«کتاب نانوشته؛ دن کیشوت در عصر هوش مصنوعی»
نوشته: علی شاهی
ناشر: فرهنگ نشر نو، چاپ اول 1400
271 صفحه، 85000 تومان
***
علی شاهی در «کتاب نانوشته؛ دن کیشوت در عصر هوش مصنوعی»، راهی میانهی جستار و داستان را پیموده و تحلیل رابطهی میان مخاطب و کتاب را بهعنوان بنمایهی اصلی داستانش در نظر گرفته است. اینکه فرآیند خواندنِ هر کتاب چه تأثیری بر خوانندهاش میگذارد؟ و دنیای او را دستخوش چه تغییراتی میکند؟ پرسشهایی اساسی است که تمام ماجراها و استدلالهای کتاب حول محور آنها میگردد. گزارهی مهمی هم که در همان آغاز کتاب مطرح میشود این است که سلطهی داستانها بر بشر، او را تا مرز بردگی پیش برده است؛ معضلی که مختص عصر کنونی نیست و در طول تاریخ خونهای بسیاری به دلیل تأثیرپذیری انسان از داستان ریخته شده و نویسندگان بسیاری نیز طی قرنها این مسأله را در آثار داستانی، جستارها و رسالههای نظریشان مورد توجه قرار دادهاند. اما آیا در قرن بیستویکم با این سطح از فنآوری که در اختیار انسان است میتوان با سرعت و دقت بیشتری به پاسخهای محتمل برای حل چنین مسألهای رسید؟ شخصیتهای داستان «کتاب نانوشته...» با رویکرد بهرهگیری از فنآوری روز، به سراغ کاوش دربارهی همین موضوع میروند.
داستان با معرفی گروهی آغاز میشود که نقشی کلیدی در پیشبرد این تحقیق دارند. تحقیقی که عواقب خواندن کتاب و غرقه شدن در جهان درون آن را مسألهی اصلی خود قرار داده است. گروه با عنوان «فرزندان سروانتس» در سال 2011 تشکیل شده و شامل دانشآموختگانی از رشتههای فلسفه، ادبیات، جامعهشناسی و علوم کامپیوتر و هوش مصنوعی دانشگاهی به نام سالامانکاست. آنها معتقدند که انسانها غالباً کتابها را بهگونهای میخوانند که بخشی از وجودشان بهطور کامل و بیقیدوشرط در اختیار خواندههایشان قرار میگیرد. این گروه بر آناند که راهی برای تحلیل روشنتر مسأله و رویکردی متناسب برای حل آن بیابند و در قدم اول به سراغ تمام کتابهای موجود میروند و از کامپیوتر برای چنین جستوجوی گستردهای بهره میگیرند.
ماشین کتابخوانی که ابزار تحقیق قرار میگیرد، این توانایی را دارد که زبان و نوشتار انسان را تقلید کند و در فرآیند کتابخوانیاش از آن بهره بگیرد و خلاصهای از کتابهای خوانده شده و موضوعات و پرسشهای اصلی مطرح شده را در اختیار محققین بگذارد. این کار منطبق بر نظم برنامهریزی شدهی خود پیش میرود تا جایی که تنها یک کتاب خواندهنشده باقی میماند. کتابی که بخش اندکی از آن در دسترس گروه پژوهشی قرار دارد و ماشین کتابخوان تنها ردّی از ۲۵ صفحه از آن را مییابد؛ ۲۵ صفحه از رسالهای با عنوان «کیشوتیت: بیماری کتابها» که مؤلفی به نام پییر منار آن را نوشته است. دستگاه کتابخوان میکوشد نشانی از این نویسنده بیابد. یکی از داستانهای بورخس به این نام اختصاص دارد و از این چهرهی ادبی و فلسفی بهعنوان کسی یاد میکند که میخواهد رمان «دن کیشوت» سروانتس را از منظری قرن بیستمی بازنویسی کند. در ادامهی تحقیقات اما به نظر میرسد پییر منار متفکری است که در قرن هجدهم میزیسته و بورخس به ضرورت داستانپردازیاش آن را در قرن بیستم آورده است. چندی بعد گروه ایمیلی از شخصی به نام پییر منار دریافت میکند که مدعی است همان ۲۵صفحه از رساله را در پنج قطعه در اختیارشان قرار میدهد؛ پییر مناری که حالا مباحثش دربارهی فرآیند مطالعه، بر زمان دقیق زیستش سایه میاندازد.
