توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 205963
باید آن روزها برگردد
بخش تعاملی الف - روح الله فردوسی
اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
تاریخ انتشار : جمعه ۱ آذر ۱۳۹۲ ساعت ۲۰:۰۸
بگذارید پیش از آنکه سخن اصلی خود را به قلم بیاورم پیش بینی کنم که مقاله ی حاضر به سرنوشت مبارکی دچار نخواهد شد و مخالفان و منتقدان فراوانی خواهد داشت که با محتوای آن هم رأی و هم نظر نخواهند بود. باید بگویم که پرداختن به واقعیت های کنونی نسل جوانمان یک ضرورت انکار ناپذیر است، چنانکه توسعه و پیشرفت کشور، به سلامت و پویایی و شکیبایی و ایمان و تعهد و پایبندی به ارزش های ملی و اسلامی او بسته است و لاغیر.

طبیعی است جوانانی که در اندیشه ی زندگی و زیست در دنیای مدرن به سر می برند، نخواهند خواست که تابع اندیشه ای باشند که دنیای مدرنشان را برنمی تابد و از همین بابت روزانه های زندگی شان را چنان مدرن کرده اند تا سنت، نتواند برای خودنمایی، روزنه ای بیابد. آنان باور ندارند که نزاع تاریخی سنت و مدرنتیه، توسط هیچ اندیشمند صاحب فلسفه ای، واجد نتایج مطلوب و انسان پسندی دانسته نشده است . همین ناباوری است که منجر به حذف سنت از سرتاسر زندگی شان شده و از نسل سنت زده دورشان ساخته است. بی آنکه به اصل و اصول این هر دو ورود کنم، باید بگویم که همه ی ما مدعی هستیم که نسل جوان، فارغ از خود شده و کوس انا الدنیا زده است. از دین گریزان و به ظواهر دنیا دلبسته و پناهنده شده است.

گمان درستی از آموزه ها و دستورات دینی ندارد و عمل به آنها را جدی نمی گیرد. زندگی را در گذران عمر به هر شکل و صورتی می داند و از عواقب افعال خلاف آموزه های دینی نمی هراسد. نسلی که با وضعیت کنونی به نظر می رسد تنها قصد دارد به این دو جایگاه برسد. یا به دانشگاه برود تا برای چند سالی مشغول باشد و از درد بیکاری و فشار روحی و روانی به خود نپیچد و یا به بازداشتگاه برود، که آن هم ناشی از عدم دست یابی به جایگاه نخست است. چه کنند، راه دیگری ندارند.

صادقانه بگویم. با وجود نگرانی فراوان نسبت به آینده نسل جوان، اما پذیرفتنی نیست که برای ساختن شخصیت جوانان و نشان دادن حقایق زندگی به آنان، از شهیدان جوان دفاع مقدس هزینه کرد. چرا مسئولین نظام، به جای آنکه خودشان با عملکرد درست و مناسب الگو شوند، از شهدای عزیز ما هزینه می کنند؟ آیا گمان نمی کنند که عملکرد نامناسب و ناامید کننده ی آنان، از مقام و منزلت شهیدان بکاهد و حرمت و جایگاه مقدس آنان را تحت الاشعاع قرار دهد؟

آیا تاکنون از خود سئوال نکرده اند، که چرا با وجود گذشت دو دهه از دفاع مقدس و مورد الگو واقع دادن شهیدان برای جوانان، واکنش مثبتی از جانب آنان دیده نشده و به غیر از ظاهر سازی و تکرار شعاری آرمان های بلند شهیدان و تبدیل شدن آن به یک سنت عوامگرایانه مرسوم، حرکت حساب شده و سازنده ای در جهت نهادینه ساختن آن آرمانها صورت نگرفته است؟ آیا به ذهنشان خطور نکرده است که چرا جوانان دانشمند ما در خارج از کشور، به تأسی از شهید دکتر چمران، رفاه و صفای غرب را رها نمی کنند تا به داد کشورشان برسند و به تکمیل انقلابشان بپردازند؟

چرا از خود نمی پرسند که جوانانمان، به چه دلیل معقولی، افسرده و ناراحت و در خودفرو رفته اند؟ که چرا جوانانمان بیکارند و معطل و معلق مابین دانشگاه و سربازی؟ که چرا روابط اجتماعی جوانانمان به سر حد ابتذال رسیده است؟ که چرا «روابط عمومی» جای خود را به «روابط خصوصی» داده است؟ که چرا «علوم ارتباطات» دیگر کارا نیست و به تعهدات خود در قبال علوم انسانی عمل نمی کند و روابط اجتماعی جوانانمان را به این حال و روز درآورده است؟ که چرا برای حل این معضل، تنها گشت می زنیم و در فکر ارشادیم اما خود به خلوت می رویم و آن کار دیگر می کنیم؟

با این همه پرسش بی جواب، حال چه بگویم و چه بگوئیم به جوانان. که حرفمان را باور کنند؟ که به وعده هایمان اعتماد کنند؟ راستش من بیشتر از کسانی که بی جهت دل بسته اند به اصلاح روند موجود، ناامید و مأیوسم. ناامیدم، چون هرچه تلاش می کنی می بینی که باز یک جای کار می لنگد و مانعی و عاملی تازه پیدا می شود و بر می گرداندت به سر جای اولت و کار و تلاش و جهد تو را خنثی می کند.

