«ماهیت و کارکردهای تفکر نقادانه و خلاقانه»
(مجموعه راهنمای اندیشهورزان-2)
نویسندگان: ریچارد پل و لیندار اِلدر
بازنویس: مهدی خسروانی
ناشر: فرهنگ نشر نو، چاپ سوم 1397
112 صفحه، 11000 تومان
****
بیائید نگاهی به خودمان بیندازیم! ما افراد کتابخوان، تاکنون کتابهای زیادی خواندهایم. دستکم صدها کتاب را مطالعه کردهایم، اما واقعا چه مقدار از آنها را به یاد داریم؟ آیا اینطور نیست که بیشتر آنها را فراموش کردهایم؟ در طولانیمدت و پس از چند سال اوضاع بهگونهای میشود که هر کتاب خواندهشدهای را در دست میگیریم، گویی که برای اولینبار است که آن را میخوانیم. تقریبا همه آن را از یاد بردهایم. متاسفانه دوبارهخوانی هم درد چندانی از ما دوا نمیکند و حداکثر این فرآیند را اندکی به تاخیر میاندازد. فراموشی دوباره همه چیز را جارو خواهد کرد. این امر فقط در مورد مطالعه کتابها صادق نیست. درباره دیگر شیوههای آموختن هم صدق میکند. برای مثال چقدر از مباحثی را که در کلاسهای درسی مدرسه و دانشگاه به ما گفتهاند، هنوز بهخاطر داریم؟ خدا را شکر، تقریبا هیچ! هیچ؟ یعنی ثمرهی، مثلا، بیست سال کلاس رفتن هیچ است؟ آیا این امر تکاندهنده نیست؟ اصلا اگر بنا بر این است که در پایان هر آموزشی، همه چیز را فراموش و محتوای هر کتابی را از یاد ببریم، اصلا چرا آموزش ببینیم و چرا کتاب بخوانیم؟ این وضعیت تا حدودی بسیار دلسردکننده است و پای انسان را برای قدم نهادن در مسیر دانش و معرفت سست میکند. اما با وجود این، هنوز هم جای امیدواری هست.
واقعیت این است که ارزش واقعی آموختن به آن میزان است که انسان بتواند از آموختهها چیزهای جدید و بدیعی استنباط کند، نه اینکه صرفا بر حجم آموختهها و اطلاعات وی افزوده شود. افزایش کمی معرفت از طریق مطالعه یا آموزش صرف چیز مطلوبی نیست؛ زیرا بهخودی خود باعث رشد و استکمال معرفتی انسان نمیشود. علاوه بر این، ممکن هم نیست؛ چون انفعال صرف در برابر دانش و اطلاعات و نظریات اثر پایدار و ماندگاری ندارد و انسان بیشتر آنها را فراموش خواهد کرد.
بنابراین گزاف نیست اگر بگوییم که در امر آموزش، آنچه دریافت میکنیم موضوعیت ندارد. آنچه مهم است خروجی ماست؛ یعنی از آنچه خوانده و فراگرفتهایم چه حرف و نظر جدیدی توانستهایم ارائه کنیم. یک شاهد برای این مدعا آن است که در هر زمینه و رشتهای و حتی در همه دانشکدهها و کلاسها میبینیم افراد زیادی مطالب یکسانی را فرامیگیرند، اما تنها برخی از آنها خروجی قابل توجه و مفیدی دارند؛ آنهایی که در مواجهه با آموختهها منفعل نبوده و خلاقانه در عرصه معرفت دست به ابداع میزنند.
البته در این میان بعید نیست که افرادی ادعا کنند خلاقیت فکری قوانین و قواعد واضح و مشخصی ندارد و به همین دلیل نمیتوان روی آن حساب کرد. گویی نوعی شانس یا استعداد فطری یا قضا و قدر است که برخی شخصیتها در تفکر خلاقیت بدیعی به نمایش میگذارند. اما این دیدگاه کاملا درست نیست. واقعیت آن است که بخشی از خلاقیت حساب و کتاب مشخصی دارد و اگرچه همه آن روشن نیست، اما همه آن هم در تاریکی پنهان و غوطهور نشده است. واقعا میتوان خلاقیت در تفکر را آموخت و آن را بهکار گرفت و اثر اعجازگونه آن را دید. این کتاب کوچک و خوب و آموزنده نیز با همین طرز نگاه و برای همان قصد و غرض نوشته شده است. نویسندگان هم برخی از جوانب خلاقیت را روشن میکنند و هم قواعد و اصول آن را نشان میدهند. پاسخهایی برای پارهای از اشکالات و ایرادات نیز در چنته دارند. همچنین مثالهای متعددی برای نشان دادن معنای مباحث طرح شده و حتی به زندگی برخی از شخصیتهای خلاق مشهور نیز اشاره شده است؛ کسانی همچون ارسطو، بتهوون، لئوناردو داوینچی، گالیله، نیوتن، داروین، آینشتاین و... .
البته باید این نکته را یادآور شویم که تفکر خلاقانه بسیار درازدامنهتر از این حرفهاست. نویسندگان بهطور مشخص در این اثر تفکر خلاقانه را از منظر تفکر نقادانه توضیح دادهاند. این امر دلبخواهانه و اتفاقی نیست، بلکه ناشی از سرشت این دو مقوله است. به عبارت دیگر، تفکر خلاقانه بدون تفکر نقادانه معنای محصلی ندارد. تفکر خلاقانه خود نوعی تفکر نقادانه است. تفکر نقادانه نیز بهطور طبیعی عنصری از خلاقیت را در خود دارد.
تفکر خلاقانه فقط مربوط به حوزههای علمی رشتههای دانشگاهی و تحصیلات تکمیلی نیست. در همه عرصههای زندگی میتوان با تفکر خلاقانه نوآوری کرد؛ حتی در زندگی روزمره و کارهای هر روزی. آنچه در این کتاب ذکر میشود، فقط در حوزههای تخصصی و پژوهشی کاربرد ندارد. میتوان آنها را در سادهترین کارها و فعالیتهای عادی نیز بهکار گرفت. تفکر خلاقانه نه فقط برای دانش برای اصل زندگی نیز موضوعیت و اهمیت دارد.