تسنیم نوشت: انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیر سال 1360 را میتوان بزرگترین عملیات تروریستی تاریخ ایران و عملیاتی بینظیر در تاریخچه اقدامات تروریستی در دنیا دانست؛ حادثهای که در آن بیش از 70 نفر از مسئولتن جمهوری اسلامی از جمله ریاست دستگاه قضایی، چهار وزیر، تعدادی از نمایندگان مجلس و مسئولین رده بالایی نظام به شهادت رسیدند.
هر چند این حادثه به خودی خود به دلیل اهمیت فوقالعادهاش همواره در یادها میماند، اما پرونده مربوط به این حادثه تروریستی یک عنصر مفقود داشت که بعد از گذشت بیش از سه دهه باعث شد تا دوباره این حادثه و پرونده آن در تیتر اخبار رسانههای ایران و حتی دنیا قرار گیرد.
محمدرضا کلاهی صمدی عامل اصلی انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی حلقه مفقود این پرونده بود که بعد از گذشت بیش از سه دهه، جسدش در حالی که هدف گلوله قرار گرفته بود پیدا شد تا این داستان دوباره بازخوانی گردد.
کلاهی، لحظاتی قبل از وقوع انفجار هفتم تیر از درب ساختمان حزب خارج شد و در پروسه فرارش که قرار بود به پادگان اشرف مقر اصلی گروهک منافقین در عراق ختم شود، در خانهای امن در تهران مخفی شد.
وی به سرعت خانههای محل اقامت خود را تعویض میکرد تا در نهایت بتواند از تعقیب نیروهای اطلاعاتی سپاه پاسداران بگریزد. آنچه بر اثر نشانههای کشف شده در همان روزها مشاهده گردید این بود که وی در مسیر تهران به شمال حداقل در سه خانه و در سه منطقه متفاوت مخفی شده است.
با اعلام عکس و مشخصات وی در روزنامهها چندین گزارش مردمی در مورد او به نیروهای سپاه میرسد که سه خانه در مسیر شمال را نشان میدهد، اما هر بار نیروهای سپاه دیر به محل رسیده و کلاهی فرار میکند. مسیر شمال برای رسیدن به مرزهای غربی کشور هم درواقع به نوعی انتخاب مسیر غیر قابل پیشبینی برای فرار او بوده است.
محمدرضا کلاهی عامل حادثه تروریستی هفتم تیر، سالها بعد درحالیکه با هویتی جعلی در کشور هلند زندکی میکرد، به قتل رسید
محمدرضا کلاهی سرانجام از مرزهای غربی خارج و وارد پادگان اشرف میشود. جلوگیری از لو رفتن هویت کلاهی به قدری برای سران گروهک منافقین اهمیت داشته است که او را با تغییر چهره و اسم مستعار به یکی از مراکز تخلیه تلفنی در بغداد میفرستند. اما مدتی بعد برای تعدادی از همکارانش مشخص میشود که «کریم رادیو» همان محمدرضا کلاهی عامل بمبگذاری دفتر حزب جمهوری اسلامی است. زندگی کلاهی در تشکیلات منافقین در عراق دوام زیادی نمیآورد، زیرا کلاهی به واسطه اقدام مهمی که برای این گروهک تروریستی انجام داده، انتظار دارد در شرایطی بهتر از وضعیت دیگر اعضای منافقین زندگی کند و این مسئله نیز برای سران گروهک قابل تحمل نیست.
اختلافات محمدرضا کلاهی با مسعود رجوی سرکرده منافقین به قدری بالا میگیرد که به گفته برخی از اعضای جداشده که از هویت واقعی کریم رادیو اطلاع داشتهاند، رجوی یکبار به کلاهی میگوید: «فکر کردهای چون یک کار بزرگ انجام دادهای هر غلطی بخواهی میتوانی بکنی؟! تو اگر لازم باشد باید زمین را هم جارو بکشی...»
از سوی دیگر، باقی ماندن کلاهی در پادگان اشرف و مخالفتهای هر روزه او نیز میتواند سرانجام دیگران را مسئلهدار کند، آنهم در سالهایی که بیشترین تسلط سرکردگان منافقین بر اعضا وجود داشته و هیچ صدای معترضی جرأت بروز نداشته است.
سرانجام رجوی تن میدهد تا کلاهی از اشرف و عراق برود و در اروپا با شرایط بهتری زندگی کند. با رفتن کلاهی، در پادگان اشرف این شایعه پخش میشود که وی برای مأموریت دیگری اعزام شده است و دیگر هیچگاه کسی محمدرضا کلاهی یا کریم رادیو را ندید.
بیش از 25 سال بعد در شهری کوچک در 40 کیلومتری آمستردام در هلند یک قتل اتفاق افتاد. در ساعت 6:30 دقیقه صبح 24 آذر 1394 (15 دسامبر 2015) در شهر آلمیرا هلند یک تکنسین برق با تابعیت ایرانی-هلندی هدف گلوله دو فرد ناشناس قرار میگیرد. این فرد محمد معتمد نام داشت. وی از اواخر دهه 80 میلادی وارد هلند شده بود و در اوایل دهه 90 میلادی به عنوان پناهنده در این کشور پذیرفته میشود.
