در روزهای اخیر کشمکش در میان نمایندگان منتخب برای ریاست مجلس بیشتر از گذشته دیده میشود. از یکسو محمدباقر قالیباف با حضور در انتخابات و سرلیستی اصولگرایان تهران خود را پیش از برگزاری انتخابات برای ریاست مجلس داوطلب کرد. از سوی دیگر، جبهه پایداری، مدیران احمدینژاد و موتلفه هم تلاش دارند این کرسی مهم را از آن خود کنند.
در نظامهای پارلمانی رئیس مجلس صرفا در حد سخنگوی پارلمان عمل میکند اما در کشور ما بهدلیل عضویت در شوراهای عالی، رئیس مجلس نقشی بهمراتب بیشتر از یک سخنگو دارد. بهعلاوه رئیس مجلس در اداره مجلس با اختیاراتی که آییننامه مجلس به او واگذار کرده است دستش باز است و هر آنگونه بخواهد میتواند عمل کند. از جابجایی دستور و اجازه یا عدم اجازه طرحِ، تذکر یا پیشنهاد تا سازمان اداری مجلس و معاونتهای آن همه و همه در ید قدرت رئیس مجلس هستند. این اختیارات در زمان ریاست لاریجانی بهدلیل ذائقه خاص او بیشتر و بیشتر هم شد تا جاییکه اصطلاح مجلس یکنفره در وصف مجلس دهم بهکار میرود.
با این زمینه طبیعی بود صندلی ریاست مجلس خواهان زیادی داشته باشد اما ظاهرا بیش از آنچه تصور می شد رقابت بالا گرفته است. تاکنون غیر از قالیباف، شمسالدین حسینی، حاجبابایی، میرسلیم و فریدون عباسی نیز داوطلب ریاست هستند. این افراد در جلسهای که جبهه پایداری بانی آن بوده است شرکت کرده و به ساز و کاری برای ائتلاف در میان خود رسیدهاند.
انتشار خبر تشکیل جلسه وفاق توسط پایداری با جدل و دعوای توییتری منتخبین جوان مجلس همراه شد. نوک پیکان انتقادات به سوی صادق محصولی بود و منتخبین جوان مدعی شدند محصولی بنا دارد در امور مجلس دخالت کند.
از ابتدا هم مشخص بود با آن ائتلاف در شب انتخابات، از فردای پیروزی اختلافات سر باز کرده و دعوا شروع میشود اما هیچکس گمان نمیکرد در میانه کرونا و موج جدید تورم در فضای عمومی شاهد این مناقشه باشیم. عمومیشدن این مناقشات امیدهای اندک به مجلس یازدهم را کمکم به یاس تبدیل میکند.
گروههای سیاسی مجلس آینده در حالی برای کسب مناصب مجلس در حال بگو مگو هستند که از روز نخست رقابتهای انتخاباتی، هیچکدام برنامه مدونی برای بهبود جایگاه مجلس در نظام سیاسی، بهبود معیشت مردم و نظارت موثر بر دولت ندادند و صرفا تکمضرابهایی توسط برخی از منتخبین شنیده میشود که از پشتیبانی گروهی برخوردار نیستند.
با اختلافات بهوجود آمده همان برنامهها هم ستاره اقبالشان رو به خاموشی میرود و احتمال اجرایشان کم میشود. چرا که اساسا کار پارلمانی کاری گروهی است و اگر بناست یک طرح یا لایحه در مجلس تصویب شود باید در میان نمایندگان مختلف درآنباره تفاهم صورت بگیرد اما با این گیس و گیسکشی توییتری، تفاهم بر سر موضوعات مهم چگونه امکانپذیر است؟
با شرایط پیشآمده، خطر دیگری که مجلس آینده را تهدید میکند خطر بدهبستان مناصب است. وقتی رقابت بالا میگیرد هر یک رای، ارزش بیشتری پیدا میکند. اگر یک نماینده اهل زد و بند باشد در ازای رایدادن به افراد برای ریاست مجلس یا کرسیهای دیگر ممکن است خود هم منصبی طلب کند. این اتفاق بهوضوح رایفروشی است که طبعا مخالف شایستهسالاری است.
در نهایت باید گفت گروههای سیاسی بهتر است ابتدا برنامههای خود را مشخص کنند و سپس بهدنبال کسب ریاست برای اجرای آن برنامهها باشند. چرا که اگر برنامهها مشخص باشند احتمال تفاهم بر آنها بیش از تفاهم بر افراد است. بهعلاوه اگر برنامهها رقابت کنند مردم توان ارزیابی و سنجش عملکرد مجلس را خواهند داشت.