تبلیغات کاندیداها ی چهاردهمین دوره ریاست جمهوری برای انتخاب نهمین رییس جمهور کشور آغاز شده و هر کاندیدا با انتخاب یک شعار و البته تشکل ستاد انتخابات به سرعت و با شدت وارد گود رقابت شده اند.
شاید بتوان اسم این دوره انتخابات را انتخابات 1+5 نامید ، 5 کاندیدای اصولگرا + 1 کاندیدای اصلاح طلب .
حال می خواهیم بررسی کنیم که چالش های هر کدام از جناحین کشور برای جذب رای حداکثری و رساندن نامزد خود به پاستور کدام هستند.
در واقع 2 چالش اساسی برای هر کدام از طرفین وجود خواهد داشت که یکی از این چالش ها مشترک بین هردو جناح بوده و چالش دوم با توجه به شرایط موجود برای هر کدام از آنها منحصر به فرد می باشد.
ابتدا از اصلاح طلبان شروع می کنیم:
چالش اصلی اصلاح طلبان در این انتخابات قانع کردن و به میدان آوردن پایگاه رای سنتی خود و مجاب کردن آنها به حضور پای صندوق های رای خواهد بود.
واقعیت این است که طرفداران اصلاح طلبان و کسانی که به عنوان پایگاه رای آنها محسوب می شوند چند سالی می شود که حضورشان در پای صندوق های رای به شدت کاهش پیدا کرده است.
دلایل این امر البته بسیار متنوع است که یکی از عمده ترین آنها که جنبه درون جناحی دارد صحبت ها ، موضع گیری ها و عملکرد سران اصلاح طلب در ناامید کردن طرفدارانشان از تغییر وضعیت توسط صندوق رای می باشد.
طیف عمده ای از سران اصلاح طلب بویژه در چند سال اخیر با واژه هایی مانند خالص سازی و یکدست شدن حاکمیت و ... چنین به طرفدارانشان القا کرده اند که هیچ روزنه ای برای فعالیت آنها وجود ندارد و حال که این روزنه باز شده آنها ناگهان تغییر موضع داده و خلاف عملکرد یکی دو ماه پیش که در ایام انتخابات مجلس اتخاذ کرده بودند همگی از لزوم حضور پای صندوق رای دم می زنند.
بار دیگر تکرار می کنم که عدم حضور طیف عمده ای از پایگاه رای اصلاح طلبان و اقشار خاکستری در انتخابات دلایل بسیار متنوعی دارد که مواضع و عملکرد ضد مشارکتی سران اصلاح طلب به عنوان تشدید کننده آن عوامل در بالا معرفی شده ، حال آنها بایستی خود کرده شان را تدبیر نمایند تا بتوانند بار دیگر نماینده جناح خود را در قامت ریاست جمهوری مشاهده نمایند.
حال چالش عمده اصولگرایان را برسی می کنیم:
اولین و مهم ترین چالش اصولگرایان در این دوره انتخابات برای دستیابی به کرسی ریاست جمهوری قانع کردن 4 نفر از 5 کاندیدای خود برای کناره گیری از رقابت به نفع یک نفرشان می باشد.
در مقاله قبلی اشاره شد که ترکیب 1+5 که در ظاهر به نفع اصولگریان به نظر می رسد در واقع کاملا به ضرر آنها و اصلی ترین چالش و پاشنه آشیل آنها محسوب می گردد.
اصولگریان به طور سنتی یک پایگاه رای تقریبا دائمی دارند که با وجود همه تنگناها و مشکلات اما همواره در انتخابات شرکت می کنند و به نفع اصولگرایان آرای خود را به صندوق می اندازند اما مشکل اصلی اصولگریان از جایی شروع می شود که در این دوره آرای طرفدارانشان با وجو د 5 کاندیدا شکسته خواهد شد .
به نظر می رسد که در اردوگاه اصولگرایان یک نفر به عنوان نفر اصلی و قوام دهنده طیف های مختلف این جناح وجود ندارد تا بتواند با ریش سفیدی آنها را از تشتت نجات داده و با رساندن همگی به یک نامزد واحد شانس خود را برای رساندن کاندیدای مورد نظرشان به پاستور به شدت افزایش دهند.
در واقع اصولگرایان یک پایگاه رای سنتی دارند که برای کشاندن آنها پای صندوق رای نیاز به هیچ کوشش خاصی ندارند اما مشکل شان نداشتن یک نامزد واحد است و از آن طرف اصلاح طلبان تنها یک نامزد واحد دارند اما مشکل شان مجاب کردن و کشاندن پایگاه رای سنتی خود پای صندوق رای می باشد.
حال بایستی ببینیم کدام یک با تدبیر صحیح موفق به برطرف کردن چالش اساسی پیش روی خود خواهند شد .
حال بپردازیم به چالش مشترکی که هر دو جناح با آن مواجه خواهند شد:
فرض را بر این می گذاریم که هر دو جناح به چالش اول فائق آمده اند و اما اکنون برای یکسره کردن کار و رسیدن به پاستور عنصر تعیین کننده آرای خاکستری می باشد.
چالش مشترک و اساسی بعدی هر دو جناح که دست کمی از چالش اول ندارد قانع کردن قشر خاکستری به رای دادن و جذب حداکثری آن آرا به سمت جناح مطبوع خود می باشد.
تقریبا در همه انتخابات ها که هر دو جناح به صورت فعال در آن شرکت کرده اند ، تعیین کننده نهایی پیروز انتخابات آرای خاکستری بوده و در آینده نیز خواهد بود.
آرای خاکستری متعلق به اقشار و افرادی از جامعه است که تعلق خاطر خاصی به هیچ کدام از دو جناح عمده کشور نداشته و بیشتر بر اساس اینکه کدام نامزد می تواند در راستای خواست های آنها عمل کند به پای صندوق رای خواهند آمد.