«نقشه و قلمرو»
نویسنده: میشل اوئلبک
ترجمه: ابوالفضل اللهدادی
ناشر: نشر نو، چاپ اول: 1400
374 صفحه، 1100000 تومان
****
میشل اوئلبک، نویسنده معاصر فرانسوی در سال 2010 برنده جایزه ادبی معتبر گنکور شد. او را مهمترین نویسنده نسل جدید فرانسه میدانند که به دلیل طنز نیشدار و رندانه مشهور شده است. وی به همان اندازه كه شهرت مثبت و قابل توجهی دارد، بیرحمانه مورد نقد نیز قرار گرفته است. سبک خاص ابداعی میشل اوئلبک زیباییشناسی غمزده و کمابیش غریبی است که تنها به جهانِ رمانهایش محدود نمیشود. اوئلبک با شعر به عرصۀ ادبیات وارد شده و در فاصلۀ سالهای ۱۹۸۸ تا ۲۰۱۴ برای چند مجموعه شعر برندۀ جایزۀ «فلور» شد. اما به هر حال، مهمترین کار او انتشار رمانهایش است که بیش از شعر او را معروف کرد. اوئلبک در سال ۱۹۸۸ با رمان «ذرات بنیادی» برندۀ جایزۀ «نوامبر» شد و سپس در سال ۲۰۰۱ «سکو» را منتشر کرد. او چهار سال بعد با رمان «امکان یک جزیره» که فیلمی هم از آن اقتباس شده جایزۀ «انترالیه» را به دست آورد و برای آن نامزد جایزۀ «گنکور» هم شد؛ اما در نهایت در سال۲۰۱۰ این جایزۀ معتبر را برای «نقشه و قلمرو» کسب کرد، رمانی که پیچیدهترین ساختار را در بین همۀ آثارش دارد و شاید بزرگترین غافلگیری داستان حضور خود میشل اوئلبک در قامت یکی از شخصیتهای آن است.
«نقشه و قلمرو» رمانی است که میتوان آن را منشأ شهرت و محبوبیت اوئلبک دانست. رمانی که پس از کسب جایزۀ گنکور، نویسندهاش را در مقام نویسندهای صاحب سبک تثبیت کرد. اوئلبک بعد از «نقشه و قلمرو» هر چه نوشته رنگ و بویی از درونمایه و مضمون و سبک این رمان را همراه داشته است. برانگیختگی اروتیک، خشونت، تضاد و تصادم طبقاتی و فوران احساسات جنونآمیز و البته پردهدری در تمام شئون! داستان «نقشه و قلمرو» با ماجرایی پر از شوخی و هجو پیرامون زندگی هنرمندی بورژوا، در حمله به سبک زندگی شخصیتهایش و منش رفتاریشان هیچ ابایی ندارد و آغازگر راهی است که امروز در «سروتونین» واپسین رمان منتشرشدهاش قابل مشاهده است؛ زوال جامعه و فروپاشی قریبالوقوع همۀ ساختارها.
«نقشه و قلمرو» جمعبندی دنیا و برآوردى عمیق از زندگی، هزارتویی متافیزیکی، رمانی کامل و سیاه و عجیب است. خود نویسنده معتقد است با قلمروهای روایی متفاوتش یکی از پیچیدهترین ساختارها را در بین متنهایش دارد. اوئلبک در «نقشه و قلمرو» با ترسیم دقیق پیشرفت اجتماعی یک هنرمند و گنجاندن خود در کتاب و برهم زدن این حضور آرام میگیرد. از این نویسنده تا کنون هیچ رمانی به فارسی ترجمه نشده تا اینکه «نقشه و قلمرو» به تازگی با ترجمه ابوالفضل اللهدادی از سوی «نشر نو» منتشر شد. اللهدادی یکی از مترجمان جوان، با کارنامهای قابل تحسین در ترجمه و نامزد جایزه معتبر «ابوالحسن نجفی» نیز بوده است. او در ترجمۀ «نقشه و قلمرو» کوشش کرده تا نثر پیچیده میشل اوئلبک را طوری به فارسی برگرداند که سبکِ نویسنده از دست نرود و در عین حال فارسی کتاب سختخوان نشود.
کودکی اوئلبک و زندگی زناشوییاش نیز ناآرام بوده است. مادرش هیپی بوده و در جریان جنبش مه 1968، او را رها کرده و رفته است. اوئلبک نزد مادربزرگش بزرگ شده است. در کتابهایش هم اغلب مادرها چهره خوبی ندارند، برعکسِ مادربزرگها که همیشه مهربان و عاشق و مقدساند. در رمان «نقشه و قلمرو» نیز مادربزرگِ ژد مارتن، شخصیت اصلی رمان، تصویرِ مادربزرگ خود اوئلبک است. نقطۀ آغاز واقعی کتاب، رابطۀ ژد و پدرش است. در ادامۀ رمان ژد برای دیدن میشل اوئلبک به خارج شهر میرود. نویسنده در جایی از رمان که احساس میکند شخصیتش فراگیر شده و قصد برگشت به رابطۀ ژد و پدرش را دارد، از قتل اوئلبک به عنوان یک راهحل بهره برده است.
همچنین اوئلبک تلاش کرده تا الگا نامزد ژد اهمیت چشمگیری در متن نداشته باشد. الگا پتانسیل بالایی دارد که ممکن است نویسنده یا خواننده را از مهمترین موضوعات کتاب دور کند و به همین دلیل در متن به روسیه برگردانده میشود: «وقتی الگا پس از آخرین مرتبه به سمت محل کنترل گذرنامه حرکت کرد ژد هیچ احساسی بروز نداد و تازه وقتی داشت به خانهاش در بولوار اُپیتال برمیگشت متوجه شد که همان لحظه تقریباً بی اینکه خبر داشته باشد مرحلۀ جدیدی را در جریان زندگیاش پسِ پشت گذاشته. ملتفت این موضوع شد چون هر چیزی که تا چند روز قبل دنیایش را شکل میداد ناگهان در نظرش به کلّی پوچ جلوه میکرد.»
در «نقشه و قلمرو» خبری از عریاننویسیهای اوئلبک و نظریات جنجالیاش در مورد مذهب و اجتماع و سیاست نیست. عدهای از منتقدان فرانسوی میگویند اوئلبک این رمان را نوشته تا دلِ داوران گنکور را به دست بیاورد و برای همین خبری از توصیفات جنسی همیشگیاش نیست. اوئلبک جامعهشناس بزرگی است و زمانهاش را خوب میشناسد. او توانسته با شدت و حساسیت از دنیای ما پرده بردارد و نویسندهای است که از موفقیت بینالمللی در چنین ابعادی برخوردار شده و تاوان سختی نیز پرداخته است: چون همانگونه که همچون ستارهای واقعی پرستیده میشود، به همان اندازه هم مورد نفرت و تمسخر واقع شده است.