معتمد با زنی افغان ازدواج کرده بود و پسری 17 ساله داشت. حساسیتهای ویژهای از سوی پلیس بر روی این قتل وجود داشت و ورود سازمان امنیت هلند به این پرونده نیز نشان از ویژگیهای خاص آن دارد. در حالی که پلیس هیچ جوابی را در مورد این پرونده به رسانهها اعلام نمیکند، سرانجام چندین ماه بعد فقط نام مقتول را علی معتمد اعلام میکند.
ویژگیهای محمد معتمد و نشانه های مربوط به وی گمانههایی را در محافل ضد انقلاب خارج کشور ایجاد کرد و همین مسئله باعث پیگیری رسانههای معاند در رابطه با هویت این فرد ایرانی- هلندی گردید.
مرتضی صادقی یک از اعضای ضد انقلاب ساکن در هلند در این رابطه میگوید که با جستجو در مورد علی معتمد متوجه شدم که وی رابطه بسیار نزدیکی با خانواده محمدرضا کلاهی صمدی دارد!
در حالی که پرونده در دادگاه در حال پیگیری بود، پلیس در بخشی از بازجوییهای خودش از زن و فرزند محمد معتمد متوجه میشود که نام اصلی مقتول محمدرضا کلاهی است که در حادثهای تروریستی در ایران دخالت داشته است و اکنون با هویت جعلی در هلند زندگی میکند.
همسر و فرزند کلاهی به صورت کاملاًاتفاقی با مشاهده رسانههای ایران در فضای اینترنت با هویت واقعی علی معتمد در سال 2000 آشنا میشوند و این در حالی بوده است که تا قبل از آن هیچ اطلاعی در مورد گذشته علی معتمد نداشتهاند.
در حدود دو سال بعد، پلیس هلند با ردگیری تلفنهای همراه دو ضارب مؤفق به دستگیری آن دو در یکی از مراکز خلافکاران در آمستردام هلند میشود. دو مرد که یکی 28 سال و دیگری 35 سال سن داشته است. فرد 28 ساله برادر یکی از بزرگترین خلافکاران و قاچاقچیان مواد مخدر در هلند بوده و خود نیز یکی از 600 خلافکار معروف آمستردام است. مرد 35 ساله نیز یک قاچاقچی مواد مخدر است که سابقه تبهکاری دارد.
این دو خلافکار با یک اتومبیل بیامو ساعتی قبل از خروج معتمد از خانه در حوالی منزل وی گشت میزدند و بعد از خروجش از خانه، وی را با سه گلوله هدف قرار میدهند. ساعتی بعد اتومبیل بیامو در قسمتی دیگر از شهر توسط همان دو فرد آتش زده میشود و پلیس فقط بقایای سوخته آن را مییابد.
معتمد دقایقی بعد به بیمارستان منتقل میشود، اما فقط تا بعد از ظهر همان روز زنده میماند.
با این حال دولت هلند هیچ علاقهای ندارد تا در مورد این پرونده صحبت کند که این مسئلهای بسیار مبهم و سوال برانگیزی است.
هرچند رسانههای ضد انقلاب سعی خود را برای متهم ساختن جمهوری اسلامی ایران در این قتل کردند، اما غیر از سناریوی قتل محمدرضا کلاهی به دست برادران خلافکار و قاچاقچی همسر افغانیاش، یک سناریوی محتمل دیگر در مورد قتل محمدرضا کلاهی وجود دارد. سناریوی دوم نقش گروهک منافقین را نشان میدهد که بعد از گذشت نزدیک به سی سال و با کم شدن دسترسیهایش و افزایش محدودیتها در اروپا و از ترس آنکه کلاهی به هر دلیلی دهان باز کرده و از سابقهاش صحبت کند، وی را حذف میکند.
تصویری از سنگ قبر محمدرضا کلاهی با هویت جعلی علی معتمد در هلند
دادگاه دو متهم پرونده نیز به صراحت اعلام میکند که علی معتمد همان محمدرضا کلاهی است، اما دولت هلند هیچگاه در مورد اینکه چطور از وجود یک تروریست با هویت جعلی در کشورش مطلع نبوده! یا اگر بوده است چرا به چنین فردی با هویت جعلی اعطای پناهندگی کرده، موضعی نگرفت.
سازمان منافقین نیز بعد از مرگ کلاهی هیچگاه در مورد او هیچ اظهار نظری نکرده است، زیرا هر موضعگیری باید همراه با توضیح در مورد رابطه وی با منافقین و در نهایت نقش آنها در انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی باشد.
در نهایت این پرونده پرحاشیه بنا به علاقه و اراده دولت هلند در حد یک قتل با وجود دو متهم بسته شد و با وجود پرونده انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و مطالبه افکار عمومی ایران در مورد پاسخگویی دولت هلند در قبال اقامت 25 ساله یک تروریست، دیگر هیچکس حداقل در اروپا علاقهای به ادامه این داستان ندارد.