«دزدِ مو وِزوِزی و انسان فرهیخته»
(مجموعه داستانِ درهمگوریده)
نویسنده: محسن پوررمضانی
ناشر: چشمه، چاپ اول: 1398
117 صفحه، 26000 تومان
***
امروزه هدف اغلب نویسندگان طناز، بیان دغدغههای انسان معاصر است و اگر داستان طنز مینویسند صرفاً به منظور طنزنویسی نیست، بلکه میخواهند از قالب طنز برای طرح و پرداختن به معضلات جامعه استفاده کرده یا به وسیلۀ آن از مسائل موجود انتقاد کنند. در سالهای اخیر بیشتر نویسندگانِ طنزنویس برای بیان مشکلات از زبان تلخ و گزندۀ این قالب و کنایههای دوپهلو و نیشخند برای نشاندادن مقصود خود استفاده کردهاند؛ اما محسن پوررمضانی در داستانهای به قول خودش درهمگوریدۀ کتاب «دزدِ مو وِزوِزی و انسان فرهیخته» طوری نوشته است که شما بعد از مدتها هم قاهقاه بخندید و هم در عین لذت از بهتصویرکشیدن صحنههایی که شاید بعضی از آنها برای خودتان هم آشنا و ملموس باشد، بابت واقعیات زندگی امروز به تأمل واداشته شوید.
کتاب علاوه بر مقدمه و مؤخره که در جای خودش قابل توجه و دارای زبان طنز است، دوازده داستان کوتاه دارد که همگی با محور موضوعات روانشناختی و جامعهشناسی نوشته و با گرهگشاییهای خندهدار و شخصیتپردازی مناسب طنز آمیخته شدهاند. از آنجا که نویسندۀ این داستانها سوابق طولانی در زمینۀ پرورش زبان طنز داشته و از فوت و فن و تکنیک اینگونه روایات به خوبی آگاه است، همۀ اینها را با هم ترکیب کرده و به بازی با قواعد داستانسازی نشسته است. اینجاست که مخاطب هم با نویسنده در لذت بههمریختن برخی قواعد و قوانین شریک میشود و در چشمبههمزدنی به آخرین داستانها و مؤخرهای با توصیف زندان و بمباران و اجساد و رسم روزگار میرسد! که اکنون پس از یک دلِ سیر خندیدن باید نشست و با این بههمریختگی کمی هم اندیشید که چه باید کرد؟! این در حالی است که همین نویسنده در مقدمۀ کتاب، دست مخاطب را گرفته و آورده داخل صفحات و دعوت کرده که بیا بدونِ تعارف و شرمِ شرقی بنشین روی صندلی و هر جای کتاب را خواستی بخوان و ببین اصلاً شوخیهایش مزه دارد؟
وجه اشتراک روایت همۀ داستانهای این مجموعه وجود راوی جوانِ سرگردان روزگار ماست. برای همین است که خواننده هر داستانی را بخواند ممکن است غیر از خودش حتماً مثالی از اطرافیانش را بتواند جایگزین شخصیت اصلی داستان کند. جوانی که با وام سال اول دانشگاه یک گیتار دست دوم میخرد؛ آموزگاری که هشتش گرو نُهش است و برای فرار از گرسنگی ناچار است به رغم میلش عمل کند؛ پسر جوانی که خارجیها را طور دیگری محترم میشمرد؛ جوانانی که از پسِ کرایۀ خانهشان برنمیآیند و چون زورشان به صاحبخانه نمیرسد به دنبال هر راه چارهای هستند؛ جوان دیگری که در بیست و سومین خواستگاریاش جواب منفی شنیده؛ ناامنی در رفتوآمدها؛ سرقت و جیببری و زورگیری؛ بیکاری؛ خدمت سربازی؛ تعصبات بیجای خانوادگی و از همه مهمتر مشکل سانسور و عدم وجود راهی برای بیان دردها و مشکلات از موضوعاتی است که در این داستانها با آنها مواجه میشویم. در واقع پوررمضانی برخی لحظات خندهآور را طوری برای خواننده ساخته و پرداخته که بتواند به خوبی میان قهقهۀ خنده او را پرت کند وسط همین مشکلات و معضلاتی که به آنها اشاره شد. در داستان «ببرِ تنها» راوی بعد از اینکه مورد حملۀ یک زورگیر قرار گرفته و ناچار شده کیف پولی را که چیزی جز کارت متروی تازه شارژ شده در آن نبوده به سارق تقدیم کند، میگوید: «زنگ زدم شهرداری و پرسیدم چه طور میتوانم کارت مترو را بسوزانم؛ خندیدند. گفتم انسان باشند و به درد مردم نخندند، بیشتر خندیدند. انسانیت مُرده بود. رفتم نزدیکترین مترو محلِ حادثه و یک روزِ تمام، مسافرهایی را که از گیت رد میشدند چک کردم. یک ماه که گذشت از پیداکردن دزد ناامید شدم...»
نکتۀ قابل توجه در برخی داستانهای این مجموعه حرکت هوشمندانه و البته دستبهعصای نویسنده در اطراف خط قرمزهاست. پوررمضانی در داستانهایی چون «بِستان» و «درد پشتی کشیدهام که مپرس» با ترفندی مشابه توانسته از خطوط قرمز به سلامت عبور کرده یا گاهی بدون عبور از آن صرفاً با اشاره و چشمکی به مخاطب همان سوی خط بایستد و برای خودش سوتزنان آواز بخواند:
آب دهانم را قورت دادم و گفتم «از کارم راضی نیستم.»
خیلی صمیمی گفت «زِر نزن بابا، کی از کارش راضیه؟ بگو کجات درد میکنه؟»
باید از راه دیگری وارد میشدم. دستم را گذاشتم روی سینهی راستم و گفتم «دکتر سینهم درد میکنه.»
نوک سینهم را فشار داد و گفت: «اینجا که سینه نیست عزیزم، بِستونته!»
گفتم «دردم همینه دکتر، نمیتونم اسمش رو بگم!»...
پوررمضانی از طنزنویسهای مطبوعاتی است که ستونهای طنز «خاطرات یک کتابفروش»، «آداب شهرنشینی»، «درس علوم»، «روزنامه» و «زنگ انشاء» را در مجله طنز «خطخطی» و ستون «سامیزدات» را مجلۀ «آسمان» مینوشته است. او پیش از این مجموعه داستان، «کتابفروش خیابان ادوارد براون» را نیز در مجموعۀ «جهان تازهدم» نشر چشمه منتشر کرده است. اکنون با این اثر جدید به نظر میرسد پوررمضانی از میان تمام عناصر و مفاهیم شناختهشده و تکراریِ داستانی، راهی به دنیایی تازه و خواندنی گشوده و مخاطبان خود را به چشیدن طعم این جهانِ تازهدم و البته قدری نیز تأمل بر فراز این چشمانداز جدید دعوت کرده است.