حوادث فرانسه فقط حکایت از یک اعتراض مدنی ندارد. یک اعتراض مدنی با یک تجمع یا راهپیمایی فروکش میکند، اما رویدادهای 6 شنبه گذشته خبر از یک خشم مدنی میدهد که کار را به زد و خورد و خشونت کشانده است. 8 کشته، صدها زخمی و هزاران زندانی محصول چنین ستوه آمدگی است.
چهره دموکراسی در پاریس امروزها خون آلود است و رهبران الیزه بی جهت برای بقای حد اقلی خود در الیزه تلاش میکنند. خانه حکمرانی در فرانسه از پایبست ویران است. واقعیت این است که مهار خشم "ستوه آمدگی اجتماعی" در فرانسه به این زودیها قابل جمع نیست. باید در انتظار شنبههای خونینتری در آینده بود.
غرب به بن بست رسیده است. نسخههای مدرنیسم نتوانسته بشر را به بهشت وعده داده شده لیبرالیسم برساند. آنچه امروز در آمریکا و اروپا با سانسور شدید رسانهها به بیرون درز پیدا میکند، امری نیست که بتوان آن را پنهان کرد. فیلسوفان سیاسی از تشریح آنچه هست و آنچه باید باشد، عاجز هستند.
امروز مدرنیسم پس از گذشت دو قرن در باب ادعای حکمرانی خوب و اینکه چه کسی باید حکومت کند، تصویری جز ترامپ که مظهر رذایل اخلاقی، ستم و بیعدالتی در برون و درون جامعه غربی است، ندارد.
آنان دموکراسی را به لجن کشیدند و حقوق بشر را آتش زدند و جوامع خود را به تباهی و تیرگی سوق دادند. فرقی نمیکند چه یک پیرمرد مثل ترامپ در واشنگتن این کار را کرده باشد یا یک جوان نپخته مثل مکرون در پاریس این تصویر را تولید کند.
امروز هیچ جامعه شناس و روانشناس و فیلسوف سیاسی نیست تا در غرب سر بلند کند و به تمدن غربی افتخار نماید. بر اساس آخرین آمار، آمریکا دارای بالاترین شکاف بین ثروتمندان و فقرا در بین کشورهای پیشرفته دنیاست. شکاف بین جمعیت یک درصدی ثروتمندان و مابقی 99 درصد به رکورد بی سابقهای رسیده است. این یک درصد، 70 درصد داراییهای کشور را در اختیار دارند، یعنی 400 نفر از ثروتمندان آمریکا به اندازه 155 میلیون نفر دیگر در این کشور دارایی و ثروت در اختیار دارند.
فقر و تبعیض در جامعه امروز آمریکا بیداد میکند و چهره بهشت لیبرال دموکراسی جهان را تبدیل به یک جهنم جامعه طبقاتی کرده است. همین دیروز سندرز میگفت؛ 70 هزار گرسنه آمریکایی حتی محروم از دریافت غذا هستند.
در اروپا اوضاع چگونه است؟ در فرانسه، مهد دموکراسی بر اساس نظرسنجی "پیو"، 20 درصد مردم گرسنه هستند. فاصله برخی شهروندان فرانسوی با نانوایی، 5 کیلومتر است و کمبود مراکز تامین مایحتاج مردمی محسوس است. قوانین دولتی به ویژه قانون مصوب مکرون کاهش مالیات ثروتمندان و سرمایه داران را نشان میهد. این در حالی است که از قشر کم درآمد و کارگران، مالیات نسبتا بالایی دریافت میشود.
لیبرالیسم اقتصادی، ناکارآمدی خود را در عمل نشان داده و چیزی جز فاجعه برای مردم نداشته است. آنچه امروز در اروپا به ویژه فرانسه در قالب جنبش جلیقه زردها ظهور کرده، دنباله حرکت چند سال پیش در آمریکا با عنوان "جنبش وال استریت" است که به شدت سرکوب شد. قیام علیه اشرافیت مدرن، آتش زیر خاکستر جوامع غربی است. هیچ قدرت نظامی و پلیسی نمیتواند جلوی فوران این آتشفشان را بگیرد. جلیقه زردها برای ششمین شنبه هفته در پاریس و شهرهای فرانسه به خیابانها ریختند و پلیس با سنگربندی رودرروی ملت قرار گرفت. دولت فرانسه هنوز راه حلی برای مهار آن جز مشت آهنین پیدا نکرده است. خشونت بی حد و حصر پلیس و تعداد زندانیان و زخمیهای این رویارویی و 10 کشته این جنبش یک سرمایه اجتماعی عظیم برای تحولات آینده در فرانسه و اروپا و شاید دنیای غرب باشد.
شنبههای سیاه در فرانسه روی سپیدی نخواهد دید. امروز جهان سرمایه داری و جامعه فرانسوی در قاب لنز دوربینهای خبری جهان برای حل یک مناقشه جدی، حرفی جز سرکوب ندارد.
راستی، چرا غرب به این روز افتاده است؟ اخبار تبدیل کلیسا به مشروب فروشی و سالن رقص و آواز و رستوران در غرب به ویژه آمریکا کم نیست. این رویکرد یعنی نبرد بی حاصل با خدا و معنویت و غرق شدن در مادیت محض که جز سقوط اخلاقی و متلاشی شدن خانواده و گسترش فسق و فجور ندارد.
امروز خروجی تمدن غرب در بزرگترین کشور لیبرال دموکراسی غرب، فردی مثل ترامپ است که جرثومه فساد اخلاقی و تبهکاری و فساد مالی، آنهم در مرز جنون و خودشیفتگی است. با این اوضاع و احوال در غرب، افرادی نظیر ترامپ لایق حکومت بر آنها هستند، حکومتی که اراذل و اوباش بر افاضل و نخبگان و صاحبان اندیشه ترجیح داده میشوند و جهان را به سوی جنگ و فساد و بی اخلاقی سوق می دهند.
بدون شک بدیل تمدن رو به زوال غرب، تمدن اسلامی است. تمام نگاه خوبان جهان به ایران و انقلاب اسلامی است. باید جنبش بیداری در جهان را مدیریت کنیم تا به "خوب راه" تمدن اسلامی هدایت شود. باید نگاه را به دوردستها انداخت و تمدن نوین اسلامی را با نگاه فراملی رو به جلو هدایت کرد. بدون شک نخبگان جهان، امام (ره) و رهبری هوشمند انقلاب اسلامی را جزء معماران اصلی ظهور تمدن جدید و بدیلی بر تمدن رو به زوال غرب می دانند. هیچ قدرتی نمیتواند نگاه بشر را از این ضرورت حتمی و حرکت اجتناب ناپذیر منحرف و خللی به آن وارد کند. عقب نشینی گام به گام آمریکا و غرب در برابر ایران و مقاومت اسلامی، طلیعه ظهور چنین راه روشنی در تاریخ معاصر و قرن ماست.