با تو داستان فراق 

   چقدر خوب بود این مرکز فرهنگی همچنان می‌‌ماند و سیمای فرهنگی شهر را دلنشین‌‌تر می‌‌کرد؛ زیرا موضوع اصلی آن کتاب به عنوان مخزن عصاره دانش بشری است. موضوعی که اساس و نیاز اصلی جامعه مدرن امروزی را تشکیل می‌‌دهد. از یاد نبریم کتابفروشی‌‌ها از مصادیق خرده‌‌موزه‌‌ها و از جمله مهمترین و برجسته‌‌ترین کانون‌‌های سلسله اعصاب شهری‌‌اند. این قبیل کانون‌‌ها وقتی که هستند تقاضایی برای کتاب‌‌ها پدید می‌‌آورند. وقتی که نباشند چگونه می‌‌توان همین حداقل تقاضا را در میان مخاطبان پدید آورد و ارزش مطالعه را بیش از پیش تقویت بخشید؛ مشتریان را هر چه بیشتر به سوی کتاب و مطالعه سوق داد و اشتهای فوق‌‌العاده برای خواندن و نوشتن خلق کرد. 

   گزاف نگفته‌‌ایم اگر گفته باشیم وجود این خرده‌‌موزه‌‌ها فضای شهری را سرزنده و امیدبخش می‌‌کنند. سطح فرهنگی جامعه را ارتقاء می‌‌بخشند. اصلا شناسنامه فرهنگی شهر با این نمادهای کم‌‌نظیر و تاثیرگذار کاملتر می‌‌شود. بکوشیم این شناسنامه فرهنگی شهر باطل نشوند.

دیدگاه کاربران

محمد۳۰۷۹۳۴۲۰۴:۴۵:۱۸ ۱۴۰۲/۳/۱۴
سلام من هم کتاب فروش بودم یعنی ما حدود۷ا نفر کتابفروش بودیم چند تن از دوستان توی آسیب کار می‌کنند. من هم روستاها رو پوشوندم ودر یک لوازم خانگی کار میکنم مردم پول غذا ندارند خوب بهشون حق میدم کتابای گرون من رو نخرند. اصلا وقتی گرسنه ای کتاب میخوای چکار کنی. یادش بخیر ۵سال پیش ...روزگاری بود انگار خواب میدیدم این قصه تا کجا خواهد کشید از آقایونی که سیاست خارجی دستشونه باید پرسید.
هادی۳۰۷۹۵۵۴۱۰:۳۳:۴۵ ۱۴۰۲/۳/۱۴
اینکه خیلی بد نیست
امین۳۰۷۹۸۷۱۱۵:۱۱:۳۷ ۱۴۰۲/۳/۱۴
هادی، تو یه کم شعوری
ناشناس۳۰۷۹۸۸۰۱۵:۲۲:۲۷ ۱۴۰۲/۳/۱۴
کتابفروشی بسته میشه و جاش فلافل فروشی باز میشه . تفو تفو بر تو ای چرخ گردون تفو ... .
مجيد۳۰۷۹۹۶۵۱۷:۰۴:۳۳ ۱۴۰۲/۳/۱۴
متن بسيار عالى، ادبيات ممتاز. ودرد همچنان تازه و خیلی حرفها من نویسنده هستم کتاب درسی نوشتم دوسال کتاب چاپ شد یک نسخه برایم نفرستادند ومن توان خرید ان را ندارم شاگردی آن کتاب را ودیگر کتابم را خرید واجازه خواست انها را برای تدریس به... ببرد ومن از ادب ان عزیز سیراب شدم وعطشم رفع شد سرانجام علم شاید چنین باشد هرگز نابود نمی شود وهمه ان را می سرایند وحکیم ابو القاسم فردوسی شعر نان وسفره ونمک و دیگر هیچ را برای دیگران گذاشت وگرسنه رهسپار سرای حق شد . ممنونم از نویسنده محترم وخدا قوت به عزیزان هاشمی وهمه اهل کتاب... و خرسندیم که دغدغه فرهنگ ومکتب داریم. قربانتان 14خرداد
کسری۳۰۸۰۰۳۲۱۸:۰۱:۳۳ ۱۴۰۲/۳/۱۴
اتفاقا به بنظرم کتاب رو باید در هرحال خودم آدم کتاب خوان گرسنه نمیمونه
فرهادعبدلی۳۰۸۰۰۴۸۱۸:۱۹:۲۲ ۱۴۰۲/۳/۱۴
من خودم با اینکه کارگر بودم زیاد وقتمو صرف کتاب می کردم اگر روزی کتاب نمیخوندم مثل اینک یه چیزی گم کرده بودم با پول کارگری میرفتم کتاب میخریدم و مطالعه میکردم الان نزدیک نه سال هست همه کتابامو فروختم و کنار گذاشتم چون فقر گرانی باعث شد از کتاب رو گردانم الانم هم فقط فکر پر کردن شکم بچه هام هستم حتی یه لحظه هم حوصله خواندن کتاب را ندارم،به قول قدیمی، هر ساز یه دورانی دارد
فاران۳۰۸۰۱۷۴۲۰:۲۹:۴۵ ۱۴۰۲/۳/۱۴
خیلی دردناکه میخواهم خون گریه کنم.ما عاشق کتابیم و سعی کرده ایم این اواخر کتاب زیادتر بخریم اما چه فایده.مردم گرسنه اند و توصیه به خرید کتاب گاهی برایشان مثل یک توصیه از سر شکم سیری میماند.آدم را سرزنش میکنند که چرا دور از جان حرف مفت میزنی.ای کاش ورق برگردد و روزهای شیرین از راه برسند کتاب باشد و کتاب فروشی و کتابخانه و هر چیزی که با کتاب عجین میشود.
ناشناس۳۰۸۰۲۱۷۲۱:۲۹:۲۷ ۱۴۰۲/۳/۱۴
این اخبار حاکی از سلطه ی فقر و جهل و .... در جامعه است. معجزه ی دینمان کتاب است و نخستین دستور الله بخوان و اکنون کتاب از سبد خانوار خارج شده و کتابفروش با خون جگر مجبور به تعطیلی کتابفروشی خود می شود. باید خون گریست به حال نویسندگان و کتابفروشان و اهالی کتاب. نمایشگاه کتاب سالجاری را هم که ملاحظه فرمودید. نمیدونم چه می توانم گفت. منگ شدم و هنگ کردم.
yektanetتریبونخرید ارز دیجیتال از والکس

