«مرگآشنایی»
(پژوهشی در باب چیستی و ابعاد مختلف تجربههای نزدیک به مرگ)
نوشته: مجتبی اعتمادینیا
ناشر: علمی و فرهنگی؛ چاپ اول ۱۳۹۷
۳۹۲ صفحه، ۲۰۰۰۰ تومان
***
خون از جریان مستمرش باز میایستد. بدن رو به سردی میگذارد. اندامهای حیاتی از انجام وظیفه سر باز میزنند و فساد تن آغاز میشود. این خلاصهی چیزهایی است که از مرگ، این پایان اسرارآمیز میدانیم. آنها که مردهاند هرگز نتوانستهاند به جهان زندگان باز گردند و شرح ماوقع بگویند اما تجربههای نزدیک به مرگ نشان میدهد که زندگان توانستهاند در عالم مردگان برای کوتاهزمانی سیر کنند و تشابهات حیرتانگیز این تجربهها پژوهشگران بسیاری را به مطالعه بر این قصههای افسانهوار کشانده است. با پیشرفتهای روزافزون علم پزشکی و دستاوردهای مهم این رشته در احیاء بیماران، شمار کسانی که ادعای میکنند تجربهی نزدیک به مرگ داشتهاند رو به افزایش است و روزانه گزارشهای بسیاری در سایتها و آرشیوهای مربوط به آن به ثبت میرسد. بسیاری از این افراد ادعا میکنند که در آستانهی مرگ، تجربهای بسیار عمیق، رمزآمیز و روحانی زندگی آنان را دگرگون کرده و آنان را برای همیشه تغییر داده است. نخستین گزارشها را از این دست تجربهها ریموند مودی در کتاب «زندگی پس از زندگی» مکتوب کرد و اصطلاح تجربهی نزدیک به مرگ (NDE: Near-Death Experience) را برای نخستین بار برای اشاره به این پدیده به کار برد. پیش از او اما آلبرت هایم کوهنورد سوییسی که خود در یک سانحهی کوهنوردی تا آستانهی مرگ پیش رفته و تجربهای حیرتانگیز را از سر گذرانده بود، در کتابی نزدیک به ۳۰ تجربهی نزدیک به مرگ را بدون به کار بردن اصطلاح امروزی آن به ثبت رسانده بود. این کتابها آغازگر مجموعه گزارشها و پژوهشهایی بودند که بعدها راه به عالم سینما هم بردند و فیلمهایی چون «تجربهی نزدیک به مرگ» ساختهی گوستاو کرورن، «بهشت واقعی است» ساختهی رندال والاس، «کوهنوردان» ساختهی جوئل شوماخر، «پس از این» ساختهی کلینت ایستوود، «نجاتیافتهی نور» ساختهی لوئیس تیگو و «معجزهای از بهشت» ساختهی پاتریسیا ریگن دربارهی اندیای ساخته شدند. بنیاد تجربههای نزدیک به مرگ (www.nderf.org) که از زبان فارسی نیز پشتیبانی میکند، آرشیوی از این تجربهها را گردآوری کرده است و از کاربران در سراسر دنیا میخواهد تا گزارش تجربههایشان را برای آرشیو بفرستند. این آرشیو به طور مستمر بهروز میشود و میتوان در بسیاری از روایتهای گردآوریشده رگههایی از حقیقت پنهان جهان مردگان را دید.
در این میان کتاب مرگآشنایی به خاطر آنکه حاصل پژوهش محققی ایرانی است بسیار مهم و قابل توجه است. کتاب با پرسشی حیاتی آغاز میکند و از همان فصل نخست خواننده را به چالش میکشد: تجربهی نزدیک به مرگ چیست؟ نویسنده در فصل «چیستی تجربهی نزدیک به مرگ» با شرح مختصر تاریخ شکلگیری این نوع نگاه به مرگ آغاز میکند. او در این فصل به شکلی تاریخنگارانه نخستین توجهات بشر غربی به عالم پس مرگ را در تجربههای شخصی افراد، گزارشها و کتابهای تحقیقی و همچنین نمود آن را در ادبیات، به خصوص در آثاری چون «مرگ ایوان ایلیچ» تولستوی، «بینوایان» ویکتور هوگو و «سرود کریسمس» چارلز دیکنز را مورد بررسی قرار میدهد. پس از تاریخچه و اطلاعات عمومی، بخشهای مهمتر این فصل مربوط به تقسیمبندی تجربهها بر اساس الگوی سهطبقهی مایکل سابوم، الگوی پنجطبقهی بروس گریسون، الگوی چهارطبقهی اتواتر، بر اساس هویت خاص تجربهگران، تاثیرات پسینی تجربه در تجربهگران و… است. تجربههای ناشی از خودکشی، تجربههای کودکان، تجربههای نابینایان، تجربههای ملحدان، تجربههای بستر مرگ، تجربههای ناشی از سیر قهقرایی، تجربههای خروج از کالبد ارادی و… از این فصل دایرهالمعارف مجملی ساخته است که میتوان با رجوع به آن با انواع تجربههای نزدیک به مرگ آشنا شد. بخش پایانی این فصل، «تحولات مفهوم حیات پس از مرگ در ادوار مختلف تاریخ»، گزارشهای مربوط به اندیای را در بستری تاریخی مورد بررسی قرار میدهد.
