ما در کشاکش بزرگترین جنگ تاثیر تاریخ قرار گرفتهایم؛ یک همآوردی تکرار نشده و جدید که در آن سپهر رسانهای کشور به طور خاص و فرهنگ به معنایی عام، زیر فشار عملیات ایذایی شناختی، اقتصادی و امنیتی قرار گرفته است. و صدالبته به تعبیر بلند قهرمانی رشید شهیدمان، ژنرال قاسم سلیمانی فرصتهایی که در چنین تهدیدهای مهیبی وجود دارد، درخور فرصتها نیست به شرط آن که نترسیم، نترسید و نترسانیم!
اول
برای ما اهالی رسانه، روزمرگی چون هیولایی است که از هر سو آنها را احاطه کرده و اگر لحظهای غفلت داشته باشیم، ممکن است خیلی زودتر از آنی که فکر کنیم، در دامش گرفتار شویم. چرا؟ چون خبر، یک فشار دائمی روحی برای روزنامهنگاران و پدیدآورندگان محتواست و پس از دورهای کوتاه از فعالیت، به جزیی عادی از طبیعت و خلقوخوی آنها بدل شده و درون آن هضم میشوند و گاهی فراموشمان میشود که اصلا چرا روزنامهنگار شدهایم. برای اینکه دچار غفلت از خود نشویم، حتما راه و چارهای هست و اولین گام آن، افزایش توان ادراکی و دانش ارتباطی و تسلط بر نوآوریهاست. توانایی ادراکی به روزنامهنگار این امکان را میدهد که سواد رسانهای درونی شده در خویش را به دیگران سرایت داد، تابآوریشان را افزایش دهد و مانع از خود تحقیریشان شود.
دانش ارتباطی عمیق و متکی بر یافتههای پژوهشی و افکارسنجیها و نظرسنجیها، دامنه مخاطب شناسی را گسترش میدهد و این مخاطره بزرگ که پیام مورد نظر ما به بخشهایی از دریافتکنندگان میلیونی آن را نمیرسد، کاهش میدهد و تسلط بر نوآوریها که بخشی از آن آشنایی بر فنآوریهای جدید است، مانع از مغلوب شدن در برابر خدعههای بر ساخته این گونههای تازه محتوایی میشود.
دوم
وقتی روزنامهنگار، چنین آبدیده و هرروز، در ستیز با روزمرگی، تواناتر شد، آن هنگام میتواند در برابر مردم به اصلیترین رسالت خود بپردازد که همانا آگاهیبخشی به آنهاست؛ مردمی که برخلاف دهههای قبل، صرفا دریافتکنندگان یک سویه پیامهای رسانههای ارتباط جمعی نیستند و حالا کنشگرانی در میدان فضای مجازیاند و بخشی از چرخه تولید، توزیع و مصرف محتوا. اگر روزنامهنگار ما، بخواهد با روزمرگی با آنها روبه رو شوند، خیلی زود او را به کنار می زنند و رنگ و لعاب و سرعت و فوریت اطلاعاتی دریافتی از بسترهای دیگر (که بسیاریشان، ناامن، جعلی و دستکاری شدهاند) ممکن است ایشان را اغوا کنند و اصلاح کردن چنین وضعیتی، برای اهالی رسانه بسیار دشوار خواهد بود.
مخاطب قطرهای جذب میشود و مانند سیل ممکن است از کف برود. کمترین بخش این از دست رفتگی مخاطب، تثبیت ایده عقب ماندگی بر پایه آن چیزی که دیگری برای ما ساخته؛ کشورهای پیرامون در برابر کشورهای مرکز یا توسعه نیافته- در حال پیشرفت در برابر توسعه یافتهها و پیشرفتهها اگر فقیر مانده، دلیلش نخواستنشان نبوده بلکه غارت شدنشان بوده است. و این یک گرانیگاه مهم، برای آگاهسازی مخاطبانی است که هرلحظه، نظام رسانهای جریان اصلی به آنها القا میکند که مشکلات شما، هیچ ربطی به چپالگری ما ندارد و اصلا شما باید این اجازه به جریان اصلی بدهید که هرجور صلاح میداند با شما رفتار کند. و البته خیلی بدیهی است که رفتار و کنش و منش و سبک زندگی و ... شما را هم، همان جریان اصلی بخواهد بسازد.
سوم
ایران از صدر مشروطه تاکنون، میخواسته که بتواند ایده تمدن کهن خود را بازسازی کند؛ اما حضور خارجی که تا مرز مستعمره شدن کشور و مهار کردن زیربناها و زیرساختهای مالی و سیاسی و اقتصادی و نظامی آن همرفت با طلیعه پیروزی انقلاب درهم شکست و این حضرت روحالله بود که روحیه ما میتوانیم را بار دیگر در کالبد جوان ایرانی، زنده کرد و این گزاره طلایی صدر اصل 24 قانون اساسی که "نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند، مگر آنکه مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشند" این امکان را برای وی در مورد ایده و شعار جشنواره گفت: یک اتفاق خوب در فضا رسانه به واسطه تغییر ماهیتی که خود جشنواره مطبوعات به وجود آورده نمایشگاه رسانهها است. این کار بعد از چندین سال یک پیشرفت محسوب میشود زیرا دیگر رسانه به عنوان مطبوعات دیده نمیشود و یک فرآیند بسیار گستردهای است.
همه ما جستجوگر خبر هستیم از همین رو ایده جشنواره بیست و دوم به درستی انتخاب شده است. شعار فردا خبریست نیز شعار خوبی است اما خیلی مواقع تمایز بین خبر و شایعه سخت میشود و این شعار به خوبی میگوید که فردا و فرداها خبرهای زیادی وجود دارد اما نکته حائز اهمیت این است که فردا چه خبری وجود دارد؟ آیا ما میتوانیم بین خبر، شایعه و اخبار غیررسمی تفاوت قائل شویم؟
جشنواره رسانه میتواند در مورد صحت سنجی اخبار، تفاوت بین فیک نیوز و اخبار اصیل تمرکز ویژهای داشته باشد.
*معاون امور رسانهای و تبلیغات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی