گروه تعاملی الف - حسین رضا تاجیک:
چندی است در فضای فکری و فرهنگی کشور، بحث ایجاد تمدن نوین اسلامی مطرح شده است.
۱. اولین مساله قابل طرح این است که، تعریف تمدن چیست؟ متاسفانه کلمه تمدن زیاد تکرار میشود ولی کسی تعریف جامع و مانعی که مقبول اکثریت نخبگان افتد، از تمدن ارائه نمینماید.
۲. ما باید فلسفه تاریخ تمدن خاص خود را داشته باشیم، یعنی اینکه جایگاه خود را و تمدنی که سودای تاسیسش را در سر داریم در تاریخ تعیین کنیم و بر اساس آن فلسفه تاریخ، تاریخ تمدنی جدید به نگارش در آوریم. توضیح بیشتر آنکه، تمدن غرب، فلسفه تاریخ خود را از هگل دارد و بنا بر این فلسفه تاریخ هگلی است که مورخی مثل ویل دورانت، تاریخ تمدنش را مینویسد. بنابر این ما نیز در تمدن اسلامی نیاز داریم به فلسفه تاریخ جدید و کتاب تاریخ تمدن جدید وگرنه در وضعیت فعلی و استیلای فکر غربی ما راه به جایی نخواهیم برد.
۳.حکمتی وجود دارد که میگوید بزرگترین قلهها با کوچکترین قدمها فتح میشود. باید توجه داشت که اگر میخواهیم تمدن نوین اسلامی را شکل دهیم باید ابتدا بتوانیم مشکلات کوچک و روزمره مردم را حل کنیم، در حالی که مردم ما هنوز برای معیشت روزانه خود دچار مشکل هستند و تورم و گرانی، بیکاری، مشکلات زیست محیطی و آلودگی هوا و حتی در مسایل کوچکتری چون رفت و آمد روزمره افراد، که بدیهیترین چيزها است، با مشکلات متعدد دست به گریبانند، نمیشود بیاعتنا به این مسایل سودای ایجاد تمدن نوین داشت.
۴. در مساله جنسیت و میزان آزادی افراد برای ارضای پیچیدهترین غریزه آدمی یعنی همان غریزه جنسی، باید تفکر و مال اندیشی داشت. باید توجه داشت شعار دنیای سنت "قناعت و عبادت" بود و شعار دنیای مدرن "عشرت و پیشرفت" است. حال که ما میخواهیم تمدنی نوین ایجاد کنیم که نه مثل سنت باشد نه مثل مدرنیته غربی، باید شعاری برای تمدن خود بیابیم و ارائه نماییم. نکتهای که ما میخواهیم پیشنهاد دهیم و احتمالا عدهای حتی از یادآوری آن خواهند ترسید، این است که ما تا مساله یا بحران امر جنسی را در جامعه ای که 12 میلیون جوان مجرد در آن وجود دارد و آمار طلاق نیز هر ساله در حال افزایش است و خیانت زناشویی نیز وسعت یافته چاره اندیشی جدی نکنیم راه بجایی نخواهیم برد.
۵. مورد دیگر، مساله اجماع نخبگانی بر روی ایجاد تمدن »نوین» یا تمدن «مدرن» اسلامی است. شایسته است همه یا اکثر نخبگان بر روی مساله ایجاد تمدن جدید همداستان شوند و با هم افزایی به فعلیت بخشی به این آرزوی بزرگ مدد نمایند البته قاطبه مردم نیز باید به اهمیت این موضوع پی ببرند و آن را حمایت کنند.
۶. یک تمدن زمانی شکل میگیرد که خودکفا باشد و بتواند نیاز همه انسانها و گمشده همه آدمیان را برآورده سازد چرا که محوریترین نیاز انسان عبارت از "اراده برقراری ارتباط با دیگری جهت تشخص شاکله خود" میباشد. بنابراین در تفکر اسلام تمدنی، جهت ارضای تشخص شاکله آدمی تدبیری باید اندیشید و پیشنهاد ما "عقلانیت آزادقرآنی" است.( توضیح بیشتر، بیشتر از مجال مقاله فعلی است).
۷. آخرین موضوع مطروحه در این بحث این است که یک تمدن با حضور تنها یک یا دو کشور شکل نمیگیرد بلکه باید کشورهای متعددی با هم در جهت نیل به یک تمدن همراستا شوند چنانکه تمدن اسلامی متقدم و تمدن غرب فعلی با همکاری چندین و چند کشور ایجاد شده است و یک کشور تنها قادر به این مهم نیست.
در پایان می گوییم که مسائلی که در این جستار مختصر مطرح کردیم از سر احساس نیاز و ارائه پرسش و گرفتن پاسخ از بزرگان است و گرنه ما نیز معتقدیم که نه سنت و نه مدرنیته دیگر جوابگوی نیازها و مسائل انسان ایرانی و حتی بگوییم بشر نوعی نیست و باید جایگزینی که مقبول مردم و نخبگان باشد برای آن ارایه نمود.