نویسنده در فصل دوم، «بررسی نقادانهی تبیینهای مختلف تجربهی نزدیک به مرگ» از نگاهی سلبی با گزارشهای گوناگون این تجربه روبهرو میشود و تاکید را بر جنبههای علمی و روانشناسی این پدیده میگذارد. تببینهای فراطبیعتگرایانه، تبیینهای طبیعتگرایانه، تبیینهای روانشناختی و تبیینهای کوانتومی از بخشهای پایهای این فصل است و در ادامه بررسی انتقادی هریک از این موارد، توازن را در دریافت صریح چنین تجربههایی برقرار میکند.
فصل پایانی کتاب را میتوان مهمترین فصل کتاب دانست. نویسنده در این فصل که «رهیافت تجربههای نزدیک به مرگ در اثبات حیات پس از مرگ» نام دارد، گزارشات تجربههای پس از مرگ را از نگاه ادیان بررسی میکند و به طور جداگانه در یهودیت، مسیحیت و اسلام به دنبال رد پاهایی از اینگونه تجربهها میگردد.
پیگفتار کتاب مرگآشنایی از جذابترین بخشهای آن است. نویسنده در این بخش در کنار ارائهی جدولهایی که به دریافت آماری از بسامد واژگانی و حوادث رخ داده در تجربهها کمک میکند، گزارشهایی از تجربهگران ایرانی آورده است. تجربهگران که هر کدام با نام سرواژهای مشخص شدهاند، در قالب گفتوگوهایی کوتاه به شرح تجربهی خود پرداختهاند. این تجربهها از آنجا که از زبان اشخاصی ایرانی روایت میشوند برای خواننده بسیار ملموستر از تجربههای تجربهکنندگان غیر ایرانی است. چرا که در چنین تجربیاتی آنچه عناصر نشانهشناسانه و روانشناختی گزارشها را میسازد، فرهنگ و نوع اعتقادات افراد در کشورها و فرهنگهای مختلف است. نویسنده در آغاز هر گزارش، مختصری دربارهی نوع تجربه و مختصات آن نوشته است که به درک بهتر اتفاقات گزارششده بسیار کمک میکند. بخشی از یک گزارش را به روایت آقای محمدحسین ق میخوانید:
«چهارده سال پیش به تهران رفتم تا پایم را که به خاطر عوارض ناشی از جنگ درد میکرد عمل کنم. پزشکان همه را ترسانده و همه ناامید بودند. از زمانی که مرا عمل کردند تا به هوش آمدم، خیلی زجر کشیدم چون در حالتی بودم که گویی به سقف چسبیده بودم و مشاهده میکردم که پزشکان و پرستاران در حال عمل جراحی هستند. یکی از آنها قیچیاش افتاد و بعد آن را برداشت. به آسمانها رفتم. گویی که روی کرهی ماه نشسته بودم. خیلی از این تنهایی میترسیدم. در آسمان به این بزرگی تنها بودم… وقتی به هوش آمدم خیلی میترسیدم. به پزشکم گفتم چرا مرا درست بیهوش نکردید؟ من در تمام این مدت بیدار بودم، گویی به سقف چسبیده بودم. گفت نه. گفتم یکی از شماها در اتاق عمل قیچیاش افتاد… دکتر به یکی از پرستارها گفت فلانی بیا اینجا. ایشان میگوید روح از بدنش خارج شده و به سقف اطاق چسبیده بوده است!..»