چند هفته پیش، کارلوس گون، مدیر مولتی میلیاردر و تحت تعقیب نیسان، علی رغم تدابیر شدید امنیتی از ژاپن گریخت و به لبنان پناهنده شد[1]! به نظر شما بازتاب این اتفاق عجیب در فضای اجتماعی و رسانه ای ژاپن چقدر متفاوت با ایران است؟ آیا رسانه ها و شبکه های اجتماعی از آقای گون هم یک خاوری خواهند ساخت که تمامیت حیات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ژاپن را برای سال ها نمایندگی کند!؟ یا اینکه گون لکه ننگی خواهد بود که برخلاف خاوری خیلی زود از خاطره ها خواهد رفت؟
کتمان نمی توان کرد که بسیاری از ما از وضع موجود در کشورمان ناراضی هستیم. ناکارآمدی، فساد، وجود تبعیض و نبود تکریم احتمالاً از عمده ترین دلایلی هستند که چرایی این نارضایتی را نشان می دهند. معضلات فراگیری که وجود آن ها نیز قابل کتمان نیست. مصائبی که به شدت حیات اجتماعی ما را تهدید می کنند و اغتشاشات آبان ماه نشان داد که در صورت تداوم بی عملی و بی توجهی چقدر می توانند خطرناک باشند. با این وجود به نظر می رسد عاملی وجود دارد که می تواند بسیار خطرناک تر از موارد یاد شده باشد: یأس.
واقعیت وضع موجود یک چیز است و ادراک اجتماعی از آن یک چیز دیگر. هرقدر که وضع موجود اسفبار باشد اگر تصویری که عموم از مشکلات می بینند تصویری بدتر و سیاه تر از واقعیت موجود باشد، خطرهای بزرگتری ما را تهدید می کند. اگر جامعه از اصلاح مأیوس شده و در نتیجه دچار بی اعتنایی، بی عملی و منفعت طلبی فردی گردد معضلات روز به روز بر روی یکدیگر انباشته شده و اجتماع به تدریج به ورطه فروپاشی کشیده می شود.
رسانه یکی از مهم ترین عواملی است که ادراک ما از وضع موجود را تحت تأثیر قرار می دهد. رسانه یعنی واسطه انتقال پیام. رسانه بین ناظر و پدیده قرار می گیرد و تفسیر مطلوب خود از واقعیت پدیده را به خورد ناظر می دهد. با گسترش رسانه ها در دنیای امروز، تاثیر آن ها غیرقابل تصور شده است. شاید آنقدر اغراق نباشد اگر بگوییم گاه رسانه ها توانسته اند شب را روز و روز را شب نشان دهند.
به تصویری که رسانه از داستان آقای خاوری می سازد دقت کنید. این شخص در دادگاه های ایران محاکمه غیابی و محکوم شده و درخواست استرداد وی بارها مطرح شده است اما دولت کانادا بجای تحویل وی، زندگی خوب و خوشی برایش ساخته است و البته برای دیگر دزدان فراری از ایران. کانادا یکی از کشورهای اتوکشیده ای است که از سوی رسانه ها به عنوان مظهر مبارزه با فساد و پولشویی و عضو FATF معرفی می شود! درست در نقطه مقابل ایران!
اجازه دهید به مثال دیگری از تصویرسازی رسانه ای اشاره کنم. همگی ما فجایع غمبار سال 1396 را بخاطر داریم. در بازه زمانی حدودا یکساله، آتش سوزی ساختمان پلاسکو با 22 کشته، حمله تروریستی به مجلس با 22 کشته، آتش سوزی نفتکش سانچی با 32 کشته، انفجار معدن زغال سنگ یورت با 43 کشته، زلزله فاجعه بار کرمانشاه با حدود 620 کشته و ...، همه اینها درد زیادی را به جامعه ایرانی تحمیل کرده بود ولی رنج اصلی را رسانه و فضای مجازی تحمیل می کرد. ایجاد حس بدبختی، بیچارگی، قهر طبیعت، خشم خدا، بی عرضگی و ناکارآمدی ملی و ...، همه از سوی رسانه ها به درون جامعه تزریق می شدند.
فریب توده ها به چنان مرحله پستی رسیده بود که تعدادی از سلبریتی ها به میدان آمده و دلیل حوادث یاد شده را انرژی منفی حاصل از شعار "مرگ بر آمریکا" اعلام می کردند!! بهره برداری این چنین سیاسی از حوادث و بلایا به خوبی کارکرد رسانه را نشان می دهد.
