معضلات اقتصادی و اجتماعی هر روز در قالبی از رخدادهای تلخ ، نا گوار و آزار دهنده رخ می نماید . وقتی تعداد رخدادهای آزار دهنده از حد آستانه تحمل افزایش یابد ، اتخاذ رویکردهای فوری به منظورچاره اندیشی ، مهار بحران و حل معضل ضروری می نماید . مدیریت های آگاهانه در مسیر بالندگی ، معضلات را قبل از وقوع ، شناسائی و پدیده های مورد انتظار را قبل از حدوث ، ساماندهی و درسیستم جامع هوشمند خود ، نگاره سازی و انگاره نمایی می نمایند . رخدادها ی محتمل را ، در ذهن ، تصویر سازی و ذهن خود را درگیر تجربی کردن آن می نمایند . تجربه گی نگاره های ذهنی ، مدیریت را قدرت و قدرت باز تولید شده را ، در اختیار مدیریت قرار می دهد .
تصویر سازی ذهنی از تولیدِ تولید نشده ها و نیزبرنامه ریزی ذهنی برای یافتن راه حل های فرآیندی ، در مسیر وقوع ، مدیریت حکمرانی را با مدیریت بینشی عجین می نماید . شناسائی ذهنی عوامل محتمل الوقوع و برآورد های مُثلی آن ( معقولات ذهنی ) در ذهن فعال ، مدیریت خردمند را در سمت و سوی برنامه ریزی های حاصل از یافته های ذهنی و در جهت اتخاذ روشهای مناسب در برخود صحیح با رخدادها ی تزاحمی ذهنی ، قبل از وقوع ، قرار می دهد .
با نگاهی آشنا به گذشته ، می توان باور کرد ، سختی مدیریت رخدادهای چالش برانگیزِ محتمل الوقوع و یا قریب الوقوع ، بمراتب آسان تر از درمان چالشهایی است که در بدو تولّد و یا پس از آن ، درمسیر مزمن شدگی قرار دارند . مدیریتِ مجرب و کارآزموده دربحرانها و چالشها ، افق نگاه مدیریتی خود را در مسیر اهداف برنامه ای ، به لایه های پنهانی از نهفته گی هایِ در دسترس و ناپیدای غیر دسترس ، منعطف می نماید که وقوف آن برناآشنایان و نا آگاهان میسور نمی باشد . عمق نگاه مدیران شایسته و چیره دست ، رصد پیداها وناپیداهای شدنی ، درجولانگاه حوادث و رخدادها و یافتن راهکارهای مبتنی بر توانمندی فکری و عملیاتی درازدحام و ترافیک ، هست ها و شدنی هاست .
وقتی توانمندی ذهنی مدیر در کنار قدرت حکمرانی وی قرار گیرد ، عمق نگاه وی و استراتژی گفتاری و عملکری وی ، در بستر رخداد چالشهایِ قریب الوقوع یا محتمل الوقوع ، به مانند کیمیاگری حاذق ، حکم اکسیری دارد که نه تنها درمان گر ، بلکه هویت زاست . چالشهای بزرگ موجود و پیشگیری از وقوع چالشهای محتمل الوقوع را نه تنها با توانمندیهای بینشی ، حرفه ای و عملکردی و استفاده از ذهن خلاق خود ، سازماندهی و سامان یابی می نماید بلکه با اتکاء به ابزارهای روز مدیریتی ، سیستم فکری خود را در درون سیستم مدیریتی هوشمند ، نهادینه می سازد . زایش و بالندگی را از توانمندی آگاهانه خود و تیم همراه دریافت می دارد و پیشروی در مسیر بهبود های مستمر را در اتخاذ روشهای راست و درستِ درمانی ، با شناخت صحیح چالشها و رخدادهای آزار دهنده ، ادامه می دهد . مدیریت قدرتمند ، توانمندی عملکردی خود را از قدرت ذهنی و توانمندیِ حاصل از استقرارِ سیستم هایِ علمی متکی به تجربه و دانش روز دریافت می نماید و نگاه لایه به لایه درمواجهه با چالشهای لایه به لایه را ، با ساخت الگوریتم های واقعی از روشهای حل مسئله ، آنچنان طراحی می نماید که ، تجربه گری عملکردی آنان در تحقق خواسته ها ، در منصه ظهور ، منجربه رخدادی گردد که لامسه جامعه هدف ، آنرا به گرمی حس نماید .
