توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 207939
در فقد پروفسور معتمد نژاد
بخش تعاملی الف - روح الله فردوسی
اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
تاریخ انتشار : سه شنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۲ ساعت ۱۲:۴۹
پروفسور کاظم معتمدنژاد، روزنامه‌نگار و حقوق‌دان ایرانی درگذشت. از رنج و غم عظمای این مصیبت، چه گرفته و غمگین است چهره و رخسار لقمه خواران خوان عقلش، که بی باورند از این هجرت. گویی که پای ارتباطی از نوع و لونی دیگر در میان است که هنوز فصلش را نگشوده و تدریس اش نکرده است. در میان آه و اندوه بسیار، ناگاه فکر نوشتن به سرت می زند. می نویسی و می فهمی که در لابلای نوشتن و یک چشم بر هم زدن، ناخودآگاه، همانند استاد، ارتباط تو هم برقرار می شود. با کجا؟ بگذریم ...

نوشتن از استاد معتمدنژاد، قدر می خواهد و منزلت. نه اینکه داشته باشم، نه. در کوچه پس کوچه های اجتماع هنوز یله می گشتیم و همچون یک روح همه جا گرد، او آمد و بی تعارف و توقع، دستمان را گرفت و گفت بخوان ... به هنگام نوشتن از مقام او، خیالات دور از تصور به واقعیت می پیوندد و تاب و توان، به دست و زبان سلام می کند و استعداد ناشکفته ی آنکه می نویسد می شکفد، تا در کوچ بزرگ مردی چون او، برای دقایقی و حتی دقیقه ای، از اسباب بزرگی استاد بگوید و از حقایق همچنان ناپیدا مانده در شخصیت او.

مرحوم معتمدنژاد به دلیل نقشی که در تدریس آکادمیک علوم ارتباطات و روزنامه‌نگاری در ایران داشت به «پدر علم ارتباطات ایران» شهرت یافته بود. او با این که برای جامعه ی ایرانی زیست و به تنظیم قواعد علوم ارتباطات اجتماعی همت نمود و در این عرصه از کم نظیرها نیز به شمار می رفت، اما از حیث گمنامی و دور ماندن از ذهن و زبان جامعه بی نظیر باقی ماند. جامعه ی ما، آنچنانی که او دلمشغول زیست و زندگی آن بود، بی توجه به مقام و موقعیت او ماند. اگر می بینیم که نظریه های اجتماعی در حوزه ی علوم ارتباطات، بر زمین مانده و تاکنون سامان نیافته است، یکی از علل اصلی آن، توجه یکسویه در این قیاس است. باید از دولت و ملت خود بپرسیم که چرا وقت و فرصت آن نمی یابند تا دلمشغول این بزرگان باشند و عملگر آموزه های خواستنی آنان؟

مرحوم معتمدنژاد، اگر چه به غلط نامش در فهرست اعضا فرهنگستان علوم از قلم افتاده بود، اما در قیاس میان اقران خود، آنچه که متمایزش می ساخت، علاوه بر دانش وسیع در حوزه ی علوم ارتباطات اجتماعی و روزنامه نگاری؛ علو وجودی و اخلاقی و حسن خلق و نشاط و امید و طراوت و شادابی روح و روان و تقید و آزادگی و مروت بود، که با تمسک به همین غنایم خداداد، مگر نباید توانست با بیش از ۵۰ سال تدریس در دانشگاه، از موثرترین و پیشروترین متفکران حوزه ی علوم ارتباطات قلمداد شود؟

تالیف «ارتباط جمعی غربی و انقلاب اسلامی ایران» از عمق دغدغه ی استاد نسبت به برون داد فرهنگی انقلاب اسلامی خبر می داد که بی توقع، نشانه های بینا و روشنی ارائه داد که نیاز جهان غربی به پیام انقلاب اسلامی، کمتر از نیاز انقلاب اسلامی به جهان پیرامونش نیست. او با تعهد ثابت کرد که جهان به هم پیوسته ی مدرن، نمی تواند نسبت به سخن ها و حرف های جدیدی که انقلاب اسلامی قائل به آنهاست، بی تفاوت بماند و اگر به صورت های شکلی و محتوایی با آن مواجه نشود، دیری نخواهد پائید که سخن رایج جهان ارتباطات، حرف اصلی این انقلاب خواهد بود. نظریه های غربی نسبت به جوامع جهان سوم را جسورانه و متعهدانه به نقد کشید، تا انگاره های منسلخ از حقیقت نظریه پردازان غربی را، نسبت به تحولات منطقه و بخصوص پیدایش انقلاب اسلامی، از اساس فاقد معنا و مبنا نشان دهد.