خطابم به جوانان عزیز این دیار نیست. آنان همانند سخنان این خرده پای زمین خورده بسیار شنیده اند. چرا که ذهن آنان پر است از حواشی گوناگون و متنوع و وعده های عمل نشده و آرمانهای محقق نگشته و از همین بابت است، که نه نای شنیدن دارند و نه میل کوشیدن. تا نسل جوان را نصیحتی می کنی و نقدی، عقب می روند و تنفرشان را با اخم، نشانت می دهند. تا نوازششان می کنی و می خواهی دوستشان شوی، نسلشان را به رخت می کشند و می گویند تو برو با نسل خودت باش، ای نسل مرده.

آخر حق دارند. نسل من و نسل ما و نسل شما، اکنون، مگر چه امتیاز ممتاز و فخر فاخری دارد که بخواهند از آن پیروی کنند و دوستی مان را بی دلیل بپذیرند. آنها دلیل می خواهند و ما هم کم بهانه به دستشان نداده ایم برای گریز از آرمان های نسل خود. مگر از نسل خود ما نبودند نو دولتان گذشته، که بیکارشان کردند. خوب، او بیاید با مخل آسایش زندگی خود دوست شود که چه؟ بیاید از نسل من و مایی پیروی کند که بیکارش کردیم؟ که با تورم و گرانی، فرصت ازدواج را از او گرفتیم؟ بدون تردید او راه دیگری را برمی گزیند و بنا را بر ناسازگاری می نهد و به اعمالی دست می زند که معنای انتقام دارد و از کسی دیگر و نسلی دیگر، که از قضا خویشاوندتر از ما به اوست، مدد می طلبد و استمداد می خواهد، تا آرام بگیرد و از آلام خود بکاهد.

من اعتقاد دارم، که جوانان ما، برای سامان دادن به زندگی خود، در خوشبینانه ترین حالتی که ممکن است به یک فکر و عقیده ی اجتماعی اعتماد بورزند، به زندگی و عملکرد بالادستان نظر می کنند. نسل جوان ما برای توجیه عملکرد خود، به دنبال بهانه است. بهانه، به عنوان یافتن یک راه فرار و گریز از عواقب عملکرد خود، که عادت نکرده و باور نداشته است از اینکه باید مسئولیت آن را بپذیرد . آخر حق دارد. وقتی مسئولی به خود اجازه می دهد تا دروغ بگوید، او براساس پندار و گمان خود معتقد می شود که مجوز دروغ گفتن را از کسی یا کسانی گرفته است که توان بازخواست و پرسش از او را نخواهند داشت. وقتی مسئولی بدون ترس از تعقیب قانونی، اختلاس می کند، بلاشک جوان ما این عمل را مجاز می شمرد و توجیه می شود که بدون ترس از تعقیب قانونی، می تواند چنین کند، و هنگامی که در ازای چنین اعمالی، نحوه ی برخوردها را متناسب و متعادل نبیند، به ناهنجاری رو می آورد و از جامعه انتقام می گیرد.

بدون شک، مسئولان، در شکل گیری بحران اخلاقی و رفتاری و فرهنگی حاکم بر شخصیت جوانانمان نیز مسئولند. اگر یک مسئول خاطی در عرصه فرهنگی و اجتماعی، مقتدارنه محاکمه شود، دیگر چه نیازی است به محاکمه ی نسل جوان و بدبین کردن آن به آرمان های اجتماعی وعده داده شده. وقتی مسئولی تفهیم شود که یک دروغ یا یک اختلاس از جانب او، منجر به انحراف جریان زنده ی جامعه می شود، آنگاه چه مجوزی برای ارتکاب به اعمال نابهنجار برای نسل جوان وجود دارد، که بخواهد با تمسک به آن، دست به توجیه اعمال و افعال خود بزند؟ باید آن روزهای خوش زندگی در سایه ی انقلاب اسلامی دوباره تکرار شود، تا پسران ما، با پاکی تمام، به دختران ما بگویند خواهر و دختران ما، با نجابتی مثال زدنی، به پسران ما بگویند برادر. باید آن روزهای خوب زندگی تجدید شود و پاکی و طهارت و ایمان و اخلاص بر فراز آسمان ایران عزیز گسترانده شود، تا ملت و دولت و حکومت، یکی شوند و در کنار هم، با مسالمت زندگی کنند.

باید آن روزهای کم تکرار، دوباره تکرار شود، تا جوانانمان طعم نوشین ایمان و عمل و قرآن را بچشند و به فرهنگ بومی خود اتکا کنند . باید آن روزهای بی بدیل دوران دفاع مقدس برگردد و درس های زندگی آن، مشق هر شبمان شود و نگاه ایمانی و انسانی به یکدیگر، دوباره از چشمانمان طلوع کند. باید آن روزها برگردد.
 
کلمات کلیدی : روح الله فردوسی
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.