مدیران اجرایی و عملیاتی ممکن است ، از منظراحاطه بر تمام جوانب و ارکان موضوع ، در تعیین جواب یک چالش بالقوه و یا چالشهای واقعی که ظهور و بروز آنها ، عینیت یافته ،کارخود را سخت و ناممکن بیابند ، لیکن می توانند با نمایشهای خاصی از واقعیتهای موجود و یا اتخاذ روشهای مناسب ، مصادر و علل وقوع را در فازهای مختلف مطالعاتی و در قالب مدلهای مختلف بررسی ، راه حلهای در خور را طراحی نمایند . چالشها را اولویت بندی ، جنبه های مختلف آنها را در شناخت مسائل رد یابی و اهداف مورد نظردر برخورد با مسائل را، تعیین نمایند . ساختار مدلها ی مختلف را در حل مسائل بشناسند و برای دریافت پاسخ لازم در یک چالش خاص ، از مدلهای مختلفی استفاده نمایند . علم مدل سازی را با تمام اهمیت واصالت آن ، ابزار مدیریتی بلامنازع و موثری بدانند که با نمایش ساده شده یک معضل کوچک و یا چالش بزرگ ، درقالب مدلهای طراحی شده در مقیاس مهارتهای تیم عملیاتی و زمان های قابل قبول ، به پاسخهایی دست یازند که اثرات نتیجه بخش بازخوردی آن، احساس بودن در مسیر درست بالندگی ، وقوع بالمحل ، دریافت بالعینه وارج بالمناسبه باشد .
علاوه بر آشنائی مدیران با روش مدلینگ پدیده ها ورخدادهای بالفعل وبالقوه ، نباید از پیشرفت چشمگیر مبانی ریاضی ، فنون پژوهش عملیاتی و توسعه تکنولوژیک رایانه غافل بود . امروزه دامنه کاربرد پژوهش عملیاتی آنچنان گسترده وفراگیر شده که ، دستگاههای اجرایی و عملیاتی درصدد تهیه سیستمهای هوشمند با استفاده از منطق فازی هستند . این دسته از فنون تصمیمگیری ، درصدد بهبود تصمیمات مدیران در شرایط مبهم و نادقیق هستند. روشهای جدید پژوهش عملیاتی به طراحان سیستمهای اطلاعاتی مدیریت یاری خواهند داد تا با تهیه سیستمهای خبره و سیستمهای پشتیبانی تصمیم ، مدیران را در برنامهریزی و تصمیمگیری هرچه بهتر ، واقعیترو بروز تر حمایت کنند.
اگربخواهیم با نگرش و رویکرد سیستمی و سیستماتیک به حل چالشهای خرد وکلان ، ارتباطات عملکردی پیچیده را ، شناسایی و راه حلهای مناسب و متناسب را بر اساس تحلیل کمی و کیفی ، در قالب مدلهای ریاضی کشف نمائیم ، آنگاه می توانیم پژوهش عملیاتی را با استفاده از تیم چند تخصصی ، به عنوان مجموعهای از مدلها ، روش های علمی بروز شده ، تکنیکهای عملیاتی و مدولهای ریاضی ، تعریف نماییم . این نگرش صحیح و رویکرد درست ، می تواند مدیران را در سطح تصمیمات جامع ، دقیق و به هنگام هدایت و راهنمائی نماید . در این صورت پژوهش در عملیات ، تکنیکی کارا ومنحصر بفرد برای ایجاد سیستمی کارا تر ، جهت بکار بستن روشهای تحلیلی توسعه یافته ، با کارکرد عملیاتی ، برای کمک به پاسخ گوئی بهتر و به موقع تر، برای آندسته از معضلات و چالشهائی خواهد بود که پاسخ های درست و به موقع دریافت ننموده اند .
ایده ی اصلی پژوهش در عملیات یافتن بهترین پاسخ برای رخدادهای و معضلات پیچیدهای است که با زبان ریاضی مدلسازی شدهاند و باعث بهبود یا بهینهسازی عملکرد یک سامانه میشوند . پژوهش در عملیات یک رویکرد علمی است که در صدد حل مسائل مدیریتی است و هدف آن کمک به مدیران ، جهت تصمیمگیری بهتر است. این علم نیز همانند سایر علوم با مسائل و مشکلات ، به طرق منطقی برخورد میکند. تحلیلگران پژوهش در عملیات معمولاً با مسائل جدیدی مواجه میشوند و باید تشخیص دهند که کدامیک از روشها بیشتر با ساختار سیستم ، اهداف بهبود ، قید های زمانی مناسب و توان محاسباتی منطبق هستند . به همین دلیل ، نقش نیروی انسانی درپژوهش در عملیات ، حیاتی است . ویژگی بارز پژوهش در عملیات ، نگاه کلی به سیستمها و بهبود آن می باشد و به جای آنکه بر یک یا چند جزء سیستم تمرکز کند تمام سیستم را مد نظر قرار میدهد .