تقریباً نیمی از کتاب به نظریههای پییر منار در خواندن داستان و تطابق آن با واقعیت جهان پیرامون، اختصاص دارد. دو مترجم ایرانی که یکی از آنها نویسندهی کتاب حاضر است و از ورود مؤلف به داستان خودش خبر میدهد، ترجمهی نوشتههای پییر منار را به عهده میگیرند. این دو مترجم از اعضای گروه «فرزندان سروانتس» هستند و نتایج کارشان بعدها توسط کل گروه مورد ارزیابی قرار میگیرد. بخش اول کتاب در کنار آوردن متن کامل ِ پییر منار به ادای توضیحات و تفاسیری از مترجمان نیز میپردازد. منار در کتابش کوشیده به عارضهای اشاره کند که انسان طی فرآیند خواندن کتابها ممکن است درگیر آن شود. او نام این عارضه را «کیشوتیت» میگذارد و علتش هم سرسپردگی تام و تمام این شخصیت به کتابهای پهلوانی است. منار با استناد به رفتارهای ناهنجار دنکیشوت و گفتوگوهایی که میان او و سایر شخصیتهای این رمان سروانتس درمیگیرد، به این نتیجه میرسد که کتاب میتواند مبنای زندگی یک انسان قرار بگیرد و او را از واقعیت و استقلال شخصیتی خودش تهی کند و به نوعی ذهن او را به سمت مسخشدگی و بیارادگی ببرد.
فصل مربوط به پییر منار و استدلالهای او که «خاطرات یک ذهن غیرتکاملی» نام گرفته، در بخشهای مختلفی به تشریح عارضهی کیشوتیت میپردازد و ابعاد آن را میکاود و سپس از زبان مؤلفی که خود را منار نام نهاده به بررسی نظریات مطرحشده در متن میپردازد. این مؤلف در واقع یکی از همان ماشینهای کتابخوان است که در سیر جمعآوری اطلاعات، این متن را نوشته است و حالا میکوشد به تبیین مضامین آن بپردازد. از منظر این نویسنده، انسان در فرآیند مطالعه میتواند فاصلهی میان خود و کتاب را چندان نادیده بگیرد و به باور تمامی آنچه در متن آمده برسد که واقعیت زندگیاش تماماً منطبق بر همان دنیایی قرار بگیرد که در کتاب آمده و حقایق را بر مبنایی که کتاب به او ارائه میدهد، ارزیابی کند. مؤلف این مسأله را خطری بزرگ برای تفکر انسان میداند و به او در اینباره هشدار میدهد. اما دامنهی تحلیلهای نویسنده در این وادی تا جایی پیش میرود که هر نوشتهای را مقید به محاکات و هرگونه مطالعهای را مخل و مانع فرآیند تفکر پویای انسان معرفی میکند. او مخاطب را بر سر این دوراهی قرار میدهد که آیا اصلاً باید کتاب بخواند؟ یا اینکه بهتر است بهکلی آن را از فعالیتهای فکریاش دور نگه دارد؟ قضیهای که به ضرر ناشران و تولیدکنندگان مطالب مکتوب آنها به نظر میرسد و موضعگیری تند آنها را نیز برمیانگیزد.
فصل مربوط به مباحثات اعضای گروه دربارهی مسألهای که اساس تحقیقشان را تشکیل داده، نیمهی دوم این داستان جستارگونه را در بر میگیرد. در این فصل و طی دیالوگهای مفصل، آنچه از منار یافت شده با آرای سایر نظریهپردازان مقایسه میشود. در این میان خودِ رمان دن کیشوت هم به بحث گذاشته میشود و دیدگاههای شخصیتهای آن زیر ذرهبین محققین قرار میگیرد. در طول این فصل، دو موضوع اصلی تقلید از واقعیت و باورپذیری آن برای مخاطب، به محک تجارب شخصیتهای اصلی داستان گذاشته میشود و هر یک بُعدی از این موضوعات را به فراخور یافتههای تحقیقاتی خود تفسیر میکند. طی این بخشِ پرتلاطم از داستان، خواننده در تعامل با گفتهها و استنادات شخصیتهای گوناگون کتاب قرار میگیرد.
«کتاب نانوشته...» ساختار روایی چندلایهای دارد که در هر بخش مؤلف آن نیز وارد فرآیند داستان و تجزیه و تحلیل وقایع میشود. در بسیاری از مفاهیم مطرحشده در کتاب نوعی آشناییزدایی از نگاه رایج دربارهی موضوعاتی همچون مطالعه، تفکر، باور، حدومرز واقعیت و بازنمایی آن در جهان داستان دیده میشود و اغلب از رویدادهای تاریخی، چهرههای تأثیرگذار در ادبیات، جامعهشناسی، هنر و فلسفه و ارجاع به متون مختلف کمک گرفته میشود تا مفروضات آن به اثبات برسد یا رد شود. رویکردی که ساختارشکنانه و بدعتگذارانه است و باورهای مألوف و تثبیتشدهی مخاطب را درگیر چالشی جدی میکند.