تا اینجا نرخ دلار نسبت به سال قبل تقریبا 3 برابر شده و ارزش پولیمان حدود دو سوم آب رفته. نرخ اجناس مختلف در بازار – اگر فروخته شوند- از 10 تا 100 درصد افزایش پیدا کرده است. بانک مرکزی اما معتقد است هنوز با تورم دورقمی فاحش فاصله داریم. متر و معیارهای اقتصاد اما چیز دیگری میگوید.
محاسبات نشان می دهد افزایش قیمتهای فعلی پایان ماجرا نیست. بلکه تازه اثر اولیه و خفیف کاهش ارزش پول ملی است. اگر در بهترین حالت از این پس ارزش پول ملی ثابت بماند و کاهش پیدا نکند، به زودی در کشور شاهد تورم 50 تا 150 درصدی خواهیم بود.
بله درست متوجه شدید 150 درصد. شاید باورش سخت باشد، اما مع الاسف واقعیت دارد. ممکن است این سوال پیش بیاید که چگونه امکان دارد شاهد چنین افزایش قیمتی باشیم؟! اقلام کشاورزی و دامی و ... چه ارتباطی با نرخ ارز دارند و چرا ممکن است قیمت این اقلام تا این حد در معرض افزایش قرار بگیرند؟!
برای رسیدن به پاسخ لازم است به چند مؤلفه اثر گذار روی نرخ سبد خانوار توجه مضاعف داشته باشیم. مؤلفههایی که می تواند قیمت کالاهای صد درصد ایرانی را نیز تحت تاثیر قرار دهد. فی المثل در مورد "برنج ". نرخ این کالا در کشور ما تابع قیمت برنج وارداتی است. و برنج وارداتی هم ارتباط مستقیم با ارزش پولی دارد. فرض کنید برنج هندی 1.5 دلار باشد. نرخ آن با دلار سال گذشته از حدود 5 هزار تومان به بالا قابل قیمت گذاری است. و با نرخ دلار فعلی احتمالا باید منتظر برنج خارجی 15 هزار تومان به بالا باشیم! کاملا قابل پیش بینی است که اگر برنج وارداتی با این نرخ بفروش برسد، برنج ایرانی ممکن است با چه قیمتی فروخته شود! و یا در مورد گوشت. درصد بالایی از تولید کنندگان دام (گوسفند) کشور ما مرز نشین هستند. وقتی می بینند می توانند دامشان را به 3 برابر قیمت در بیرون مرز بفروشند طبیعتا -یا قانونی و یا به صورت قاچاق- دامهایشان را صادر میکنند. این کاهش عرضه و بالا رفتن قیمت دامهای وارداتی خیلی زود در بازار گوشت اثر خواهد گذاشت. در مورد الباقی اقلام مصرفی هم به همین منوال.
حالا به عوامل بالا افزایش هزینههای نیروی انسانی و سوخت و سرمایهگذاری و غیره را هم اضافه کنید. خلاصه آنچه روی کاغذ در مورد اقتصاد پیش بینی میشود یک سونامی باور نکردنی از افزایش قیمتهاست. که اگر در موردش تدبیری اساسی – ونه سوری – صورت نپذیرد معلوم نیست چه بر سر اقتصادمان خواهد آمد.
شوربختانه در این وانفسا که همه آژیرهای خطر بلند تر از همیشه به صدا در آمده هیچ اتفاق و تصمیم دلگرم کننده و یا امید بخشی در کار نیست. انگار حضرات مدیر و مسئول فاجعه آمیز بودن اتفاقات پیش رو را درک نکردهاند. انگار نمی فهمند کارد جنگ اقتصادی به استخوان رسیده. هنوز مثل قبل سونا و جکوزی شان را می روند و پای سلف سرویسهای گپ میزنند. فقط اندکی طعم تریبونشان فرق کرده. و اندکی ژست همدلی گرفته اند و استندآپِ امید بخش اجرا میکنند.
مدیر نالایق اقتصادی را با سلام و صلوات و تحیات بدرقه میکنند و بجایش مدیری دیگری جایگزین می کنند. مفسد اقتصادی که نامش مخفف شده را میگیرند. پرده از ارتباطش با مدیر دولتی بر میدارند. و به مدیر دولتی در مورد دوستان ناباب هشدار می دهند.
وزیر اقتصاد به دلواپسیهای مردم لبخند ژکوند میزند وقتی سوال ترمیم کابینه میآید جاخالی می دهد. وزیر صمت و نفت هم مثل قبل خوشحال و شاد و خندانند. به نظر میرسد به سخره گرفتهاند درد امروز و فردای مردم را. گرچه "علاج واقعه قبل از وقوع " باید کرد. اما بهمعنی این نیست که در دوران "پساوقوع" دست روی دست بگذاریم و منتظر غرق شدن باشیم. تا اینجا درد و دل بود، من بعد باید از راه درمان بگوییم.
اول چاره از منظر مستضعفانی که امام انقلاب را به نامشان زد ترمیم و جراحی است. برای این ترمیم ابتدا باید مطالبه داشته باشیم. هرکس با هر ابزاری که می تواند. همین نوشتارها مثلا. همان فریادهایی است که وسط میوه خوری مسئولین آبادی نازل می شود مثلا. مطالبه کنیم برای ترمیم اعتماد بین ملت و حاکمیت. برای التیام گلههای مردمی. مطالبه برای حجامت نظام. برای به نمایش گذاشتن خون کثیف در پیشگاه ملت. برای تنبیه آقازادههای اشرافی در اسرع وقت، تا آنجا که همهی رفتار تفرعنانه و تفاخرانهای که نوش کرده اند را قی کنند. مطالبه برای تخلیه خانههای چندهزار متری مسئولان کاخ نشین؛ که بنا شده روی شیبِ شکاف طبقاتی.
مطالبه کنیم از حوزههای علیمه. از تریبون های نماز جمعه. که صدایشان نیست. و جای نبودنشان را دارد حنجره نجس اجنبی پر می کند. مطالبه برای اصلاح، پیش از آنکه از ریشه دست به اصلاحمان ببرند. مطالبهای آگاهانه و هوشمندانه. که فراگیر شود هیمنه پوشالی اشرافیت و خرفتی مسئولان را فرو خواهد ریخت و انقلابی رخ خواهد داد که انقلاب را احیا خواهد کرد.
دوم چاره جدی گرفتن چاره اول است. چراکه فیالحال هیچ تدبیری برای جراحی اقتصادی قابلیت اجرایی ندارد، مگر آنکه حمایت مردمی را در پی داشته باشد. و حمایت مردمی حاصل نمی شود مگرآنکه ملت به رای العین درک کنند که قرار است زخمهای مگسخیز درمان و گله ها شنیده شوند. حمایت مردمی حاصل نمی شود مگر آنگه حضرات از برج عاج به قصد علاج نزول اجلال کنند.
پن: هشدارهای روح خدا مبنی بر آنکه اید به حسب واقع، به حسب انصاف، به حسب وجدان، این مردمی که شماها را روی کار آوردهاند، این مردم زاغهنشین که شماها را روی مسند نشاندهاند ملاحظه آنها را بکنید و این جمهوری را تضعیفش نکنید. بترسید از آن روزی که مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست و یک انفجار حاصل بشود. از آن روز بترسید که ممکن است یکی از «ایام الله» – خدای نخواسته – باز پیدا بشود و آن روز دیگر قضیه این نیست که برگردیم به ۲۲ بهمن. قضیه [این] است که فاتحه همه ما را میخوانند. (صحیفه امام خمینی، جلد ۱۴، صفحه ۳۸۰) جدی بگیریم.