«ارتباطات در خدمت انسان‌ها» را به پاس حرمت انسان و مقام شامخ آدمیت نگاشت و نشان داد که انسان برای کمال و دستیابی به منازل روحانی، به ارتباط نیازمند است. آن هم نه تنها ارتباط روحانی و معنوی، که ارتباط فردی و جمعی و فکری و فرهنگی. دلیل آورد که انسان مجرد نیست و این اجتماع است که می تواند به ایده آلها و آرمانهای معقول و مطلوب او پاسخ در خور دهد. انسان را در خدمت به ارتباطات جمعی نمی خواست، بلکه ارتباطات اجتماعی را فدیه ای برای انسان می دانست تا طی آن، بقاء شایسته ی خود را دنبال کند تا به مقام «کرمنا بنی آدم» نائل آید. حساسیت او در رعایت احترام به مقام انسان در حوزه علوم ارتباطات چنان بود، که بخش قابل توجهی از آثار این استاد بزرگ در همین چارچوب به زیور طبع آراسته شد و هر گاه فرصتی می یافت و دقیقه ای، از حق و حقوق طبیعی و بدیهی انسان، سخن به میان می آورد و همگان را به رعایت آن هشدار و انذار می داد.

لذا می توان گفت که تالیف «حقوق حرفه‌ای روزنامه‌نگاران» و «حقوق مطبوعات» بر همین مبنا و اساس سامان یافته اند. استاد چنان شیفته و دلبسته صلح و آشتی و وفاق بود، که «مبانی حقوقی بین‌المللی گزارشگری برای صلح» را جمع آوری نمود. رابطه ی او با دانشجویان و دانشگاهیان علوم ارتباطات، به واسطه ی تثلیث و اقنوم سه گانه ی مقدسی بود که آن را در سرتاسر عمر پر برکتش، بعنوان نمادی از حرکت و پویایی و زندگی پذیرفته بود. تعهد، تخصص و نوآوری. این است آن تثلیث مقدس و البته از همین دریچه و منظر، نظریه های بومی علوم ارتباطات را سامان می داد. دامان دانش او پر از نوآوری در عرصه ارتباطات بود و علاوه بر خوراندن و نوشاندن آن به تشنگان تحصیل علوم ارتباطات، طعم نوشین آن را از جهانیان نیز دریغ نکرد و این دامان پاک و مطهر را تا همه جای جهان گسترانید. اینگونه بود که پروفسور معتمدنژاد عالم گیر شد و چهره ای جهانی و البته همواره یک ایرانی وفادار به وطن باقی ماند و تا اواخر عمر پربار و بهایش نیز بر این سنت و سلوک مومن ماند و با همین ابتهاج روح و غوغای درون، با دنیای ارتباطات بدورد حیات گفت.

چهاردهم آذر ماه، روز بی مناسبتی نیست. شهید سرفراز عباس بابایی، سرلشکر خلبان نیروی هوایی ارتش، در این روز بدنیا آمده است. زادروز او گویی قرار است یادآور پرواز باشد و عروج. شاید این مرد بزرگ عرصه ارتباطات نیز می دانست که بایست در این روز پرواز را برگزیند. به هر تقدیر، بر عظمت این روز، به قدر و مقام مرحوم معتمدنژاد افزوده شده است. ۱۴ آذر زنده می ماند و روزی خواهد بود در تاریخ تقویمی این سرزمین، تا یادمان باشد که بزرگ فرزانه ی روزگارمان، زیستنی اینچنین به ما ارزانی نمود.

روحش شاد و یادش گرامی باد.
 
کلمات کلیدی : روح الله فردوسی
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.