امروز چالشهای زیادی در کشور وجود دارند که متاسفانه در اثر سهل انگاریها وبی توجهی ها ایجاد شده اند . رخدادهای تاخیری در بستر رخدادهای تزاحمیِ ناشی از فعلیت های مزاحم قرار گرفته و با آنها عجین شده اند . نقش آنها در مسیر بالندگی کشور آنچنان پر رنگ شده است که راه حلهای ارائه شده در قالب پاسخ های در خور، نقش نمی یابند . تزاید در چالشها و عدم احساس بهبود مستمر در روند معضلات اجتماعی ، این هشدار را صادر می نماید که پاسخها ، دقیق ، درست و به موقع نیستند . آزاردهندگی چالشها در ذائقه جامعه هدف ، گواه برآنست که متولیان دستگاههای اجرایی ، الگوریتم لازم برای مدوله کردن رخدادها ورسیدن به پاسخ های در خور را ، یا نمی دانند و یا در عمل گرفتار نخواستن و یا نتوانستن مزمن شده اند . در حالیکه رویکرد عملکردی واجرائی مدیران اجرائی در بسیاری از موضوعات مهم ، در حوزه های مهمی ، بیانگر آنست که هرگاه خواستن ، چاشنی عزم و اراده مسئولین گرفته ، تحولات در سمت و سوی خواسته ها در جهت اهداف مورد نظر قرار گرفته است .
گاهی اوقات محیط واقعی آنقدر پیچیده است که تنها یک مدل خاص برای درک مفهومی واقعیت ها ی همسان و ارتباط آن با سایر واقعیتهای غیر همسان ، کافی نیست . می توان با ساختن مدلهای مختلف ، مدلهایِ مفهومی واقعیت را ، با بیانی ساده از نوع کامل و غیر کامل آن بدست آورد که بسیاری از رخدادهای تزاحمی ، در داخل سازمان تصیم گیری های مدیریتیِ متکی بر سیستم مدیریت هوشمند ، به سامانی دست یازند که حلِ آنها در شرایط موجود ، بدون اتکاء به مدل سازی مفهومی ، غیر قابل دسترس می نماید .
کارشناسان حوزه مسائل اقتصادی و اجتماعی بر این باور هستند که توان تخصصی متخصصان ماهر ما ، از قدرت پیچیدگی چالشهای موجود و مزمن شده آن ، به مراتب بالاتر و سرعت چیرگی بر مشکلات ، نیز از نُرم کلاسیک آن بالاتر است . مشکل اصلی و اساسی مدیران اجرایی ما در سطوح عالی تصمیم گیری ، آشنا نبودن با سیستمهای مدرن تصمیم گیری مدیریت در فقدان راهبر و راهبرد صحیح ، در خط سیر ترسیمی است .
خوشبختانه شرایط فعلی ، با توجه به مولّفه های آن ، بهترین شرایط برای کارآمد شدن تصمیماتی است که در آن ، با حمایت همه جانبه ، نیروهای چند تخصصی و ماهر با بکارگیری روشهای نوین مدل سازی ، ارزش واقعی تصمیمات مدیران را در حل مشکلات جامعه به نمایش گذارند . احساس اینکه شرایط فعلی بهترین زمان برای تحقق خواسته هاست ، تعیّن مشروعیت وحداکثری مقبولّیت در داخل کشور و گستره دنیاست . انتظار ما ازمدیران اجرایی کشور ، در شرایط دشوار امروزکشور ، جستجوی راه حلها و ارائه خط مشیها یست که ، نارضایتی ها راکاهش و مدیریت کشور را در مسیر پاسخ های بهتر قرار دهد .
ناگفته پیداست که راه حل هایِ متعدد و مختلفی برای چالش های تزاحمی موجود ، در قالب مدلها ی اقتصادی واجتماعی وجود دارند که بعضی از آنها ، از منظر استراتژی و تاکتیک بهتر از بقیه و در حد اتود های ترسیمی ، در برگیرنده پاسخ های موثر تری هستند . مضاف بر آنکه چگونگی طراحی و انتخاب مدل از یک سو و نیز انتخاب مناسب ومتناسب راه حلها با اتخاذ خط مشیهای تصمیمگیری از سوی دیگر ، آنچنان اهمیت دارند که می توانند قدرت توانمندی ذهنی و مهارتی مدیران اجرائی را ، با اتخاذ راهبرد های صحیح ، دقیق و به هنگام ، نزد مدیریت شوندگان ، با ارزشی ، به قیمت امید به آینده ، معادل نماید .
از آنجائیکه متدولوژی پژوهش در عملیات ، متکی بر مدل و اصل فعالیت پژوهش در عملیات ، ساختن مدلها و استفاده از مدل ، درحل مسائل است ، توصیه ما به مسئولین امر ، بکارگیریِ روش علمی پژوهش در عملیات در حل چالش های حوزه های مختلف مدیریتی و اجتماعی است . دلیل ما درتاکید بر بهره گیری از روش مذکور، صرف نظر از طبقه بندی و اولویت بندی موضوعات چالشی ، استفاده از فرآیند مدلسازی مفهومی از واقعیتهای موجود ، در بستر رخدادهای آزار دهنده ، در افق نگاه نگران و منتظر ملتی است که با اعتماد و امید به آینده ی بهتر نمایندگان خود را برگزیده است .