خب اینجا این سوال مطرح میشود که آیا در شرایط مشابه در دیگر کشورهای جهان هم، این حجم از ناامیدی و خودتحقیری و اطلاعات غلط به جامعه تزریق می شود!؟ همه ما به توانمندی فوق العاده ژاپنی ها در برابر بلایای طبیعی واقفیم ولی آیا وقتی بیش از 18 هزار نفر در زمین لرزه و سونامی سال 2011 این کشور کشته شدند یا همین چند ماه قبل، طوفان هاگیبیس بیش از 30 کشته بر جای گذاشت، آن ها هم به این حجم از یأس دچار شدند!؟
برای مردم کره جنوبی چه اتفاقی افتاد وقتی در آوریل 2014 در حادثه غرق شدن کشتی تفریحی، 304 دانش آموز دبیرستانی خود را از دست دادند؟ برای انگلیسی ها وقتی در حادثه آتش سوزی 2017 برج گرنفل لندن، 72 نفر جان باختند؟
برای فرانسوی ها وقتی فقط در یک مورد از حملات تروریستی سال 2015، در سالن کنسرت باتاکلان پاریس 153 نفر کشته شدند؟
برای آمریکایی ها وقتی فقط در یک فقره حادثه تیراندازی سال 2018 شان، یک آمریکایی مسلح از بالای برجی در لاس وگاس، در طول یک ساعت تیراندازی ممتد، نزدیک به 600 نفر را به خاک و خون کشید؟
برای مالزیایی ها وقتی در 2014 ظرف چهار ماه، 536 نفر را در دو هواپیمای بویینگ مسافربری شان از دست دادند. یکی به ضرب موشکی منهدم شد که هرگز کسی مسئولیت آن را قبول نکرد و دیگری برای ابد در فراز اقیانوس طوری ناپدید شد که حتی هیچ ماهواره آمریکایی هم آن را پیدا نکرد!؟
اجازه دهید این مسئله را از زاویه دیگری نگاه کنیم. فرض کنید خدای نکرده در ایران ما حادثه ای رخ می داد که تابستان سال گذشته در ایالت کالیفرنیای آمریکا روی داد یعنی مساحتی برابر با مجموع دو کشور بلژیک و لوگزامبورگ از جنگل های کشور ما کاملاً در آتش میسوخت [2] و یک بهشت 27 هزار نفری [3] به جهنمی از خاکستر و دود تبدیل میشد. فکر میکنید چه واکنش اجتماعی بروز می کرد؟ در رسانه ها و شبکه های اجتماعی چه حجم ویرانگری از خشم و یأس و خودتحقیری اجتماعی شکل می گرفت؟ اصلا قابل تصور است!؟
چند برابر بدتر از اتفاقی که در کالیفرنیا روی داد، متأسفانه همین روزها در استرالیا نیز در حال وقوع است. مساحتی بیش از مساحت سه استان شمالی ما از جنگل های این کشور سوخته، یک میلیارد حیوان از بین رفته و 2000 خانه خاکستر شده است [4]. بعید میدانم بازتاب این مسئله توسط رسانه ها و سلبریتی های استرالیایی، حتی نزدیک به آنچه باشد که در ایران بخاطر حادثه غمبار سقوط هواپیمای اوکراینی در جریان است!
برای آنکه دقیقاً کارکرد رسانه را ببینیم نیاز نیست حتما پژوهش های علمی پیچیده ای انجام دهیم. انجام یک گفتگوی ساده با مردم خودمان در خصوص همین حوادث متنوعی که از کشورهای دیگر نام بردم و یک گفتگوی دیگر با گردشگرانی که به کشورمان وارد میشوند در خصوص تصویری که تا پیش از ورودشان از ایران در ذهن داشته اند به خوبی نشان می دهد رسانه غربی چه رسالتی را برای خود تعریف کرده است. آنقدر این عملیات رسانه ای قوی عمل کرده که حتی شخصی در سطح وزیرخارجه پیشین انگلستان آقای جک استراو، وقتی در سال 1392 به شهر تهران سفر می کند از تفاوت آنچه می بیند و آنچه در ذهنش داشته است شگفت زده میشود [5].
خاطرم هست چند سال پیش از این، وقتی در شهر یزد از گردشگری پرسیدم چرا تهران را برای سفر انتخاب کرده، در پاسخ گفت پدرش او را نصیحت کرده با ثروت پدری هرجای دنیا را که میخواهد ببیند سفر کند به جز خطرناکترین جای جهان یعنی ایران!! و به این ترتیب گردشگر جوان ما انگیزه یافته بود تا در اولین سفر خارجی اش به ایران بیاید!.
البته مشابه این موارد را بسیار دیده ایم و شنیده ایم از گردشگری آلمانی که در صفحه اش، کیفیت آسفالت خیابان های ایران را همردیف کشورهای اروپای غربی دانسته بود و در نتیجه با حمله برخی از ایرانی ها مواجه شد که چرا به آسفالت های اروپا توهین می کند!!؟ تا عکاس آمریکایی که با گذاردن تصاویر برف زمستانی در تهران تعجب مخاطبان آمریکایی خود را برانگیخته بود که مگر در ایران هم برف می آید و مردم لبخند می زنند[6]!
و از همه جالبتر شاید نظر صهیونیست هایی بود که پس از اکران فیلم جدایی نادر از سیمین در سرزمین های اشغالی، از اینکه ایرانی ها هم خیابان و خودرو و یخچال و ماشین ظرفشویی دارند در شگفت شده بودند و از اینکه رفتار قاضی و پلیس های ایرانی به اندازه کشورهای غربی دموکراتیک است [7]! حال بماند که خود فیلم یاد شده تصویری نیمه تاریک از واقعیت موجود در ایران را منعکس می ساخت.
