1 ـ لحن و ادبیات نامه ی آیت الله یزدی به حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی را نمی پسندم. سرگشاده بودن آن را اصلا کار درستی نمی دانم.
2 ـ آیت الله یزدی از روزگاری که در منزل خود برای ده - بیست تن از ما که جوان بودیم درس تفسیر قانون اساسی داشت (سال های شصت و دو و سه) با این سال ها و روزها خیلی تغییر کرده است. آن سال ها، ایشان صبورتر بود. سکینه و آرامش بیشتری داشت. قدرت درک شان نسبت به اقتضائات زمان بسیار بالا بود و از رویکردی به شدت عقلانی و نه احساسی برخوردار بود. حتی برخی از تحلیل های اجتماعی تند ما را تعدیل می کرد و به ما می آموخت که در تحلیل های خود، جامع نگری و عقلانیت را فراموش نکنیم. اما نمی دانم چرا سال هاست که حضرت ایشان مزاجی تند و تیز پیدا کرده است.
3 ـ از واکنش های متفاوتی که در باره ی نامه ی ایشان به آیت الله شبیری رنجانی ابراز شده در می گذرم اما در شگفت ام از کسانی که در این سال ها تعرض به مقدس ترین مقدسات را برتافته اند و با مواضعی سوپر لیبرال، توهین ها و هتک های شرم آور به مهمترین و بنیادی ترین شخصیت ها و معارف قدسی را تحمل کرده و حتی بعضا با قیافه ی طرفداری از آزادی بیان و ... به توجیه آنها پرداخته اند. نمی دانم که چنین کسان، با چنان کارنامه ای، چگونه از خود خجالت نمی کشند و با بهانه ی دفاع از مرجعیت به آیت الله یزدی می تازند.
اگر بنا باشد که کار آقای یزدی تخطئه شود، که از دید بنده قابل تخطئه است، کسانی برای این کار محق اند، که در همه ی این سال ها نسبت به شکستن حریم ها و حرمت ها هشدار داده اند و خود حافظ آن بوده اند.
غوغائیان هر قدر بکوشند آب را گل آلود کنند، مطمئنا نمی توانند ماهی مطلوب خود را صید نمایند.
** متن نامه آیتالله یزدی به آیتالله شبیری زنجانی را اینجا بخوانید.