پربحث‌های دیروز

  1. حالا زمان مذاکره است

  2. محل بالگرد رئیس جمهور پیدا شد/ شهادت رئیس جمهور به همراه همراهانشان

  3. تعطیل کردن شنبه از یک مجلس انقلابی بعید بود/ اکثر مردم ارتباط اقتصادی با خارج ندارند

  4. از کوه خواری تا سیل غافلگیرانه در مشهد

  5. واکنش رهبر معظم انقلاب به سانحه سقوط بالگرد رییس جمهور : همه برای سلامت این جمع خدمت‌گزار دعا کنند/ ملت ایران نگران و دلواپس نباشند

  6. توضیحات وزیر کشور درباره حادثه فرود سخت بالگرد حامل رییس جمهور

  7. سخنی با خانم‌ها و آقایان نماینده و برگزیده

  8. اسب‌ زین‌شده وزارت کار برای تضعیف حقوق قانونی کارگران!

  9. حکم امیر تتلو صادر شد

  10. واکنش آمریکا به بروز سانحه برای بالگرد حامل رئیس‌جمهور ایران

  11. ماجرای سوار نشدن رئیسی به خودروی بنز از زبان نماینده مجلس

  12. رئیس هلال احمر به محل حادثه بالگرد رئیس جمهور رفت/ اعزام ۴۰ تیم واکنش‌سریع

  13. چالش امتحانات نهایی و استرس مضاعف میلیون‌ها دانش‌آموز

  14. دیروز مشهدی ها با تشکیل زنجیره انسانی پاکبان گرفتار در سیلاب را نجات دادند

پربحث‌های هفته

  1. این نامه دلسوزانه است؟!

  2. دفاع از جمهوریت یا دفاع از الیگارشی؟

  3. مقاومت بی‌مبنای طلافروشان در مقابل شفافیت/ دولت عدول نکند، مردم هم حمایت می‌کنند

  4. حالا زمان مذاکره است

  5. نامه روحانی به مردم ایران درباره دلایل رد صلاحیتش/ این دفاعیه‌ شخصی نیست، دفاع از جمهوریت نظام است

  6. امضای مردم گیلان پای طومار حمایت از طرح نور

  7. محل بالگرد رئیس جمهور پیدا شد/ شهادت رئیس جمهور به همراه همراهانشان

  8. جریمه کشف حجاب ۴ و نیم میلیون تومان است

  9. نظرات برگزیده مخاطبان الف: نقش شورای نگهبان در کاهش مشارکت مردم چیست؟/ زندانی‌شدن زیباکلام به ضرر نظام تمام شد

  10. نوش‌دارو بعد از مرگ سهراب!

  11. حمله رسانه اصولگرا به رائفی‌پور/ انتقاد شریعتمداری از نمایندگان موافق تعطیلی شنبه‌ها

  12. فرش‌های سعدآباد کجاست؟

  13. محکومیت ساداتی‌نژاد به حبس/ روایت خاندوزی از کاهش تورم/ شانس قالیباف برای ریاست مجلس دوازدهم چقدر است؟

  14. ماجرای سفر عبدالحمید به ترکیه چیست؟

  15. حاج‌علی‌اکبری: گلایه‌ای از مجلس برای تصویب تعطیلی «شنبه‌ها» داریم

  16. واکنش وزیر کشور به برخورد خشن برخی ماموران / نظر واعظی درباره نقاط ضعف و قوت دولت رئیسی

  17. واکنش روزنامه اصولگرا به زندانی‌شدن زیباکلام/ دستور اژه‌ای درباره پرونده چای دبش

  18. در آستانۀ سکولارشدنِ زیارت؟

  19. مأمور خاطی بازداشت شد

  20. تعطیل کردن شنبه از یک مجلس انقلابی بعید بود/ اکثر مردم ارتباط اقتصادی با خارج ندارند

  21. شهادت رییس جمهور در حادثه بالگرد/ پیام‌های تسلیت شخصیت‌ها در پی شهادت رئیسی

  22. آیا واقعاً آزادسازی قیمت‌ها تنها راه است؟

  23. چراغ سبز دولت به ارز آزاد؟!

  24. پاسخ حماس به توهم صهیونیست ها

  25. اعتراض بانوان به پوشش‌های نامناسب

آخرین عناوین