وقتی در امپراتوری صهیونیسم رسانه ای، چنین توانمندی خارق العاده ای برای "جهنم" معرفی کردن ایران وجود دارد حتما عکس آن نیز امکان پذیر است: یعنی ساختن یک "بهشت" خیالی در بیرون از مرزهای ایران. تصویری که مملو است از استانداردهای دوگانه. به عنوان مثال دقت کنید به تصویری که مردم ما از سه کشور کره جنوبی، مالزی و آفریقای جنوبی در ذهن دارند. فکر می کنید اگر بشنوند در هر سه این کشورها، رئیس جمهور قبلی به جرم فساد اقتصادی در محاکم قضایی محکوم شده است، چند درصد مردم این حرف را باور می کنند!؟
یک جستجوی ساده اینترنتی نشان می دهد که این اتفاق واقعا رخ داده است. خانم پارک گئون هی، آقای نجیب رزاق و آقای جاکوب زوما، هر سه محکوم قضایی در کشورهای خویش هستند. این خبر حتی اگر از فیلتر رسانه غربی فارسی زبان هم عبور کند، به سادگی مصادره به مطلوب میشود. در این روش رسانه ای، زندانی شدن معاون رئیس جمهور قبلی یا برادر رئیس جمهور فعلی در ایران، امری سیاسی قلمداد میشود یا بیانگر عمق گسترش فساد در ایران. برعکس محکوم شدن رؤسای جمهور سه کشور مورد اشاره نشانه ای است از اوج توجه به دموکراسی، عدالت و مبارزه با فساد در آن کشورها.
باز هم تاکید میکنم که هدف نگارنده دفاع از وضع موجود در کشور خودمان نیست. مقصود این است که نشان داده شود همه کشوررها نقاط ضعف و قوت متنوعی دارند اما رسانه با نگاهی صفر و یکی برای ما تصویر بهشت و جهنم میسازد.
ثروتمندان خلیج فارس شهرها و برج های پر زرق و برقی میسازند اما به قول آقای ترامپ فقط پول دارند.
ایتالیا هشتمین اقتصاد جهان است و پیشرو در علم و فناوری ولی وقتی در شهرهای آن قدم بزنید ایران خودمان را خیلی بهتر از آن خواهید یافت.
فرانسه دیگر تاب و تحمل اعتصاب و تظاهرات و اعتراض شبانه روزی مردمش را ندارد.
کمر انگلستان زیر بار بحران 3 ساله برگزیت خم شده و با بوریس جانسون بزودی بحران تکه تکه شدن کشور را هم باید به جان بخرد.
در آمریکا خود ترامپ یک ابربحران است گرچه به ظاهر برخی شاخص های اقتصادی داخلی بهبود یافته است اما نخبگان آمریکایی به خوبی می دانند که چرا قدرت جهانی آمریکا به شدت در حال نزول است.
از خود بپرسیم چرا ابرکمپانی های رسانه ای چون تایم وارنر، وایاکام، نیوز کورپوریشن و مالکان یهودی آنها، رخداد اندک جرایم جنسی در ایران را به دلیل نبود آزادی های جنسی تبلیغ می کنند ولی در برابر شکستن رکوردهای جهانی جنایات جنسی در اروپا و آمریکایی به اصطلاح چشم و دل سیر! و در آن سوئد مرفه، سکوت اختیار کرده اند [8]؟
هزینه های سرسام آور این رسانه ها را کسانی میپردازند که سابقه صدها سال استعمار و استثمار ملت های جهان را در کارنامه دارند. سخت است باور کنیم این گرگ های در پوستین میش، اکنون برای گسترش آزادی و حقوق بشر خیرات کرده اند! ملتی که برای شناخت و اصلاح نقاط ضعفش به جای اتکا به خویش، منتظر نسخه بیگانه باشد، بعید است که راه سعادت بپوید.
[1] https://www.cnn.com/2019/12/30/business/carlos-ghosn-lebanon/index.html
[2] https://www.bbc.com/persian/world-46191228
[3] https://en.wikipedia.org/wiki/Paradise,_California
[4] https://www.nytimes.com/2020/01/11/world/australia/fires-animals.html
[5] https://fararu.com/fa/news/176828/%D8%B4%DA%AF%D9%81%D8%AA-%D8%B2%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%AC%DA%A9-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%B1%D8%A7-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D9%86-%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86
[6] old.alef.ir/vdcb9wb8grhbz9p.uiur.html?178990
[7] https://www.entekhab.ir/fa/news/54042/%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%DA%A9%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D8%B1%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B4%D8%BA%D8%A7%D9%84%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%AF-%D8%AC%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%86%D8%A7%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%DB%8C%D9%85%DB%8C%D9%86-%D9%85%DA%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%87%D8%A7-%D9%85%D8%A7%D8%B4%DB%8C%D9%86-%D9%84%D8%A8%D8%A7%D8%B3%D8%B4%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%86%D8%AF
[8] https://knoema.com/atlas/ranks/Rape-rate