گروه تعاملی الف - حبیب مکتبی:
پلتفرمهای نمایش خانگی ذهنها را مسحور خود کرده و این آسیب است که آدمها همه به این جعبه زل میزنند و گفتگو با یکدیگر را فراموش میکنند. وقتی سریالهای خانگی دوران بچگی خود(دهه شصت و هفتاد) را به یاد میآورم، افسوس میخورم به حال جامعه و نسلهای بعدی که قرار است با چه ارزشهایی به زندگی روزانه بپردازد. سلبریتیهای طنز اساساً، مفهوم طنز را یادشان رفته و نه تنها لودگی؛ که جمیع بدعتهای اخلاقی را به طرزی ظریف تبدیل به ارزش میکنند تا جامعه به سمت آن حرکت کند:
هر چه دروغگوتر، زرنگتر!
هر چه بیحیاتر، اجتماعی تر!
و ته این برنامهها، چند بازیگر هستند که دور هم میگویند و میخندند و بازنده، مردمی هستند که عمر گرانبهای خودشان را صرف این بازیگرنماها میکنند و جیبشان را هم پر میکنند. کجا هستند مجید انتظامیها و محمد علی کشاورزها و کجا هست سریالهای "پهلوانان نمیمیرند"، "روزی روزگاری" و ... امثالهم. من فکر میکنم ابتکار عمل انسان دست خودش است و نه هیچ چیز دیگر. یا باید عمرش را با برنامههای سخیف و سطحی تباه کند؛ یا اینکه زندگی خود را با محتواهای ارزشمند، غنی و باکیفیتتر نماید.
نکته دیگر آرایش فرهنگی و رسانهای کشور است. فضا بشکلی است که سریال های پرستاره، توسط کارگردانهای مطرح در سکوهای نمایش خانگی برای طبقه مرفه و پولدارها ساخته میشود. و مستضعفین که قاطبه جمعیت کشور را تشکیل میدهند، از سریالهای کم کیفیت شده رسانه ملی استفاده میکنند. و این عین نئولیبرالیسم است. متولیان و مدیران فرهنگی و رسانهای کشور در این موارد چه تصمیمی دارند؟ برای مثال از وزیر فرهنگ کشور که عنوان میکند: "باعث افتخارم است که مدیر سازمان سینمایی من تهیهکننده قلادههای طلا و دبیر جشنواره فجر من سازنده گاندو است"، انتظار حل مشکلات فرهنگی به نفع مستضعفین نمیرود. چرا که او اولویتهای دیگری دارد.